روايت يك آهنگساز و رهبر اركستر از لوريس چكناواريان
مردي كه موسيقي، عشق و گذشت ميآموزاند
دكتر رازميك اوحانيان
در 21 مهر 1316 در شهر بروجرد فرزندي در يك خانواده مهاجر ارمني تولد يافت كه بعدها اين شخص تبديل به يكي از اساتيد بزرگ موسيقي ايرانزمين شد و با كوشش طاقت فرسايي در طي سالهاي متمادي توانست جايگاه هنري خود را به عنوان آهنگسازي مطرح و رهبر اركستري قدرتمند و اثرگذار در دنياي موسيقي در سطح بينالمللي جايگاه هنري خود را به اثبات برساند. مادر ايشان آدرينه كاراكاشيان به همراه خانواده خود در دوران قتل عام ارامنه توسط دولت تركيه عثماني از شهر ارزروم واقع در ارمنستان غربي و پدر ايشان هايكاز چكناواريان متولد ارمنستان فعلي از زندانهاي مرگبار استالين، ديكتاتور شوروي سابق به همراه زندانيان ديگر ارمني به خاك مهماننواز ايران عزيز پناهنده ميشوند. آنها افرادي بودند كه بيشتر اعضاي خانواده خود را در قتل عام 5/1 ميليون نفري ارامنه توسط دولت تركيه عثماني در وحشتناكترين شكل در مقابل ديدگان خود از دست داده بودند. لوريس چكناواريان خردسال، تحت تاثير روحيات غمآلود و اندوهگيني كه بر تمامي خانوادههاي مهاجر ارمني سايه افكنده بود پا به دوران نوجواني گذاشت و بعدها اثر اين خاطرات تلخ در زندگي هنري، خلاقيت و درك آهنگسازي استاد چكناواريان نمايان شد و در بيشتر آثار خود از ملوديها و آهنگهاي مذهبي و فولكلوريك ارمني براي بيان احساسات خود بهره گرفت و آثار بسياري را از جمله ركوييم قتل عام ارامنه، زندگي حضرت مسيح و كتاب مكاشفه
(The Book of Revelation) و سمفونيهاي متعدد از جمله سمفوني شماره يك به نام
(Requiem for the Massacred) اعتراض در برابر رفتار غيرانساني بشر نسبت به همنوع خودش را خلق كردند. چكناواريان تاكنون خالق بيش از 80 اثر از جمله 2 باله، 6 اپرا (رستم و سهراب، رستم و اسفنديار، پرديس و پريسا، مولانا، صادق هدايت و ضحاك) 5 سمفوني، 2 سوييت سمفوني (كورش كبير تابلوهاي سمفوني و سلام) و 5 كنسرتو و تعداد زيادي آثار مجلسي است و همچنين آثار پايه و آموزشي و كنسرتي براي پيانو كه به صورت كتاب لوح فشرده در سال94 با مديريت هنري بنده تهيه شد و در دسترس هنر دوستان قرار گرفت. او با آشنا شدن فرهنگ غني ايران زمين و با علاقهمندي بسيار آثار متعددي را به فرهنگ و مردم عزيز ايران اهدا و همواره در خدمت و در جهت اعتلاي فرهنگ موسيقي كلاسيك و اپرايي ايران تلاش فراوان كردهاند. در سال 1961 با بازگشت به ايران و با تحقيق در موسيقيسازي ايران، «باله سيمرغ» را بر اساس داستان عطار شروع و ميتوان اين اثر را ادامه آثار اركسترال سازهاي ايراني كه بر اساس موسيقي پوليفوني تنظيم شده بود، محسوب كرد. در اين راه استاد چكناواريان از كمك و همياري اساتيدي چون استاد ظريف و استاد عطاءالله پايور و ديگر اساتيد ايراني كه در موسيقي ايراني صاحب سبك بودند، ياري گرفتند. اين باله پس از اتمام در لندن، هنگكنگ و ديگر كشورها روي صحنه رفت و با استقبال پرشور اجرا شد. استاد چكناواريان اپراي بعدي خود يعني «پرديس و پريسا» را بر اساس تمها و ملوديهاي زيباي ايراني و بر اساس داستان افسانهاي پروين سرلك تنظيم با كلام اپرايي محمود خوشنام نوشت. كادانس اين اپرا كه در