گزارش اختصاصي «اعتماد» از تازهترين پروژه آرين منوشكين در فرانسه
« اتاقی در هند » ؛ تئاتری که
خود و جهان پیرامونش را روایت میکند
فهيمه نجمي ـ پاريس
آرين منوشكين، متولد ۱۹۳۳ ميلادي، كارگردان و مدير تئاتر سولي از سال ۱۹۶۴ تاكنون. شيوههاي نمايشي شرق، از جمله كاتاكالي هندي و نوي ژاپني و نيز ريشههاي تئاتر غرب مانند كمديا دلآرته ايتاليا در شكل دهي به زبان صحنهاي او جايگاه ويژهاي داشتهاند. هر توليد نمايشي جديد تئاتر سولي همچون حادثهاي در جهان تئاتر تلقي شده با حساسيت دنبال ميشود و هزاران نفر به تماشاي آنها مينشينند. نمايشهاي «۱۷۸۹» و « آخرين كاروانسرا» ـ محصول ۱۹۷۰ و ۲۰۰۳ ـ به ترتيب پذيراي ۲۸۱ هزار و ۱۸۵ هزار تماشاگر بودهاند. منوشكين تقريبا با فواصل ۲ تا ۳ ساله نمايشهاي خود را روي صحنه برده و هر نمايش او حاصل ماهها تمرين و كار روزانه است. در كارنامه او كارگرداني چند اثر سينمايي هم به چشم ميخورد.
چگونه امروز تئاتر ميتواند جهان را روايت كند؟ چگونه ميتواند بر خشونت و هرج و مرج آن گواهي باشد در حالي كه بيش از هر زمان اينها غير قابل درك بهنظر ميرسند؟ چگونه ميتواند اشتباهات و پيچيدگيها را بكاود؟ وانگهي آيا تئاتر اساسا داراي يك تاثير واقعي است؟ و اگر قرار باشد كه ناپديد شود، نبودش را چه كساني حس ميكنند و براي چه كساني اين كمبود آزاردهنده خواهد بود؟ آيا قربانيان سركوبها، جنگها و قتلعامها در زمره آنان قرار دارند؟ اينها و پرسشهايي از اين دست شالوده «اتاقي در هند » را تشكيل دادهاند؛ نمايشي كه در مجموعه توليدات صحنهاي ابتداي سده بيست و يكم و در حيطه تئاتر سياسي جايگاه بلندي را به خود اختصاص ميدهد.
واپسين آفرينش جمعي «تئاتر آفتاب» يا «تئاتر سولي» كه به كارگرداني آرين منوشكين از ماه نوامبر (آذر ماه) سال گذشته در اين تئاتر پرآوازه واقع در حومه شهر پاريس بر صحنه رفت، تنها در حد يك اجراي فوقالعاده تئاتري باقي نميماند، بلكه موفق ميشود با تكيه بر شجاعت و هوشمندي مثال زدني، ما را بر هر آنچه بسياري را در سراسر جهان به وحشت انداخته و نيز بر خودمان به خنده بيندازد.
گروه منوشكين پس از ۱۳۱ اجراي موفق با ۷۶۹۶۷ تماشاگر موقتا نمايش «اتاقي در هند» را در اوايل ماه جولاي در كارتوشري به حال تعليق درآورد تا آن را براي ۱۰ شب در فستيوال «بهار بازيگران» در شهر مونپليه به تماشا بگذارد و در حال حاظر خود را براي اجراهاي اين نمايش در نيويورك كه براي ماه دسامبر سال جاري ميلادي برنامهريزي شدهاند آماده كند. اما تئاتر سولي يكبار ديگر در فوريه سال ۲۰۱۸ (اسفند ماه ۹۶) درهاي خود را خواهد گشود تا باز بازيگرانش «اتاقي در هند» را بر صحنهاش به تماشا بگذارند.
