نگاهي به تاريخچه عمليات پنهاني سيا به روايت محمدعلي موحد
كودتا به روايت مامور سيا
سياستنامه| در ژوئن سال 2000 گزارشي با عنوان «تاريخچه عمليات پنهاني سيا» در صفحه اينترنتي روزنامه نيويورك تايمز منتشر شد. اين گزارش نوشته دكتر دونالد ويلبر است كه آن را در مارس 1954 يعني چند ماه بعد از كودتاي 28 مرداد 1332 نوشته است. ويلبر از طراحان و دستاندركاران كودتا، ايرانشناس و مولف كتابهايي درباره ايران معاصر و معماري ايراني دوران ايلخانان و باغهاي ايراني است. او در 1997 در 89 سالگي درگذشت. كروميت روزولت، فرمانده عمليات سيا در 28 مرداد دونالد ويلبر را از معتبرترين مورخان وقايع پس از جنگ جهاني دوم مينامد. گزارش ويلبر به دستور سيا فراهم آمده است و حكايت از اين دارد كه در تاريخ 22 ژوئن 1953 مصادف با اول خرداد 1332 در مركز فرماندهي سيا دو گروه تشكيل شد. يك گروه به سرپرستي كلنل كارول جنبههاي نظامي عمليات كودتا را بر عهده گرفت و جنبههاي جنگ رواني و تبليغاتي بر عهده گروهي ديگر به سرپرستي دونالد ويلبر گذاشته شد. فرماندهي عمليات در تهران نيز كروميت روزولت، رييس بخش خاورنزديك و آفريقاي سيا تفويض شد.
گزارش ويلبر از كودتا مقدمهاي شامل بر خلاصه ماجرا و 10 فصل دارد و 5 سند پيوست هم آن حكايت را تكميل ميكند. يكي از پيوستها طرح مقدماتي كودتا است كه در قبرس تهيه شده و ديگر طرحي است كه در لندن فراهم شده است. به نوشته محمدعلي موحد مقدمه اين گزارش گونهاي زمينهسازي ذهني براي توجيه اقدامات سيا در ايران است و ميخواهد اين فكر را القا كند كه دولت مصدق در پايان سال 1952 ايران را به لبه پرتگاه برده بود و در نتيجه امريكا ناگزير شد در امور داخلي ايران به صورت كودتا مداخله كند! بنابراين برنامهاي با همكاري سرويس اطلاعاتي بريتانيا در 10 ژوئن 1953 مصادف با 20 خرداد 1332 تنظيم ميكند و پس از تصويب مقامات مسوول دو كشور اجازه اجراي آن در اواسط جولاي (اواخر تيرماه) صادر ميشود و عمليات در ميانه ماه آگوست (اواخر مرداد) انجام ميشود.
البته به باور دكتر موحد طرح سرنگوني دكتر مصدق نه از اوايل سال 1953 بلكه از همان آغاز زمامداري دكتر مصدق در دستور كار بريتانيا قرار داشت. به خصوص ماجراي 30 تير 1330 بريتانيا را به اين نتيجه رسانيد كه خلاصي از دكتر مصدق ميسر نيست و اين فكر از سوي ميدلتن، كاردار سفارت بريتانيا مطرح شد و نام زاهدي هم نخستينبار از همان طريق به ميان آمد. نظاميان ديگري چون سرلشكر حجازي، باتمانقليج و سرهنگ اميني هم بودند، اما زاهدي بهتر تشخيص داده شد. امريكاييها نيز او را تاييد كردند، اما شاه در وهله اول اصولا با كودتاي نظامي موافق نبود و زاهدي را نيز قبول نداشت و دولت نظامي را نميپذيرفت و نامزدش براي نخستوزيري در اين مرحله الهيار صالح بود. در تاريخچه عمليات پنهاني سيا به اين نكات اشارهاي نميشود و فقط در ابتدا اشاره كوتاهي به ديدار ماموران اطلاعاتي امريكا و بريتانيا در اواخر سال 1952 (ماههاي نوامبر و دسامبر) در واشنگتن دارد. تاريخچه عمليات پنهاني سيا وجود اين طرح را از دو سال و نيم پيش و نيز همكاري و همراهي امريكا را با اين طرح، كه در مراحل نخستين به صورت ناظر و غيرفعال بود و در مراحل بعدي به صورت مشاركت فعال در آمد، كتمان ميكند. انگار امريكا از فعاليتهاي زينر و وودهاوس خبر نداشت! در حالي كه اين افراد آمده بودند كه مزدوران بريتانيا را در ايران بسيج كنند و مخالفان دكتر مصدق را دلگرمي دهند و با تبليغات منفي دولت مصدق را خوار و بياعتبار كنند.
