40 سال از شبهاي شاعران و نويسندگان ايران گذشت
شاعرانِ آزادي
حميدرضا محمدي
«شاعر حقيقي، نه آن شاعري كه روي ريا يا تمناي توجه به بازار دارد، چگونه ميتواند در قالب تنگ آنچه متعارف و هرروزه، به آنچه با مصلحتانديشي و قواعد و قرارهاي جاري زندگي و حساب سود و زيان است، زندگي كند؟»
داريوش آشوري، 24 مهر 1356، انستيتو گوته
درست 40 سال پيش بود؛ «محدود بودن شرايط تفكر خلاق و آزادانه، ضوابط شديد سانسور و محدوديتهاي شديد كه در جهت مطالعه كتاب براي مردم اهل مطالعه به خصوص جوانان و دانشجويان به وجود آمده» بود، خيليها را به تنگ آورده بود و در اين ميان جماعت اهل قلم را بيشتر و بيشتر. 10 سال پيشتر از آن، كانون نويسندگان ايران كه نقطه كانوني محافل و مجالس آنان بود، به محاق رفته و حتي نامهنگاريهايشان با نخستوزير وقت نيز كارگر نيفتاده بود. در اين ميان البته هيات دبيران موقت كانون، محافظهكارتر از آني بود كه دست به حركتي زند. «جلال سرفراز» كه در سال 1356، دبير صفحه شعر روزنامه كيهان، كوشيد تا شب شعري با حمايت آن نهاد مطبوعاتي ترتيب دهد اما ميسر نشد. در اين ميان اما «هانس بِكر»؛ رايزن فرهنگي جمهوري فدرال آلمان در ايران و مدير انستيتو گوته به پيشنهاد سرفراز ترغيب شد؛ برگزاري شبهاي شعر در انستيتو گوته. برنامهاي كه هرساله در پاييز برگزار ميشد و حالا قرار بود، نه با حضور يكي دو شاعر، كه با اجتماع بيشتري از شاعران منعقد شود. اگرچه كانون در ابتدا سرسختي نشان داد اما سرانجام به برگزاري اين برنامه 10 شبه رضا داد. ساعت 8 شبِ 18 مهر 1356 «شبهاي شاعران و نويسندگان ايران» در باشگاه ايران و آلمان واقع در خيابان پهلوي (وليعصر فعلي)، روبهروي هتل هيلتون (استقلال فعلي) آغاز شد و تا بيست و هفتمين روز همين ماه- يعني 40 سال پيش در چنين روزي- ادامه يافت. بنا به گزارش ساواك، در شبهاي سوم و چهارم، چيزي حدود 7 هزار نفر نشسته و ايستاده، سخنرانيهاي 14 نويسنده و شعرخواني 43 شاعر را نظاره كردند. «[مردم] با زحمتي و با هر وسيلهاي خود را به اين محل ميرساندند و اغلب ساعتها در راه بودند براي آنكه بتوانند دو سه ساعتي به طور ايستاده يا نشسته روي چمنِ نمناك و گاه زير باران گردهم آيند و براي بازگشت اغلب كيلومترها پاي پياده در زير باران راهپيمايي كردند.» حكومت وقت، دست و پايش را گم كرده بود اما چون آنجا خاك آلمان به حساب ميآمد، دستش براي وارد عمل شدن بسته بود هرچند هانس بكر حسابي ترسيده بود. حتي از شب ششم به بعد، روزنامههاي كيهان و رستاخيز هم سكوت كردند و تنها اطلاعات بود كه تا پايان، برنامه را پوشش رسانهاي داد. شبهايي كه كساني چون سيمين دانشور، منصور اوجي، مهدي اخوان ثالث، كاظم سادات اشكوري، عمران صلاحي، محمدعلي بهمني، نعمت آزرم، محمد زُهري، طاهره صفارزاده، غلامحسين ساعدي، مفتون اميني، حسين منزوي، هوشنگ ابتهاج، سعيد سلطان پور، علي موسوي گرمارودي، سياوش كسرايي، فريدون مشيري، علي باباچاهي، جواد مجابي، مصطفي رحيمي، نصرت رحماني، كيومرث منشيزاده، باقر پرهام، محمد حقوقي، عبدالله كوثري، اسماعيل خويي، فريدون فرياد، جواد طالعي و غلامحسين ساعدي در آن سخن گفتند و شعر خواندند. هرچند افسوس كه ديگراني ازجمله احمد شاملو، نادر نادرپور، محمدعلي سپانلو و حميد مصدق نتوانستند تا در اين جمع حضور يابند. حالا از پس از چهار دهه، اين گردهمايي داوطلبانه را بايد اجتماعي بيسابقه از سال 1342 تا آن زمان دانست كه «زنان و مردان، دختران و پسران در سنين مختلف گردهم آمده بودند؛ از دانشآموز دبيرستان تا مردهاي 40، 50 ساله؛ ولي جمع عمدتا از روشنفكران جوان و به ويژه دانشجويان تشكيل شده بود». جمعيتي كه هرگاه نويسنده يا شاعرِ سخنران از آزادي سخن ميگفت و صريح يا بيپرده به رژيم حاكم هجمه ميبرد، با كف زدنهاي طولاني، همدلانه مورد حمايت مردم حاضر به يراق و به دنبال بهانه قرار ميگرفت. با اينكه در هردو سوي اطراف باغ، «همه جا در محاصره پليس و نيروهاي نظامي بود» اما جمعيت سر از پا نميشناخت.