فوكو و ماركس
فوكو كار فكري خودش را در تعارض با كار ماركس نميبيند، بلكه در تكميل آن ميبيند. او ميگويد درباره روابط توليد به اندازه كافي صحبت شده است، اما در مورد روابط قدرت به دقت و صراحت صحبت نشده است و چارچوب مفهومي مناسبي براي اين تحليلها وجود ندارد. در اكثر گرايشهاي ماركسيستي، قدرت و امر سياسي يك امر روبنايي تلقي شده است، در صورتي كه روابط قدرت در زيربنا جا دارند، يعني روابط توليد، در عين حال، روابط قدرت و روابط اثرپذيري و اثرگذاري و اداره رفتارها هستند. اين طور نيست كه رابطه توليد شكل بگيرد و بعد رابطه قدرت از بالا توسط نهادي مانند دولت به روابط توليد اضافه شود. روابط توليد از آغاز و بالذات در عين حال رابطه قدرت هستند.