در گزارش سيا به تلاشها و ترفندهايي براي «رام كردن شاه» اشاره شده است. در پيوست ب يا طرح لندن اين گزارش اشاره شده كه طراحان كودتا حتي مصمم بودند كه خود را معطل رضايت شاه نكنند و انجام امر را معلق و مشروط به موافقت او ننمايند. براي آرام و رام كردن شاه نيز اقداماتي شد. از سوي بريتانيا اسدالله رشيديان ماموريت يافت به ديدن اشرف و شاه برود و يك بار ديگر حمايت بريتانيا را از شاه به او ابلاغ كند. قرار شد كلمه يا عبارتي را كه شاه بهعنوان رمز مشخص ميكند راديو بيبيسي در تاريخ معيني در برنامه فارسي خود تكرار كند تا شاه اطمينان يابد كه حرفهاي رشيديان از خودش نيست و تصميم رسمي دولت بريتانياست. واسطه ابلاغ نظر امريكا نيز ژنرال شوارتسكف بود كه قبلا در ايران بود و شاه او را به خوبي ميشناخت. قرار بود شوارتسكف به شاه بقبولاند كه نفت براي امريكا در درجه دوم اهميت قرار دارد و تصميم واشنگتن براي بركناري مصدق جزيي از نقشه مقاومت در برابر نفوذ كمونيسم است. بنابراين مصدق بايد برود و شاه اگر نتواند خود را با اين تصميم همراه كند، تاج و تخت خود را از دست ميدهد. به روايت اين گزارش، شاه زير بار نرفت و گفت بايد مصدق كار خودش را كند و مجلس را منحل گرداند. در غياب مجلس اختيار عزل و نصب نخستوزير با شاه خواهد بود و بر كنار كردن مصدق مطابق قانون اساسي مشكل نخواهد داشت. ملاقات شاه و شوارتسكف در 10 مرداد بود كه با تاريخ برگزاري رفراندوم يعني 13 مرداد فاصله چنداني ندشت. فعاليتهاي كودتاگران شدت گرفته بود. عمال آنان در آذربايجان و بختياري به تحركاتي دست زده بودند. به روايت سيا 45 هزار دلار به صاحب يك موسسه مطبوعاتي (به حدس دكتر موحد روزنامه اطلاعات) پرداخته شد تا خود را با جريان كودتا همساز گرداند. مساله رفراندوم دكتر مصدق نيز در ايران سابقه نداشت و عاملان سيا ميخواستند آن را غيرقانوني جلوه دهند و در تبليغات ضد مصدق بيشترين بهرهبرداري را از آن بكنند.
در گزارش ستاد تهران آمده بود كه حدود 30 روزنامه كشور اكنون دشمن خوني مصدقاند. در 12 مرداد روزولت خود به ملاقات شاه رفت و او را تهديد كرد كه هيچ راه ديگري وجود ندارد و شاه بايد توجه داشته باشد كه شكست اين طرح ممكن است به ايران كمونيست بينجامد. حتي بعد از اينكه آيزنهاور در 13 مرداد به صراحت از ايران سخن گفت، شاه هنوز مردد بود. شاه در 17 مرداد تصميم نهايي خود را اعلام كرد كه به رامسر خواهد رفت. ارتش ميتواند بدون اطلاع رسمي او دست به كار شود. اگر عمليات موفق بود او زاهدي را نخستوزير خواهد كرد. در 20 مرداد سرهنگ اخوي به ديدن شاه ميرود و فهرست افسراني را كه آماده عمل به فرمان شاه هستند به او ارايه ميكند. اما شاه از دادن امضا خودداري ميكند و رشيديان چنين وانمود ميكند كه روزولت سخت عصباني است و ميخواهد ايران را ترك كند. به نوشته دكتر موحد آنچه مسلم است شاه پيش از رفتن به رامسر هيچ چيز را امضا نميكند. پس از رفتن او رشيديان و بهبودي دو فرمان تهيه ميكنند، يكي براي عزل مصدق و ديگري براي نخستوزيري زاهدي. آن دو فرمان را به وسيله نصيري به رامسر ميفرستند و شاه در 22 مرداد ظاهرا به اصرار ملكه ثريا آنها را امضا ميكند.
دكتر موحد در مقام نتيجهگيري تاريخچه عمليات سيا را شامل ناگفتهها و گفتههايي تاملانگيز و عبرتآميز ميداند. به نظر او تاريخچه سيا تنها به آن بخش از توطئه سرنگوني مصدق كه با عمليات طرح موسوم به تيپي آژاكس و بودجه مختص بر آن ارتباط داشته است، ميپردازد.