در روزگاري كه صحبت از بحران تئاتر و قحطي تماشاگر، امان از بيشتر اهل تئاتر در هر سرزميني ربوده، منوشكين- كه تئاترش سه سال پيش ۵۰ سالگي خود را جشن گرفت- در گفتوگويي با روزنامه ليبراسيون باوفاداري به اصول خويش تاكيد ميكند كه «يك تئاتر را اداره ميكند و نه يك فروشگاه بزرگ را» و اين تئاتر بهزعم او جايي باقي خواهد ماند كه در آن تماشاگران ميتوانند بهمحض گذر از درب ورودي، خود را در جهاني حس كنند كه امكان وجود داشتنش هست ولي در واقعيت جايي ندارد: يعني مكاني براي تبادل، «كاخي از شگفتيها و نه قصري از توهم». بهاين ترتيب، مردم تصميم ميگيرند كه « نياز» به آمدن به اين تئاتر وجود دارد. و در اينصورت است كه به گفته اين كارگردان فرانسوي تئاتر ميتواند در شكل دادن مانعي هر چند كوچك در برابر «بربريت ذهن» دخيل باشد. ميپرسد: «به هنگام اجراي يك نمايش، چه چيزي به تماشاگران ميدهيم؟ اگر به آنها نيروهايي را منتقل نكنيم، و اميد و تمايلشان را به زيبايي و نيكي احيا نكنيم، به چه دردي ميخوريم؟»
اما تئاتر و نياز به آن در دنياي پرهرج و مرج امروز تنها يكي از محورهاي عمده «اتاقي در هند» را تشكيل ميدهند. ديگر موضوع كلان نمايش، وحشت از فقدان الهام و خلاقيت است. منوشكين اعتراف ميكند كه هر بار كار بر نمايشِ جديدي را آغاز ميكند، مطمئن نيست كه در انتهاي راه به تئاتري برسد. اينبار هم، او عطاي اجراي دو ـ سه نمايش ديگر را پيش از «اتاقي در هند» به لقايش بخشيده است. نكته قابل تامل اينكه براي او، كولهبار عظيم تجربه به هيچ رو مانع از طرح پرسشهايي حول محور چگونگي هدايت بازيگران يا حتي آنچه بايد در نمايش گفته شود، نيست. منوشكين همچنان مصمم است تا طراوت آغازين را حفظ كند.
«اتاقي در هند»
اما نقطه عزيمت نمايش «اتاقي در هند»، گير افتادن يك گروه تئاتري فرانسوي است در جنوب هند. اين گروه كه در پي حملات تروريستي زمستان ۲۰۱۵، و ناتوان از مقابله با ناامني محصول اين وضعيت پاريس را ترك كرده، حالا بدون مدير و سرپرست خود را در پونديچري زمينگير مييابد. آنها همه پولي كه داشتهاند خرج كردهاند، در حالي كه قرار است روز بعد پروژه جديدشان را معرفي كنند و صد البته هيچ در چنته ندارند. دكور منحصر به فرد نمايش اتاقي است در هند (اتاقي وسيع البته كه درها و پنجرههاي متعددش اجازه عبور نور و ديدن باغچه را ميدهند و مبلمانش يادآور خانههاي بزرگ امپراتوري بريتانيا است.) در همين اتاق است كه خواب كرنليا، دستيار كنستانتين لير ـ كه تختخواب بزرگش درست در مركز صحنه قرار گرفته ـ از يك سو با تماسهاي مداوم تلفني (از جانب وزارت فرهنگ فرانسه يا دوستان فرانسوي) و از سوي ديگر با روياها و كابوسهايي كه ميبيند بر ميآشوبد؛ با اين ويژگي كه او هرچه در خواب ميبيند در برابر چشمانش جان ميگيرد كه اين خود به ظهور اشباحي از حوادث گذشته و حال يا از افسانهها و حكايات قديم بر صحنه ميانجامد كه ما تماشاچيان را بيتفاوت بر جاي نميگذارند.
مثلا وقتي تروريستها و بنيادگراهاي تكفيري شبانه از طريق روزنه پنجرهها به درون اتاق رخنه ميكنند، يا وقتي ميكوشند كودكي را به كمربندي انفجاري مسلح كنند، ما از ترس ميلرزيم؛ يا از تماشاي فيلمي كه بازيگران سوري را در حال اجراي «شاه لير» در زيرزميني بمباران شده در شهر حلب سوريه نشان ميدهد، منقلب ميشويم؛ با ظهور ناگهاني و غريب بازيگري با لباس شنا كه در مورد آلودگي آبهاي زيرزميني افشاگري ميكند، جا ميخوريم. و گاه حتي ميخنديم! بله، منوشكين و گروهش در بلبشوي اين جهان ما را به خنده (هرچند خندهاي تلخ) نيز مهمان ميكنند: خندهاي براي پاك كردن اشكها، براي حفظ كردن هشياري، براي محصور نكردن خود و براي مغلوبِ ترسِ از ديگري نشدن.
