مناسبات انساني و ايماني
سيد علي ميرفتاح
يكي از خطيبان جمعه فرموده است: «همه اينها كه به عيادت آقاي كروبي رفتهاند بايد مجازات شوند...» ظاهرا گروهها و اشخاص بسياري، اين روزها به بيمارستان شهيد رجايي ميروند و بيآنكه بتوانند از مريض منظورشان عيادت كنند، با عكس و نوشته اعلام حضور ميكنند. اين اعلام حضور البته سياسي است و غالبا كساني به بيمارستان ميروند كه سابقه اصلاحطلبي دارند و در ماجراي هشتاد و هشت جزو معترضين بودهاند، اما نميشود منكر شد كه جنبه عاطفي و انساني هم دارد. در سيره پيامبر اسلام(ص) آمده است كه وقتي فهميدند يكي از «دشمنانشان» ناخوش احوال شدهاند، به عيادتش رفتند. چند نفر از قريشيان مكه آنقدر با پيامبر بد بودند كه خاكستر و زباله بر سر و روي حضرت ميريختند. عتبه، پدر وليد كه بعدها حاكم كوفه شد، مشهور است كه شكمبه گوسفند بر سر و روي حضرت ختمي مرتبت ريخته است.
يكي ديگر هم بود كه هر روز پيامبر را آزار ميداد و اذيت ميكرد. يك روز سر راه حضرت خوار و خاكستر ميريخت، يك روز بد و بيراه ميگفت، يك روز مكيان را تحريك ميكرد تا براي پيامبر ايجاد زحمت كنند و... قصهاش معروف است و من نخستين بار از همين علمايي كه امروز بر مسند كار سوارند شنيدهام كه يك روز پيامبر ديدند از اين فرد معاند خبري نيست و در مسيرشان كسي آزار و اذيتشان نميكند. پرسيدند اين رفيق ما كجاست؟ گفتند مريض شده و در خانهاش خوابيده. احتمالا اگر «ما» بوديم ذوق ميكرديم كه اين معاند پليد «پاش را خورد» و بهسزاي عمل ننگينش رسيد و چيزي نمانده كه بالكل بميرد و شرش براي هميشه كم شود. اما ما كجا و پيامبر كجا؟ ايشان به اصحاب گفتند «برويم عيادت رفيقمان»... رفتند اما نه براي اينكه طرف را شرمنده كنند و از شدت بزرگواري و رأفت، خوار و خفيفش كنند. نه. رفتند براي اينكه رحمتللعالمين بودند و همواره مهربانيشان بر غضبشان سبقت داشت. فكر ميكنيد اگر جز اين بود پيامبر ميتوانست در كمتر از ربع قرن، كل شبه جزيره را يكپارچه مسلمان كند و در كمتر از پنجاه سال آفاق را از مناره پر كند؟ اشتباه نكنيد و حرفم را بد تعبير نكنيد. نه اين طرفيها دشمن انقلاب و اسلام و مردم و كشورند و نه آن طرفيها جانشين پيامبر. نه. ما همه- عليالظاهر- مسلمانيم و آداب اسلامي حكم ميكند كه – چه اين طرف باشيم و چه آن طرف- از رفتار و گفتار پيامبر(ص) درس بگيريم. ولكم في الرسولالله اسوه حسنه. بحث و دعواي سياسي به جاي خود، اما چيزهايي مثل مريضي، مرگ اطرافيان، بلاياي طبيعي و از اين دست، چپ و راست نميشناسند و گرايش سياسي حاليشان نيست. اتفاقا در اين جور مواقع است كه روابط انساني ميتواند باعث تاليف قلوب شود و پيوندهاي عاطفي را استحكام ببخشد. از دعواي سياسي گريزي نيست. تا بوده چنين بوده كه عدهاي با عده ديگرمخالف باشند و با هم دعوا كنند. اما چيزي كه ميتواند اين دعواها و مخالفتها را تحتالشعاع قرار دهد همين مناسبات انساني و عاطفي است. دعوا سر جاي خودش محفوظ، چه عيبي دارد كه حتي اصولگراها از مريض منظور، عيادت كنند و سلامتياش را از خداي متعال بخواهند. اصلا قشنگي مناسبات ايماني و انساني به همين است كه فراسوي سياست، سلامتي همنوعش را- سلامتي برادرش را، ولو برادر سابقش را- آرزومند باشد. با هم دعوا كنيد، اما بابت عيادت و احوالپرسي و روابط انساني كسي را مواخذه نكنيد. چنين مواخذهاي نه انساني است، نه اسلامي و نه اخلاقي.