رد تئوريهاي جديد و استقبال از گفتوگو با رقيب
آيا پالسهاي اصولگرايان سازمانيافته است؟
محمد حسين مهرزاد
اصولگرايان در جريان ورود به انتخابات رياستجمهوري نتوانستند آنگونه كه مطلوبشان بود با وحدت و انسجام دربرابر حسن روحاني صفآرايي كنند. با اين حال در همان مقطعي كه با مكانيزم تشكلي نوپا به اسم جمنا ميخواستند به كانديداي واحد برسند با پيغام وحدت را به بدنه خود مخابره كردند.
هر چه بود قاليباف، رييسي و ميرسليم به عنوان سه كانديدا در برابر روحاني قرار گرفتند. رييسي و قاليباف تا قبل از انتخاب نهايي هر چه توان داشتند به كار بردند تا خود كانديداي نهايي اصولگرايان نام بگيرند. در ميان اين تلاشها البته تيم انتخاباتيشان فعاليتهايي عليه كانديداي ديگر رقم زدند. اتفاقاتي كه نشان ميداد وضعيت در اردوگاه آنها آنچنان كه نشان داده ميشود سفيد نيست. با اين حال در پايان قاليباف به نفع رييسي كنار رفت و در ميتينگ انتخاباتي او حاضر شد تا موقتا خروجي اصولگرايان تنها وحدت باشد.
اما اين وحدت نمايش داده شده چند روز بيشتر دوام نياورد و با روشن شدن نتيجه انتخابات موج انتقاد از تصميمسازان اصولگرا بلند شد. اطرافيان قاليباف در نهان و آشكار از اشتباه استراتژيك بزرگان اين جريان در انتخاب كانديداي نهايي سخن گفتند.
در سوي مقابل حاميان رييسي نيز با اتكا به راي 16 ميليوني او ميخواستند رييسي را بر راس جريان اصولگرا بنشانند و دستكم فرماندهي عمليات جناح راست را به دوش او بگذارند. جسته و گريخته مكنونات آنها راه به رسانهها مييافت اما از سوي رييسي اقبالي به حضور در راس جريان اصولگرا ديده نميشد. رييسي پس از انتخابات به مشهد رفت و همچنان به سخنان انتخاباتي خود ادامه داد و راه نقد وضع موجود را پي گرفت. او در فضاي پسا انتخاباتي به نياز مبرم جريان حامياش توجه نداشت و به جاي ساماندهي پايگاه راي خود همچنان ترجيح داد در قامت يك منتقد متنفذ حضور رسانهاي داشته باشد.
مجموعه شرايط به گونهاي ادامه يافت كه محمدباقر قاليباف، در هفتههاي پاياني حضورش در شهرداري تهران اقدام به نگارش نامهاي خطاب به جوانان اصولگرا كرد. او اينبار خلعت تئوريسين را براي پوشيدن انتخاب كرده بود و تصور ميكرد با اين حركت بتواند خود را به عنوان يكي از اصليترين گزينههاي فرماندهي اصولگرايان مطرح كند.
خلأ فرماندهي در ميان اصولگرايان، از دست دادن چهرههاي كاريزماتيك و اختلافات ريز و درشت در ميان فعالين و نخبگان سياسي اين جريان فرصت بسيار مناسبي براي شهردار تهران بود تا از پنجرهاي جديد به سياست بازگردد؛ آن هم كمتر از دو ماه بعد از شكست اين جبهه در انتخابات رياستجمهوري.
اما محاسبات او تا اينجاي كار غلط از آب در آمده است. از يك سو مخاطبان نامه قاليباف چندان روي خوشي به پيشنهادات نشان ندادهاند و از سوي ديگر با پيشنهاد او مبني بر نواصولگرايي با مخالفتهاي جدي و غيرقابل انتظاري مواجه شده است. مخالفتهاي تلويحي و صريح با محمد باقر قاليباف از همان زمان ارايه موضوع شكل گرفت اما در ادامه محمد نبي حبيبي، دبيركل حزب موتلفه به عنوان يكي از نمادهاي راست سنتي در گفتوگويي كه «اعتماد» داشت صريح و قاطع اعلام كرد «نواصولگرايي» را قبول ندارد.
پس از اين اظهارات گويي مجوز مخالفت براي ديگران هم صادر شد. ديروز عباس كريمي اصفهاني، دبيركل جامعه اصناف و بازار كه يكي ديگر از اركان راست سنتي است به مخالفت با او پرداخت. او در گفتوگو با خبرآنلاين اظهار كرد: شايد بعضيها به دليل دستپاچگي مطالبي مانند ضرورت حركت به سمت نواصولگرايي را مطرح كنند ولي هر جناحي اصولي براي خودش دارد كه بايد به آن پايبند باشد كه البته بسياري از اين اصول تغيير ناپذير است. كساني مانند قاليباف ميتوانند با اجماع اصولگرايان به كارشان ادامه دهند اما كسي نبايد اجتهاد شخصي خودش را فرض بگيرد كه گويي او حلال همه مشكلات است. قاليباف هم ميتواند در مجموعه اصولگرايان موثر باشد و با اصولي كه دارد وارد ميدان شود اما كسي نبايد خودش را محور بداند. عضو جبهه پيروان با بيان اينكه جمنا بخشي از اصولگرايان را پوشش ميدهد و نه همه اين طيف را، گفت: نظر عدهاي از اصولگرايان با اعضاي جمنا متفاوت است كه شخص خود من هم همينگونه هستم. دليل نميشود كه اعضاي جمنا بخواهند خودشان را تصميمگير و محور اصلي بدانند. كريمي اصفهاني نيز مانند حبيبي در ميان صحبتهايش از تعامل و گفتوگو با اصلاحطلبان ميگويد: ما قبلا هم ديدهايم كه در بين اصلاحطلبان و اصولگرايان دو جريان وجود داشته است كه تندرو و يك گروه هم معتدل بودهاند. اما دليل ندارد كه اگر ما در بعضي مسائل با يكديگر اختلاف داريم مشتركاتمان را كنار بگذاريم. اگر ما روي مشتركاتمان كه اعتقاد به نظام و اسلام و ولايت است تاكيد كنيم و تندرويهاي هر دو جناح را كنار بگذاريم شايد ميتوانستيم به توفيقات بيشتري برسيم و جلوتر از چيزي بوديم كه الان هستيم. اينكه اصلاحطلبان، اصولگرايان را مرتجع بدانند و اصولگرايان تند اصلاحطلبان را بيدين بدانند، باعث عقب ماندگي احزاب و دو جناح ما در گذشته بوده است.
اگر اين دست سخنان از سوي اصولگرايان ميانه رو يا سنتي تداوم يابد و منجر به يك گام عملي شود شايد بتوان گفت كه اين آمادگي در ميان راستسنتي وجود دارد كه نه تنها اجازه ندهد محوريت جناح راست بر دوش افراد غيرقابل كنترل قرار گيرد كه ميخواهد با رقيب نيز بر سر منافع ملي و اشتراكاتي كه كم هم نيست به گفتوگو بپردازد.