يكي از اين لحظهها زماني استكه حين تصويربرداري مطايبهآميز يك فيلم تبليغاتي داعش يك زنِ اسير برقعپوش تعدادي تروريست را با بهرهگيري از سادهلوحيشان از پا درميآورد. و اصلا چينش و تركيب چنين لحظههايي كه در لابهلايشان صحنههايي از ملاقاتهاي گاندي يا عاليجنابانِ تئاتر: شكسپير و چخوف كه اين يكي با اولگا، ماشا و ايريناي «سه خواهر» همراهي ميشود، است كه از «اتاقي در هند» يك «كمدي» ميسازد.
پس خود تئاتر در اين نمايشِ در «جستوجوي يك نمايش» حتي آني به فراموشي سپرده نميشود. اصلا تمامي اين ماجراها براي كرنليا (هم نام شخصيت نمايشِ «ليرشاه» شكسپير كه كمابيش نقش معادل خود منوشكين را بر صحنه داراست) است كه رقم ميخورند. او كه پس از ناپديد شدن مدير گروه يا همان كنستانتين لير ـ اين يكي نامش تركيبي است از نامهاي دو شخصيت چخوف و شكسپيرـ نه تنها عهدهدار مسووليت تمامي اعضاي گروه شده بلكه به ناچار نقش كارگردان نيز بر گردنش افتاده است، درگير دستوپا كردنِ نمايشي شده كه گروه متعهد به ارايه آن است. اين تلاش كه نه فقط با مداخله اين اشباح گره ميخورد بلكه با «تِروكوتو» يكي از اشكال نمايش سنتي هند ـ يعني جايي كه گروهِ درونِ نمايش در آن پناه گرفته و گروه منوشكين هم براي آمادهسازي نمايشاش در آن سكني ميگزيند ـ عجين شده است.
تِروكوتو (Terukkutu)
تِروكوتو يك شكل نمايش سنتي است زاده تاميل نادو، يكي از ايالتهاي جنوبي هند. اين شكل نمايشي كه برخلاف كاتاكالي و كوتيياتام كمتر شناخته شده، با وجود ديرينگي بسيارش همچنان در نواحي روستايي زنده است و پرطرفدار. نمايش تركيبي است از آوازها، رقص و بخشهايي داستاني كه به گفتوگو بازي ميشوند. خوانندهها و بازيگر- رقصندهها را نواي سازهاي هندي از جمله هارمونيوم، مري دانگام و سرنا همراهي ميكند. نوازندهها مقابل پرده كوچكي كه دورتر برپا شده مستقر ميشوند، در حالي كه «صحنه» را روستاييان بر زمين مسطح شده آماده كردهاند كه بر آن در سراسر شب، داستانهايي از دو سروده حماسي بزرگ هند، يعني مهابهاراتا و رامايانا، بازي ميشوند.
يك استاد بازي (kattiyakaran) عهدهدار اداره اجراست: هم اوست كه پرولوگ يا درآمد نمايش را ادا ميكند كه وقايع را تفسير كرده، با شخصيتهاي نمايش خيلي تر و فرز گفتوگو ميكند. بازيگران كه لباسهايي رنگي به بر كردهاند و آرايشِ سرِ بلندي بر سرشان خودنمايي ميكند، هم تماشاگران و هم استاد بازي را مستقيما خطاب قرار ميدهند و با ايشان صحبت ميكنند.
آيينهايي كه بازتاب احساسات، ارزشها و سنن روستاييان اين ناحيه از هند هستند نيز با اين داستانها درميآميزند و به اين ترتيب نمايش تِروكوتو به بيان واقعيتي بدل ميشود كه توسط اين مردمان احساس و تجربه شده است. (معمولا اجراهاي تِروكوتو بين ماههاي مارس و جولاي (خرداد و تير) هر سال به نمايش درميآيند. اجراهايي كه حدود 10 شب آغاز ميشوند و تا شش صبح روز بعد ادامه پيدا ميكنند.)
