بررسي سياست خارجي ايران 5
علي شكوهي
گفتيم كه عرصه سياست خارجي براي احمدينژاد بيشتر كاركرد داخلي داشت تا اينكه ابزاري براي تامين منافع ملي ايران باشد. به همين دليل تحريمهاي زيادي بر كشور تحميل شد اما دولت وقت همچنان مدعي موفقيت در عرصه جهاني بود. چند نكته ديگر درباره سياست خارجي دولت احمدينژاد قابل تامل است:
- از نقاط ضعف بارز دولت احمدينژاد، تمركز بر چند كشور مشخص بود كه چندان نفوذي در سطح جهاني نداشتند و عمق نفوذ استراتژيك ايران محسوب نميشدند. نه تنشزدايي در دستور كار دولت قرار داشت تا ارتباط با حوزه اروپا را در دستور كار قرار دهد و نه گرايش به شرق به صورت جدي پيگيري ميشد تا به سمت چين، هند، ژاپن و … برود و نه فعال كردن غيرمتعهدها شدني بود و فايدهاي براي منافع ما به همراه داشت و نه بهصورت جدي به همگرايي كشورهاي اسلامي تكيه ميشد. طبعا در زماني كه بازيگران اصلي عرصه بينالمللي را دولتها تشكيل ميدهند، اين محدوديت ارتباط با دولتها، موجب افزايش محدوديت جمهوري اسلامي براي پيگيري منافع ملي ايران ميشود و دست دشمن را براي ايجاد محدوديت و تحريم و مشكلات جهاني و منطقهاي براي ايران بازتر ميكند.
- دستگاه ناهمگن سياست خارجي نيز از جمله مشكلات دولت احمدينژاد بود. حضور افرادي با تمايلات متفاوت در حوزه سياست خارجي از جمله شوراي عالي امنيت ملي، نمايندگي ايران براي مذاكرات هستهاي، وزارت امور خارجه، نمايندگان ويژه رييسجمهوري براي مناطق مختلف و سرانجام انتخاب و معرفي يك فرد بيارتباط با حوزه سياست خارجي به عنوان معاون بينالملل رييسجمهوري، به خوبي از وجود اختلافات جدي و حتي راهبردي در اين حوزه حكايت ميكرد. البته احمدينژاد شخصا نام ايران را در سطح رسانههاي بينالمللي زنده نگه داشت و در سطح ملتها از احمدينژاد به عنوان يك فرد ضدصهيونيست و دشمن امريكا تعبير ميشد. همين امر موجب شد كه وي در ميان بسياري از ملتها كه با امريكا دشمني دارند، محبوبيت زيادي پيدا كند. اقدامات احمدينژاد مانند حمله توپخانهاي بود و پيادهنظامي براي فتح و پيروزي وجود نداشت و به همين دليل معتقديم جنبه شعاري و نمايشي آن بيش از ابعاد واقعي و كاربردي آن بود. ادامه دارد