اميد كه وزارت فرهنگمان را در كنار خود ببينيم، نه بالاي سر خود
كيوان فرزين
موسيقيدان و منتقد موسيقي
نزديك به چهار دهه از انقلاب اسلامي ميگذرد و هنوز حاكميت در ايران نتوانسته به مواضع و تعاريفي مدون و مشخص در قبال هنر موسيقي و نقش و موقعيت آن در جامعه دست يابد. از يكسو بود و نبود، حرمت يا حليت موسيقي و به رسميت شناختن آن به طور عام از جانب نظام در هالهاي از ترديد و ابهام قرار دارد و از سوي ديگر شاهد بيشترين استفادههاي تبليغاتي و مناسبتي از موسيقي به صلاحديد حاكميت و به طور گسترده از رسانهها و تريبونهاي مربوط هستيم.
عجيب نيست كه نتيجه اين بلاتكليفي و رويه يك بام و دو هوا در حوزه موسيقي، بياعتمادي بسياري از موسيقيدانان و موسيقيدوستان كشور به سياستهاي هنري و فرهنگي حاكم بر كشور باشد؛ وضعيتي كه تا به امروز همچنان با فراز و نشيبهايي همچنان فضاي غالب جامعه موسيقي ما است. هرچند دولت اصلاحات با توجه بيشتر به حوزه فرهنگ تا حدودي توانست اين فضاي بياعتمادي را تلطيف كند اما اين روند با تغيير دولت و اعمال سياستهاي فرهنگي جديد كند شد و نهايتا بروز شرايط نامساعد و متزلزل اقتصادي در دوران تصدي دولت دهم با ارجحيت بخشيدن دغدغههاي معيشتي نسبت به اولويتهاي هنري و فرهنگي و حاكم كردن بازار سرمايه بر حيطه هنر به سرعت شرايط اهالي فرهنگ و به تبع آن موسيقي و موسيقيدانان كشور را به وضعيتي بحراني بدل ساخت؛ وضعيتي كه تبعات آن در مدتزماني كوتاه سطح فرهنگي و سليقه شنيداري جامعه را نيز متاثر و بهشدت تنزل داد، مشكلي كه امروز مهمترين مساله موسيقي ما شده؛ پوپوليسم.
10 سال پيش كمتر كسي ميدانست واژه پوپوليسم دقيقا چه معنايي دارد، اما به لطف شيوع افراطي آن در تمامي زواياي جامعه امروز همه با آن آشنا هستيم، از جمله در حوزه موسيقي و هنر. هر چند از همان چند سال پيش برخي از هنرمندان و متفكران حوزه هنر و موسيقي از جمله استادان حسين عليزاده، داريوش طلايي و دكتر ساسان فاطمي نسبت به خطر شيوع عوامگرايي و عوامفريبي در موسيقي كشور هشدار دادند اما اميد ميرفت تا با تغيير دولت و نگاههاي فرهنگي و اتخاذ سياستهاي جديد تا حدودي از شدت بروز اين خطر جلوگيري شود. اين امر باعث ايجاد اميد در بين اهالي موسيقي در كنار ديگر شاخههاي هنر و حمايت پررنگ ايشان از دولت دكتر حسن روحاني شد، اميدي كه ميتوانست دستمايه و پايگاهي ارزشمند براي حركتهاي مهم و موثري در حوزه هنر موسيقي و ساماندهي وضعيت آن باشد كه متاسفانه دولت نتوانست يا نخواست از اين پتانسيل بالقوه استفاده لازم را ببرد.
البته بر همه اهالي هنر نيز از ابتدا مشخص بود كه بنا بر وضعيت موجود كشور در آن دوره اولويت دولت مساله فرهنگ نخواهد بود و اصلاح وضعيت اقتصادي و سياسي كشور حرف اول را خواهدزد. اما با توجه به شعارها و انتظار اهالي فرهنگ با اينكه نبايد برخي اتفاقات مثبت را هم از نظر دور داشت، نميتوان به عملكرد دولت يازدهم در حوزه موسيقي نمره بالايي داد و نتيجه كلي اين دوران چيزي جز ادامه تقريبي روند پيشين و تثبيت فضاي عوامزده در حوزه موسيقي نبود؛ چالشي كه هنرمندان با شركتشان در انتخابات ۹۶ نشان دادند همچنان اميدوارند دولت بهصورت جدي و عملي در رفع آن بكوشد و نخستين واكنش دولت براي حفظ يا نابودي اين اميد با چگونگي انتخاب وزير فرهنگ و انتصاب سريع مديران فرهنگي و هنري مرتبط انجام خواهد شد. اهالي موسيقي در اين انتخابات نيز هنوز، هرچند با كمي ترديدِ بيشتر، اميد خود را از دست ندادهاند. هم آن اميد و هم اين ترديد را به راحتي ميتوان از خلال گفتههاي ايشان در رسانهها و بهويژه در متنهاي هنگام انتخابات اخير پيدا كرد. بديهي است كه اين حمايت منسجم جز از اميد بر نميخيزد، اميد به برآورده شدن مطالبات، آن هم مطالباتي عمدتا اوليه كه تنها به ايجاد بستري آرام و سالم براي فعاليت هنري بازميگردد.
طبيعي است كه فضاي موسيقي ما به سبب مشكلات تاريخي و مقطعي كه از سرگذرانده آسيبها و كاستيهاي بنيادين بسياري را با خود به همراه داشته باشد و مطالبات و انتظارات اهالياش سر به فلك بزند. موسيقي گسترده است و مشكلاتش بهويژه در كشور ما گستردهتر، من يا هيچ شخص ديگري به تنهايي صلاحيت بيان تمامي مطالبات صنف موسيقي را نخواهيم داشت. همهچيز را بايد از همگان جويا شد، لازمه شنيدن صحبت همگان بستر اعتماد است و نتيجه آن زدودن زنگار ترديد از پيكره اميدِ جامعه، گوشها از شعار پر شده و عمل لازم مينمايد، اميد كه وزارت فرهنگمان را در كنار خود ببينيم و نه بالاي سر خود.