منوشكين براي آمادهسازي «اتاقي در هند» كه در مركز آن چالشِ روايت هرج و مرج جهان پيرامونش را قرار داده، از تمامي اعضاي گروه ـ نه فقط بازيگران، بلكه كادر اداري و فني، يعني چيزي در حدود ۷۲ نفر ـ ميخواهد كه به شهر پونديچري سفر كنند. به منظور كاستن از هزينهها، بسياري از آنها در منازل ساكنان شهر مستقر ميشوند. اين نخستينباري نيست كه اين كارگردان ۷۸ ساله از هند در ساختار نمايشهايش استفاده ميكند. ولي او هر بار رويكردي متفاوت در پيش گرفته است. تا آنجا كه به «اتاقي در هند» مربوط ميشود، اين تِروكوتو است كه در بطن جامعه پونديچري و روستاهاي آن مورد توجه قرار گرفته است. پس بسيار دور از يك فضاي بازيگرسالار ـ كه با وجود قدر بودن هنرپيشگانِ تئاتر سولي هرگز جايي در اين نهاد تئاتري نداشته است ـ همگي بازيگران، چه مجربها و كارآزمودهترها و چه نورسيدهها كه دربينشان تعدادي تربيت شده مدرسه تئاتر سولي در افغانستان هستند، فراگيري اين شيوه نمايشي را زيرنظر يك استاد تِروكوتو در همان پونديچري آغاز كردند. تعليمي كه پس از بازگشتشان به پاريس همچنان پي گرفته ميشود. يادگيري زبان تاميلي تكميلكننده اين آموزش خواهد بود. بهاين ترتيب، بسياري از بازيگران در «اتاقي در هند» قادرند به زبان تاميلي صحبت كنند و آواز بخوانند و رقصها و قطعات تِروكوتو را اجرا كنند. كيفيت كار تعدادي از آنها بهويژه شقايق بهشتي- بازيگر ايرانيتبار تئاتر سولي كه سالهاست كه به يكي از بازيگران محوري اين گروه بدل شده- به درجهاي از كمال رسيده كه بسياري از تماشاگران گمان ميبرند كه آنها اصلا هندي و بازيگر تِروكوتو هستند.
اين بازيگران نمايش در هندوستان و با مشاهده محيطي كه تِروكوتو در آن شكل گرفته، باليده، دوام آورده و به اين شيوه نمايشي نزديك شدهاند قطعا در دستيابي به نتيجه نهايي بيتاثير نيست. از سوي ديگر، آنها در مركز آفرينش تئاتري سولي حضور دارند چرا كه متن نيز حاصل آفرينش جمعي گروه است و گرچه ماحصل كار در هماهنگي با نويسنده برجسته هلن سيكسو تكوين يافته، با اين همه تكتك بازيگراني كه هشت ماه و نيم درگير خلق كردن اين نمايش بودهاند، خود را در شكل دادن به آن سهيم ميدانند.
تركيب بازيگراني با سن و سال متفاوت، از تبارها و سرزمينهاي گوناگون بر صحنهاي كه از آن نه فقط زبانهاي فرانسوي و تاميلي بلكه كنسرتي از زبانها متشكل از انگليسي، روسي، عربي و... به گوش ميرسد كه حول موضوع جنگ و بربريتي كه سراسر جهان را هدف گرفته و شري كه بر اين كره خاكي، بر انسان، بر حيوان و بر محيط زيست وارد ميشود، به نقش آفريني ميپردازند، به «اتاقي در هند» هيبت تئاتري را بخشيده كه درصدد است انسانيت و مدينه فاضله را با هم آشتي دهد.
تئاتر اداره ميكنم نه فروشگاه!
در روزگاري كه صحبت از بحران تئاتر و قحطي تماشاگر، امان از بيشتر اهل تئاتر در هر سرزميني ربوده، منوشكين- كه تئاترش سه سال پيش ۵۰ سالگي خود را جشن گرفت- در گفتوگويي با روزنامه ليبراسيون باوفاداري به اصول خويش تاكيد ميكند كه «يك تئاتر را اداره ميكند و نه يك فروشگاه بزرگ را» و اين تئاتر بهزعم او جايي باقي خواهد ماند كه در آن تماشاگران ميتوانند بهمحض گذر از درب ورودي، خود را در جهاني حس كنند كه امكان وجود داشتنش هست ولي در واقعيت جايي ندارد: يعني مكاني براي تبادل، «كاخي از شگفتيها و نه قصري از توهم». بهاين ترتيب، مردم تصميم ميگيرند كه « نياز» به آمدن به اين تئاتر وجود دارد. و در اينصورت است كه به گفته اين كارگردان فرانسوي تئاتر ميتواند در شكل دادن مانعي هر چند كوچك در برابر «بربريت ذهن» دخيل باشد. بهاين ترتيب، مردم تصميم ميگيرند كه « نياز» به آمدن به اين تئاتر وجود دارد و در اينصورت است كه تئاتر ميتواند در شكل دادن مانعي هر چند كوچك در برابر «بربريت ذهن» دخيل باشد.