به انگيزه برگزاري نمايشگاه نرگس موسوي
«وقتي سپيده زد»
محمود معتقدي
مطلب از اين قرار است. تقابل جنگ و صلح، زشتي و زيبايي، رنج و شادي و...
به راستي چگونه انسان معاصر را به نيستي و فروپاشي از روزگار زيستناش ميكشاند؟
نقش «آيههاي نرگس موسوي» در چشمانداز چنين منظري است كه به دل ويرانهها و نقشهاي انساني و آسيبهاي بزرگ از مقوله خشونت در فضاهاي معاصر به واگويي مي نشيند. هنرمند در طرحها و رنگها، به شأن دادن دنياي گزنده و سياسي، قدم ميگذارد كه محوريت چشمانداز آن همانا دشواري زيستن وصف بزرگ بيگناهي و مصايب مادران و كودكاني است كه مدام به مرگ و به زخمهاي بزرگ مبتلا ميشوند.
«وقتي سپيده نور» افكار يك روز پس از يك جنگ طولاني و پر از ويراني را به مخاطب يادآوري ميكند كه در آن علاوه بر انسانها، فرشتگان و پرندگان هم بهگونهاي در هجوم مرگ و نيستي، جا ماندهاند. هنرمند در اين منظر به سادگي و رنگهاي شاد و گرم به نقش و قصههاي تكاندهنده زندگي ميپردازد كه در آن با نگرش كلاسيك مدرن، در زمرههاي خلاقيت و آفرينش، به صيد لحظههايي از حضور طبيعت و اشيا و چهره آدمها دست مييابد.بيشك نگاه شاعرانه و گفتمان اجتماعي در اين آفرينشها فصل برجستهاي را با خود به همراه دارد. گاه واقعيتها، چنان سيال و لغزندهاند كه مخاطب در بهرهگيري از اين قضايا با نوعي غافلگيري درگير ميشود و سرها، بالها و لبخندها، نگاههاي سر به زير، گردن كشيده و گاه با گلايه و گاه بيكلاه، برندگاني كه به شيوههاي خاصي در همه جا حضور فعال دارند و ديگر آنكه در نهايت اين منظر دلواپسيهاي انسان امروز است كه مدام در حال مردن و دوباره مردن است چرا كه صاحبان قدرت و زرادخانههاي آتشناك پيوسته به فروپاشي روزگار آدمي، در دنيا و آنجا در بشر جهان سرمايهداري و فضاهاي ايدئولوژيك آرزوهاي بشري را به بند ميكشند و آتش در همه هستي آدم به پا ميدارند.نرگس موسوي، هنرمند دهه 80 در اين روزگار به بازانديشي مقوله خشونت و جنگ پرداخته و از منظر هستيشناسي به چشمانداز نگرشي زيباشناسانهاي از هنر تلفيقي رنگ و دستمايههاي شاعرانه و پر از لحظههاي ماندگار انساني را به مخاطبان خود يادآور ميشود.
«وقتي سپيده زد» تو گويي انسان درگير معاصر، نگاهي به فردايش خواهد داشت.
تو گويي بازانديشي هنرمند، از صيد لحظات دستور در آسيبهاي روحي و رواني ناشي از زندگي ميان جنگ و صلح، مدام به موقعيتي تازه قدم ميگذارد. در اين جايگاه است كه هنرمند علاوه بر فضاهاي اين روزگار به نوعي در حواشي طرحها و رنگها به گذشتههاي جنگ هم نظري دروني و بروني دارد، چرا كه آثار مخرب و كشتار در همه دورهها، به گونهاي بوده و هست كه انسان معاصر در برابر صاحبان قدرت پيوسته آسيبپذير و ناتوان به نظر ميرسد. هنرمند از سوي ديگر، گوشه چشمي هم به جنگ انسانسوز ايران و عراق در اين سالها دارد كه خود از منظر نشانهشناسي ميتواند، حرفها و حديثهاي فراواني را در پي داشته باشد چرا كه آفت جنگ و ستيز و خشونتهاي غيرانساني، آتشي است كه بخشي از دلواپسيها و دغدغههاي انسان اين روزگار است و هنرمند در اين جايگاه سعي كرد، نگاه مخاطب را به اين سمت و سو هم بكشد، كه خود همواره با نگفتهها و پرسشهاي فراواني همراه بوده است تابلوها و مناظر و حضور اشياء و انسانها در اين نمايشگاه، با تلخيشيرينيهاي سياسي همراه است كه ضمن چشمنواز بودن، پيامهاي عميقي را نيز در پي دارد.
بيشك وقتي سپيده زد، فصلي از توازي زندگي و مرگ را به رخ آدمها ميكشاند كه در قالبهاي زيباييشناسانهاي از فضاهاي دروني به چشماندازهاي بيروني وضعيت هنرمندانه، بخشهايي از اين پازل را به نمايش ميگذارد به عبارت هم خشونت و هم معصوميت در صدايت هم ايستادهاند شكلي نيست كه انسان معاصر و آسيبهايش، از مرزهاي دانستگي و دانايي، پيوسته به پرسشهايي اجتماعي و فلسفي نزديك و نزديك ميشود چرا كه در «وقتي سپيده زد» اين معناها، به وفور در مايههايي لغزنده ديده ميشوند. هنرمند در فضاهاي نشانه شناختي به كمك اشياء و صحنهها و تصويرها و پسزمينهها، جايگاه واقعيت را مداوم از جايي به جاي ديگر نميكشاند كه خود در نهايت يادآور تلفيقي از سنت و مدرنيسم را در مسائل اجتماعي و به ويژه خشونت و جنگ را در اينجا و آنجا به نمايش ميگذارد.
نرگس موسوي هنرمند جواني كه از دهه هشتاد، در عرصه نقاشي ديده ميشود كه توانسته با شناخت و ادراك هنري به مرزهاي خلاقيت نزديك و نزديك شود. او متولد 1362 دانشآموخته كارشناسي ارشد در حوزه هنر و معماري است. بيگمان «وقتي سپيده زد» در كارنامه اين هنرمند، يك حركت تازه به آفرينشهاي تازه هنري است.