از اخلاق تا منطق
اخلاق به روايت آدورنو
تئودور آدورنو فيلسوف و جامعه شناس آلماني از بنيانگذاران مكتب فرانكفورت براي ايرانيان نامي شناخته شده است. در سالهاي مياني دهه 1380 نام او در كنار ماكس هوركهايمر، والتر بنيامين و هربرت ماركوزه ورد زبان علاقهمندان به مباحث فلسفي و جامعه شناختي جديد بود و آثار مهمش چون ديالكتيك روشنگري (نوشته مشترك با هوركهايمر) به فارسي ترجمه شده بود. به همان سرعتي كه توجه به آدورنو گسترش يافت، نامش از خاطرها نيز رفت و به زودي پس پشت اسامي تازه فراموش شد. انتشار كتاب تازهاي از او با عنوان مسائل فلسفه اخلاق با ترجمه خوب و دقيق صالح نجفي و علي عباس بيگي از اين حيث يك رخداد نيك است و نشانهاي از آنكه شايد قرار است بار ديگر مواجههاي با انديشه او صورت بگيرد، اينبار با دقت و عمق بيشتر. البته توجه به اين نكته ضروري است كه در مواجهه نخستين نيز آدورنو به رغم دشوارنويسي و زبان سخت بخت يار بود كه مترجمان خوبي آثارش را ترجمه كرده بودند و از اين حيث كار كساني كه ميخواهند به بازخواني انديشه او بپردازند، هموار است. كتاب حاضر يعني مسائل فلسفه اخلاق شامل هفده جلسه درسگفتار آدورنو در زمينه فلسفه اخلاق است كه در سال 1963 ارايه شده است و خود سومين سلسله درسها از پانزده مجموعه درسگفتارهايي است كه روي نوار ضبط شده و متنهايشان بهطور كامل در دسترس است.
خود نوارهاي ضبط شده ديگر موجود نيست مگر نوارهاي مربوط به جلسات « مقدمه بر جامعهشناسي». ويراستار مجموعه درسگفتارهاي آدورنو اشاره ميكند كه اين قضيه دشواريهايي براي ويرايش متن درسهاي آدورنو به وجود ميآورد، هرچند چنين دشواريهايي با سلسله درسهايي درباره فلسفه اخلاق بيتناسب نيست.
اثبات وجود خدا با منطق رياضي
برهانهاي هستي شناختي عموما به برهانهايي اطلاق ميشود كه نتيجه آنها اين گزاره است كه «خدا وجود دارد» و مقدمات برهان فرض يا فرضهايي كاملا عقلي هستند، يعني مبتني بر مشاهده يا مشاهدات عالم خارج نيستند. در تاريخ فلسفه غرب نخستين برهان هستيشناختي را سنت آنسلم در قرن يازدهم ميلادي ارايه كرد. بعد از آنسلم اين برهان از سوي فيلسوفاني چون رنه دكارت در قرن شانزدهم و هفدهم، گتفريد لايب نيتيس در قرن هفدهم و هجدهم و كانت در قرن هجدهم مورد بحث قرار گرفت. در قرن بيستم كورت گودل (1978-1906) رياضيدان، منطقدان و فيلسوف اتريشي برهان هستيشناختي براي وجود خدا را در منطق رياضي صورتبندي كرد. معروف است كه گودل برهانش را در 1941 نوشت اما به دلايلي آن را منتشر نكرد و در سال 1970 آن را با دينا اسكات به بحث گذاشت. اسكات برهان گودل را با تغييراتي در همان سال در دانشگاه پرينستون ارايه كرد. مقاله گودل همراه با روايت اسكات در مجلد سوم مجموعه آثار گودل پس از مرگش منتشر شد. مهدي رعنايي در اين كتاب ، اين برهان را روايت ميكند و به خوبي روند شكلگيري برهاني هستيشناختي و بهطور خاص برهان هستيشناختي گودل براي وجود خدا و تحولات بعدي آن را به زبان فارسي تقرير ميكند. پس از خواندن اين كتاب خواننده درمييابد كه چگونه سادهترين برهان آنسلم براي وجود خدا وقتي به شكل دقيق و منطقي صورتبندي شود، نه تنها ديگر به هيچ وجه «ساده» نيست بلكه انبوهي از مفاهيم و سوالات «سخت» را پديد ميآورد. به تعبير محمد اردشير استاد رياضيات و منطق دانشگاه صنعتي شريف سوالهاي اساسي كه بر مبناي اين برهان پديد ميآيند اينهاست: برهان چيست؟ معيار سادگي يك برهان چيست؟ معيار يكسان بودن دو برهان-براي يك حكم واحد از مقدمات يكسان- چيست؟