چهارگاه نوشته شده بود، بعدها در كنسرتو پيانوي خود از آن به عنوان قسمت شاخص كنسرتو با بسط و توسعه آن بهره برد. قابل توجه اينكه تمهاي زيباي اين اپرا به مدت 2 سال توسط تلويزيونهاي منچستر و مكزيك به عنوان ملودي شروع و اختتاميه برنامهاي خود و همچنين شركت خودروسازي BMW در سال 2005 نيز براي تبليغ اتومبيلهاي مطرح خود از ملوديهاي اين اپرا استفاده كردند. اين اپرا در سال 1351 در تالار وحدت به عنوان نخستين و تنها اپراي اجرا شده به صورت نمايش به رهبري استاد چكناواريان به روي صحنه رفت و موفقيت بسياري را كسب كرد. او با علاقهمندي بسيار به ادبيات كلاسيك ايراني، سه اپرا را به نامهاي «رستم و سهراب»، «رستم و اسفنديار» و در سالهاي اخير اپراي «ضحاك» را بر اساس داستانهاي شاهنامه فردوسي به تحرير درآورده است. اپراي «رستم و سهراب» كه حاصل 25 سال كار مداوم و پيوسته چكناواريان در سالهاي حدود 1961 و 1985 است كه در 8 وارياسيون نوشته شد. در اين اپرا از ملوديهاي ايراني، موسيقي زورخانهاي، ملودي و ريتمهاي مذهبي مثلا در صحنه مرگ سهراب استفاده شده و اساتيد موسيقي آن زمان مانند استاد خالقي، حسين تهراني و احمد عبادي مشوق او در نوشتن اين اپرا بودند. استاد چكناواريان كه جواني 25 سالهاي بود با نوشتن نسخه اول اين اپرا به اتريش بازگشت و براي ملاقات با آهنگساز بزرگ، كارل ارف به شهر سالزبورگ رفت و با حمايتهاي مالي و تشويق كارل ارف، اپراي رستم و سهراب را به پايان رسانيد، طوري كه دو سال بعد نسخه هشتم «رستم و سهراب» نيز به پايان رسيد. چنانچه خود استاد در اين باره گفته است: «معمولا آهنگسازها و ويبرتونويسها همواره مشترك كار ميكنند و كلام بر اساس روند ملودي و سيلابهاي موسيقي تعيين ميشود اما من كه به فردوسي دسترسي ندارم كه بتوانم سيلابها
را تغيير دهـم.» بدينترتيب ايشان كار بسيار دشواري را شروع كرده بودند، اما نااميد نشدند و آن را با قدرت و تلاش به اتمام رساندند. اپراي «رستم و سهراب» براي اركستر، گروه كر، گروه باله و 5 سوليت نوشته شده است كه سوليستهاي آن در نقش تهمينه (سپرانو)، سهراب (تِنور)، رستم (باريتون)، نقال (تنور ليريك) و شاه سمنگان و هومان با يك خواننده باريتون ايفاي نقش ميكنند. مدت آن 2 ساعت و 30 دقيقه و در دو پرده و هر پرده در 4 صحنه است. در سال 1998 يعني پس از 13 سال نگارش اين اپرا نخستين بار با اركستر فيلارمونيك ارمنستان در ايروان به رهبري استاد چكناواريان كه در آن روزها مديريت اركستر فوق را به عهده داشت و در سال 2000 در تالار وحدت و در سال 2001 در اتريش به صورت اركسترال به اجرا درآمده است. استاد چكناواريان درباره اين آيين اپرا اعلام كرده است: «اپراي «رستم و سهراب» را كه حاصل 25 سال كار مداوم و تلاش شبانهروزي خودم است، به پاس مهماننوازي و پناه دادن مهاجران ارمني فراري از قتل عام ارامنه توسط دولت تركيه عثماني به مردم عزيز ميهن خود ايران تقديم ميدارم.» استاد گرانقدر كه حالا كمي پس از 80 سالگيتان آثارتان را به موزه موسيقي اهدا كرديد تا در دسترس نسلهاي آينده قرار گيرد، خداوند بخشنده و مهربان پشت و پناه شما و ديگر اساتيد ارزشمند كشور عزيز ما ايران باشد. ما از شما به جز درس موسيقي، درس انسانيت و گذشت را فراگرفتيم.