جان لو كاره در مراسم حمايت از پزشكان بدون مرز:
ترامپ و برگزيت نمودي از فاشيسم هستند
بهار سرلك
«اتفاقي به معناي حقيقي كلام ناگوار در حال روي دادن است و از ديدگاه من بايد نسبت به آن هشيار باشيم. اين قدمهايي كه ترامپ در ايالات متحده امريكا برميدارد و نفرت ميان نژادها را به جوش ميآورد... شبيه به سوختن كتابها حين حمله است، زماني كه مدعي ميشود اخبار حقيقي، اخبار كذب است، قانون به اخبار كذب بدل ميشود و در پي آن همهچيز اخبار كذب ميشود.»
اين جملات را جان لو كاره، جاسوس سابق سازمان اطلاعات مخفي بريتانيا و نويسنده افسانهاي رمانهاي تريلر در مراسم حمايت از مراسم خيريه پزشكان بدونمرز در سالن رويال فستيوال گفت. او ضمن صحبتهايش انتخاب دونالد ترامپ و برگزيت را با پديدار شدن فاشيسم در دهه 1930 اسپانيا، ايتاليا و ژاپن مقايسه كرد و گفت: «به تمام آن اتفاقاتي كه در اروپاي دهه 1930 روي داد فكر ميكنم، در اسپانيا، ژاپن و مشخصا در آلمان. از نظر من، اينها نشانههاي قابل مقايسهاي با پديدار شدن فاشيسم هستند، مسري و عفوني هستند. فاشيسم روي كار آمده و در لهستان و مجارستان حكومت را به دست دارد. آنها پشتگرمي دارند.»
اين نويسنده 85 ساله به تازگي بيستوچهارمين رمان خود را منتشر كرده است؛ پس از 27 سال دوري از نويسندگي حالا در رمان «ميراث جاسوسها» به جورج اسمايلي، جاسوس ماكياولي جاني دوباره بخشيده است. اسمايلي نخستينبار در رمان «جاسوس جنگ سرد» به دنياي ادبيات قدم گذاشت. پيش از اينكه لو كاره قلم به دست بگيرد، در امآي5 و امآي6 مشغول به كار بود. لو كاره با الهام از 14 سال فعاليت در اين حرفه شخصيت اسمايلي را خلق كرد؛ فعاليتي كه با خطرناكترين دورههاي جنگ سرد همزمان شد. او در اين مراسم درباره خلق شخصيت داستاني گفت: «نميتواني شخصيتي را بدون اينكه چيزي از خودت در آن بدمي، خلق كني. اما اسمايلي هميشه كمي از من سن و سال بيشتري داشته و باهوشتر بوده است.»
اين نويسنده در اين سالها مشغول برانگيختن هيجان جاسوسيهاي جنگ سرد در آخرين داستانش بود و حال و هواي معاصر را به آن اضافه ميكرد. لو كاره در مصاحبهاي كه به تازگي با راديو بيبيسي داشت، درباره نوشتن «ميراث جاسوسها» گفته است: «نوشتن اين كتاب در دوره برگزيت و رياستجمهوري ترامپ بهشدت دشوار بود و دوست داشتم فكر كنم اسمايلي از حس بيهدفي و سردرگمي كه در ذهن همه ما جا گرفته است، آگاه است. اسمايلي، كسي است كه زندگياش را به هر نوعي به دفاع از پرچم كشورش صرف كرده، حالا نسبت به اين كشور و پرچم احساس بيگانگي ميكند. او در كشور خودش حس يك غريبه را دارد.»
اما در مراسم حمايت از پزشكان بدون مرز در لندن، لو كاره گفته است خودش را مستلزم به ادامه نوشتن اين داستان ميدانسته است: «من بايد به نوشتن ادامه ميدادم حتي اگر قرار بود داستانم منتشر نشود. نويسنده آنقدر خوششانس بوده است كه زنده بماند و شخصيتي كه خلق كرده هم بر زنده بودن خود پافشاري ميكند.»
او خودش را نويسندهاي باب روز نميداند چرا كه هر روز با قلمي در دست مشغول نوشتن ميشود. اگرچه ديگر سراغ دنياي جورج اسمايلي نميرود اما به نوشتن ادامه ميدهد و نوشتن رمان بعدياش را شروع كرده است: «به نوشتن ادامه ميدهم حتي اگر بدانم هرگز ناشري نخواهم داشت. نميتوانم ننويسم.»