«چكاوك»ي كه با ترجمه يلفاني منتشر شد
بازگرداني نمايشنامهاي با دو روايت
ندا آل طيب
شايد بسياري از مخاطبان نسل جديد تئاتر، نام محسن يلفاني برايشان آشنا نباشد اما كساني كه مطالعات بيشتري در زمينه هنرهاي نمايشي به ويژه ادبيات نمايشي دارند، اين نام را ميشناسند؛ نويسندهاي كه سالهاست در فرانسه زندگي ميكند و حالا ديگر عادت كرده كه در كشوري ديگر نمايشنامه بنويسد. محسن يلفاني با نمايشنامههايي مانند «آموزگاران»، «ملاقات»، « دونده تنها»، «مهمان چند روزه»، «آقاي آريان و خانوادهاش» و... يكي از نامهاي انكار نشدني ادبيات نمايشي ايران است كه به تازگي كتاب تازهاي از او در كشور خودش منتشر شده است. اين كتاب البته تاليفي نيست بلكه ترجمهاي است از نويسندهاي فرانسوي. اين نمايشنامه كه «چكاوك» نام دارد، نوشته نويسنده مشهور فرانسه، ژان آنوي است كه در ايران با نمايشنامههايي مانند «مدهآ»، «آنتيگون»، «رومئو و ژانت» و... شناخته شده است و حالا نمايشنامه تازهاي از او با نام «چكاوك» منتشر شده است. محسن يلفاني اين نمايشنامه را ترجمه و انتشارات «جهان كتاب» آن را منتشر كرده است. اين كتاب پنجمين عنوان از مجموعه نمايشنامههاي زمانه است كه توسط اين ناشر چاپ ميشود. ژان آنوي، نمايشنامهنويس شناخته شده فرانسوي است كه در سال ۱۹۱۰ متولد شد و در سال ۱۹۸۷ درگذشت. اين نمايشنامه از جمله آثار مهم اوست كه در سال ۱۹۵۲ و با دستمايه قرار دادن يك رويداد تاريخي نوشته شد. اين نمايشنامه با توجه به داستان ژاندارك، قهرمان ملي فرانسويان نوشته شده و آنوي در آن از مستندات تاريخي بهره برده است؛ از جمله گزارش روزانه محاكمه ژاندارك. تصويري كه آنوي از اين مبارز فرانسوي ارايه ميدهد، تصوير دختري است كه گويي به تازگي قيام كرده و از اميد و آرزوهاي مردمان امروز دم ميزند. اين كتاب، ترجمهاي از متن فرانسوي آن است كه از سال ۱۹۵۳ به اين سو، بارها منتشر شده است. اين متن توسط كريستفر فراي، شاعر و نمايشنامهنويس به انگليسي ترجمه شده است. براي بازگرداني اين نمايشنامه، دو روايت در اختيار محسن يلفاني بوده است. در روايت اول كه براي چاپ فراهم شده بود، تغييرات و حذفهاي مختصري نسبت به متن فرانسوي صورت گرفته در حالي كه در روايت دوم كه متني است براي اجراي نمايش در لندن (۱۹۵۵)، همراه با توضيح و طرحهاي فراوان براي ميزانسن، حذفها بيشتر و مجموعا در حدود چند صفحه است. محسن يلفاني نويسنده همداني است كه زندگي پر فراز و نشيبش با اتفاقاتي مانند ملي شدن صنعت نفت و تلاطمهاي اجتماعي و سياسي گره خورده است. او از هنرجويان هنركده آناهيتاست كه در دهه 40 نزد مهين و مصطفي اسكويي، درس تئاتر گرفت و نخستين نمايشنامه چهار پردهاياش در يك مسابقه جايزه گرفت.
شايد پرالتهابترين نمايشنامه او « آموزگاران» باشد كه بعد از ده شب اجرا با مداخله ساواك متوقف و يلفاني نيز روانه زندان شد و از آن پس نوشتههاي او ممنوع شدند و او ديگر امكان انتشار يا اجراي آثار معدود خود را به دست نياورد. او در كنار فعاليتهاي نوشتارياش به عنوان دبير آموزش و پرورش فعال بود هرچند فعاليتهاي او در اين زمينه نيز گهگاه با محدوديتها و ممنوعيتهايي همراه بود. يلفاني اوايل دهه 60 به فرانسه رفت و در سالهاي دوري از ميهن چند نمايشنامه تكپردهاي، دو نمايشنامه چند پردهاي، يك سناريو و تعدادي مقاله و... نوشت كه از ميان آنها نمايشنامه «در يك خانواده ايراني» بيش از همه مشهور شده است.