تهران و كارشكنيهاي كاخسفيد در باب برجام
ماني محرابي
عضو هيات علمي انديشكده روابط بينالملل
درباره رفتار مبتني بر برجام از سوي ايالات متحده و ايران ذكر چند نكته ضروري است: اول - خروج ايالات متحده از برجام لزوما نقض برجام و قطعنامه 2231 شوراي امنيت نيست زيرا بر اساس مفاد مندرج در توافقنامه، هر كدام از كشورهاي ذينفع در برجام بنا بر روندي خاص بدون نقض آن، توانايي لغو كلي آن را دارند. براساس بند 11 قطعنامه 2231 كشورهاي طرف مقابل ايران يعني 1+5 با ارايه مصداقي مبني بر نقض مفاد برجام از سوي ايران ميتوانند بند 7 اين قطعنامه كه مربوط به تعليق تحريمهاي ششگانه مرتبط با برنامههاي هستهاي ايران است را لغو كرده و در اين شرايط شوراي امنيت طبق بند 12 قطعنامه بايد ظرف مدت 30 روز قطعنامه جايگزيني را در اين مورد به تصويب برساند كه عدم وقوع اين رخداد به منزله لغو كلي برجام و اجرايي شدن قطعنامههاي ششگانه تحريمي عليه برنامه هستهاي ايران است. بر اين اساس ايالات متحده ميتواند با ادعاي نقض برجام از سوي ايران طبق بند 11 و وتوي قطعنامه جديد ارايه شده از سوي كشورهاي ديگر در شوراي امنيت عملا توافقنامه برجام را بهطور كامل ملغي سازد. دوم - از آنجا كه ساير كشورهاي ذينفع در برجام از روند آن رضايت دارند، اين عمل ايالات متحده به مثابه جبههگيري كاخ سفيد عليه منافع ساير كشورهاي 1+5 تلقي خواهد شد و بر اين اساس هر اقدامي كه برجام را با خطر مواجه سازد بهطور بالقوه ميتواند در روابط ايالات متحده و ساير كشورها تاثيرگذار باشد. سوم - با توجه به مساله فوق، كاخ سفيد تلاش خواهد كرد تا با فشار حداكثري، هزينههاي پايبندي به برجام را براي تهران بالا برده و ايران را مجبور به خروج از برجام كند. چهارم - حركات شتاب زده و مبتني بر هيجان از سوي ايران در جهت مقابله به مثل رفتار ايالات متحده، همان اقدامي است كه ايالات متحده در انتظار آن است تا در جوامع بينالمللي ايران را مسبب لغو برجام معرفي كند.پنجم - ايالات متحده از سال 1979 و بعد از انقلاب اسلامي همواره مسائل منوط به ايران را بر پايه دو هدف نهايي برنامهريزي كرده است: در حالت خوشبينانه تغيير رفتار نظام جمهوري اسلامي ايران و در حالت بدبينانه تغيير كلي نظام جمهوري اسلامي ايران و دستهبندي رفتار ايالات متحده خارج از اين دو زمينه، خارج از منطق حاكم بر سياست بينالملل كاخ سفيد است: با توجه به پنج مساله فوق الذكر، در آينده شاهد فشارهاي بيشتر بر ايران از سوي ايالات متحده خواهيم بود و در مقابل، ايران نيز نبايد شتاب زده عمل كرده و به پاسخگويي متقابل با ايالات متحده بپردازد. اما اين مساله به هيچ عنوان به معناي عملكرد منفعلانه از سوي ايران نيست و به واقع ايران تنها بايد مكانيزم مناسب مقابله با رفتار ماجراجويانه كاخ سفيد را كشف كند. ايران ميتواند با فشار بر اتحاديه اروپا، كشورهاي اروپايي را رو در روي ايالات متحده قرار دهد و يكي از ابزار اين اقدام از سوي ايران، كشور تركيه است. تركيه يكي از مهمترين كشورها در جهت تامين انرژي اتحاديه اروپا محسوب ميشود و منافع همسو ميان تهران و آنكارا خصوصا در مساله استقلال كردستان ميتواند ابزاري مناسب در جهت اعمال فشار مبتني بر تامين انرژي بر اروپا باشد. نزديكي تهران به مسكو و تحريمهاي ايالات متحده عليه اين كشور نيز روسيه را به مهرهاي ارزشمند جهت اعمال فشار بر اتحاديه اروپا تبديل خواهد كرد. ضمن آنكه نفوذ هوشمندانه در انتخابات آتي عراق و جلوگيري از طرح نفوذ عربستان در اين كشور و نزديكي به قطر در جهت شكست هژموني عربستان در قطر نيز با كمي تيزبيني ميتواند عربستان را هم به مهره جمهوري اسلامي در جهت فشار بر ايالات متحده تبديل كند. افزايش تحركات نظامي ايران در شمال و شرق سوريه نيز ميتواند نقشي كليدي در تقابل مستقيم ميان ايران و ايالات متحده ايفا كرده و به تبع آن، دو كشور را وارد بازي مستقيم بده و بستان امتيازهاي سياسي كند. در مباحث طولانيمدت نيز، ورود به چرخه اقتصادي و سياسي جهاني و بهطور كلي ايجاد منفعت و امتياز براي قدرتهاي بزرگ جهان مبتني بر حضور ايران در اين چرخه قطعا به عدم حذف سهل ايران از مناسبات جهاني به واسطه تحريمها خواهد انجاميد و بر مبناي اين تئوري، اساسا لغو و ايجاد خلل در برجام و هر معاهده بينالمللي كه به تحريم ايران ختم شود پيش از ايران به چرخههاي جهاني اقتصادي و سياسي آسيب وارد خواهد كرد. معالوصف بايد توجه داشت تاكيد بر عدم اقدام تلافيجويانه مبتني بر هيجان از سوي تهران در مقابل اقدامات ايالات متحده به معناي تاكيد بر پيگيري رفتار منفعلانه نيست و به واقع دستگاه ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران بايد با كشف مكانيزم صحيح تقابل مستقيم و غيرمستقيم و طرحريزي برنامههاي ميانمدت براساس مكانيزمهاي فوق، به راهكاري در جهت دفع كارشكنيهاي كاخ سفيد در چارچوب برجام دست يابد.