غوغاي عوام
سيد علي ميرفتاح
قصه پرغصه «آتنا» حال همهمان را گرفت. اگر خون گريه كنيم كم است، به تعبير مولا اگر مردي از اين خبر تلختر از زقوم «دق كند» جاي ملامت ندارد. هر وقت زيادي به نوع بشر اميدوار شديد و آدمي را گل سرسبد آفرينش دانستيد، خبرهايي از اين دست را مرور كنيد تا دستتان بيايد كه «ما» ميتوانيم از هر حيواني پستتر باشيم و در جنايت و خباثت در مراتبي سير كنيم كه ابليس بدانجا راه ندارد. «اول ابليسي مرا استاد بود/ بعد از آن ابليس پيشم باد بود. ابليس روسياه هم وقتي احفاد اصغر قاتل را ميبيند، دست پشت دست ميزند و از وجودش شرمنده ميشود... دراين چند روزي كه خبر آتنا پخش شد، هر كس كه دستي به قلم داشت و مجالي براي ابراز عقيده، شروع كرد به تحليل ماجرا. يك عده گناه را انداختند گردن بيحجابي و ماهواره و غرب جنايتكار، يك عده هم فرصت را مغتنم شمردند تا مشكلات فرهنگي- سياسي را بازگو كنند و سطح مطالبات را بالا ببرند. بعضي از اظهارنظرها چنان سياسي و مغرضانه بود كه بوي تسويهحسابهاي جناحي ميداد. حتي پاي سند 2030 هم به ميان كشيده شد. يك عده از اين طرف بام افتادند و عده ديگر از آن طرف بام. چنين بيمحابا بحث كردن و ابراز عقيده كردن قطع و يقين از سر دانش و تجربه نيست. اتفاقا دقت كردم ديدم دانايان و كارشناسان و متخصصين روانشناسي يا حقوقدانان و جرم و جنايتشناسان از همه ساكتترند و آنقدر بازار عوامالناس داغ است كه ديگر مجالي به خواص نميرسد؛ ضمن اينكه خواص ميدانند قضايا به همين سادگي كه ملت گمان ميكنند نيست و با بيمبالاتي و احساساتي شدن نميتوان تقصير را به گردن ايكس يا ايگرگ انداخت. دقت كرده باشيد ميبينيد كه «دانايي» با خودش سكوت و درنگ ميآورد و «ناداني» سر و صدا و عجله. فقط بحث آتنا نيست، در باقي موارد و اخبار مملكت هم آنقدري كه صداي عوام زياد است، خواص چيزي نميگويند. بگويند هم صدايشان شنيده نميشود فيالمثل بعضي از اينها كه درباره توتال و قراردادهاي نفتي داد و فرياد ميكنند، باور كنيد اگر در حد مقدمات اقتصاد، در حد ترم يك و دو دانشگاه، امتحانشان كنيد، نمره قبولي نميگيرند. طرف نوشته اين قرارداد با منافع ملي در تضاد است. حاضرم شرط ببندم كه اگر از او بخواهيد در يك سطر منافع ملي را تعريف كند و ضديتش را با قرارداد توتال توضيح دهد، در بماند؛ كمااينكه در طول اين 40 سال و حتي قبلترش خيليها را ديدهايم كه درماندهاند، خيليها را ديدهايم كه چيزي نميدانستند اما قيافه دانايان را به خود گرفتند و هزينههايي گزاف روي دست ملت گذاشتند. بعضيها هم البته با حسننيت اين كار را كردند و ميكنند و خواهند كرد اما چه فايده دارد وقتي كه منجر به تصميم نادرست و پرهزينه ميشود. طرفداري از حجاب و تبليغ براي اين معروف يك بحث است، مرتبط دانستن تجاوز منجر به قتل به آن يك بحث ديگر. فرقي نميكند، از آن طرف هم اظهارنظرهايي ميكنند و بحثهايي را پيش ميكشند كه كاملا بيوجه بلكه خطرناكند و ما را- يعني جامعه را- از پيگيري صحيح و درست جرم و جنايت بازميدارند. طرح مباحث غلط باعث ميشوند كه آدرسهاي غلط داده شوند و جامعه نتواند از پس حل چنين معضلات خطرناكي برآيد. من نميگويم جلوي اظهارنظرها را بگيرند و جز متخصصين به كسي ديگر اجازه ورود به بحث ندهند. بگويم هم اين كار عملي نيست اتفاقا در يك سطح بد هم نيست كه ملت با هم بحث كنند و درست و غلط جواب هم را بدهند؛ چيزي كه ميخواهم عرض كنم همين تفكيك سطوح بحث از همديگر است. در سطح تصميمگيري و اجرا و پيشگيري نبايد عوامانه بحث كرد، عوام، شبها در شبنشينيهاي دوستانه يا در محيطهاي مجازي بنشينند و به سر و كله هم بزنند و با هم بحث كنند. خيلي هم خوب اما مسوولين امر و آنها كه كلامشان نافذ است و آنها كه حكمشان دررو دارد و اوامرشان مجري است بايد مراقب باشند كه گرفتار عوامزدگي نشوند و از دهانشان همان چيزهايي بيرون نيايد كه از دهان عوام. مشكل جدي مملكت ما اين است كه عوام قدرت گرفتهاند و صدايشان بلند است و مسائل مهم و كلان مملكت را به بيراهه ميبرند. در واقع در غوغاي عوام فرصت حل معضلات ميسوزد و موقعيتهاي مناسب از دست ميرود. پس از سالها به خود ميآييم ميبينيم دنبالهرو عوام شدهايم و كماكان درگير همان مسائل قبلي.