سياستگذاري اجتماعي، بديل فروپاشي اجتماعي
فرشيد يزداني
كارشناس حوزه سياستگذاري اجتماعي
زماني كه سازوكار اجتماعي به گونهاي درميآيد كه اعتمادها كم ميشود و به زبان اقتصادي هزينههاي مبادلاتي افزايش مييابد، اين فرآيند آغاز ميشود. كم شدن اعتمادها فقط يك امر ذهني نيست، حاصلي است از فرآيندهاي مخاطرهآميز و فاسدكننده مناسبات اقتصادي و اجتماعي؛ به عبارتي دقيقتر اين پتانسيل در هر جامعهاي وجود دارد اما آنجا كه به حدي گسترش مييابد كه به نوعي به ادبيات و رفتار غالب درميآيد ميتوان گفت كه اين فرآيند وجهي جديتر و قابل توجه پيدا كرده است. نابرابريهاي اقتصادي و اجتماعي به گونهاي گسترده ميشود كه افراد اجتماع به واسطه فشار نابرابريها هر كدام به حاشيهاي امن ميانديشند. افراد براي خود و به هر قيمت فارغ از آنچه در محيط اطرافشان ميگذرد و اثري كه رفتار آنها در كوتاهمدت و بلندمدت بر اين محيط ميگذارد، در پي موقعيتي ايمن هستند. جامعه اتميزه فرآيند و برآيندي از اين وضعيت است. اعتماد و انسجام اجتماعي در اين شرايط بهشدت كم ميشود. در اين شرايط حفاظت از محيط زندگي هم ديگر معنايي ندارد؛ مگر آنكه منافع ملموس مادي در آن مشهود باشد.
در جامعه ما نيز متاسفانه شاهد روند اينچنيني هستيم؛ روندي كه رو به رشد بوده و نشانههاي بسياري براي آن وجود دارد. تعداد پروندههاي موجود در قوه قضاييه (قريب به 15 ميليون پرونده، نشاني از اين فرآيند است. اين تعداد پرونده يعني اينكه قريب به 30 ميليون نفر در كشور با قوه قضاييه به عنوان يك طرف دعوايي درگير هستند.) گستردگي ديگر آسيبهاي اجتماعي در حوزههاي مختلف نيز نشانههايي از اين بيساماني اجتماعي است. تعداد زياد كودكان كار و كودكان خارج از چرخه تحصيل، كودكان زبالهگرد و ديگر مسائل مطروحه در اين زمينه آسيبي جدي در اكنون و آينده كشور است، آمار وحشتناك اعتياد كه از 5/1 تا 3 ميليون برآورد ميشود، پديده گورخوابي و... مسائلي هستند كه هر كدام به تنهايي معضل بزرگ براي يك جامعه انساني به شمار ميروند. نكتهاي كه مساله را حادتر ميكند، عادت كردن به اين وضعيت، به عنوان يك وضعيت عادي است؛ عادتي كه باعث ميشود كمتر موضوع مورد توجه سياستگذاران و برنامهريزان كلان قرار گيرد و حوزه سياستگذاري اجتماعي امري ثانويه و حاشيهاي حتي براي متوليان اصلي آن شود؛ گرچه در اين نديدن، موضوع داد و ستد و فساد ساختاري و رفتاري نيز جزو واجبات مسلم ايشان شده است. ادامه چنين فرآيندي جز اضمحلال جمعي ما نتيجهاي در بر نخواهد داشت. اين اضمحلال يا در قالب شورشهاي كور و پراكنده است يا شورشهاي سفيد (نمود آن در گسترش بروز خشونتها و آسيبهاي اجتماعي است) براي كنترل و پيشگيري از اين روند چارهاي جز روي آوردن به اقدامات در قالب سياستگذاري اجتماعي نيست؛ اقداماتي كه صرفا معطوف به برنامه عمل يك حوزه نيست، بلكه نيازمند جهتيابي تمامي حوزههاي اقتصادي و اجتماعي به موضوع انسجام اجتماعي است. آسيبها نه تكعلتياند و نه فردي، اساسا چندعلتي و اجتماعياند و براي كنترل و كاهش آن نياز به كار جمعي است. كاري گسترده و مشترك بين دولت و جامعه و دولت پيشران اين امر است. سياستگذاري اجتماعي تنها بديل براي پيشگيري از فروپاشي اجتماعي است.