• ۱۴۰۳ شنبه ۱۲ خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3981 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۳۰ آذر

چگونه از بيمار آلزايمري مراقبت كنيم؟

هيچ انساني جزيره نيست

بهار سرلك

 

جان هال، نويسنده انگليسي، پس از اينكه مادرش را به خاطر بيماري دمانس از دست داد، با نگاهي واقع‌بينانه مشغول نوشتن كتاب «زوال عقل؛ چگونه عزيزان مبتلا به دمانس را ياري و سرپرستي كنيم» شد. او در اين كتاب، كه مي‌توان آن را راهنمايي جامع براي مراقبان از بيماران آلزايمر و انواع آن ناميد، مي‌كوشد راه و روش مقابله با فرد مبتلا به دمانس را شرح دهد. منشأ بيماري دمانس مشخص نيست و با زوال تدريجي توانايي‌هاي شناختي نمايان مي‌شود. به همين ترتيب با پيشرفت بيماري در حافظه، درك مطلب و رفتار و قضاوت فرد تحت‌الشعاع قرار مي‌گيرند تا جايي كه انجام فعاليت‌هاي روزمره براي فرد بيمار مشكل مي‌شود. دمانس بسته به سرعت رو به افول رفتن عملكرد مغز در حالات و شرايط مختلف، دسته‌بندي مي‌شود كه آلزايمر، دمانس عروقي، دمانس بدن‌هاي لويي، دمانس پيشاني گيجگاهي، دمانس مرتبط با الكل از آن جمله هستند. هال در اين كتاب ضمن برشمردن علل بروز و راه‌هاي پيشگيري از مبتلا شدن به دمانس، آنچه را كه در مراحل مختلف براي بيمار دمانس رخ مي‌دهد شرح داده و تجربيات افرادي كه با بيماري نزديكان‌شان دست و پنجه نرم كردند، آورده است. فرد بيمار با فراموش كردن روزها، محل زندگي يا هويت خود متوجه شروع بيماري مي‌شود. معمول‌ترين واكنش آنها انكار و پنهان كردن است. انكار بيماري همانند دوئلي ميان بيمار و دمانس است، بيمار حاضر نيست سپر خود را بيندازد و هنوز كورسوي اميدي او را دلگرم مي‌كند. بنابراين بيمار با بازخواست‌ و پافشاري‌ ديگران بيشتر مأمن خود را در انكار مي‌بيند و اين حالت ممكن است تا آمادگي كامل بيمار براي قبول حقيقت ادامه پيدا كند. اما سرانجام بيمار احساس وحشت در از دست دادن هر آنچه در ذهن او بوده و ناتواني‌اش را قبول مي‌كند و اين درست همان وقتي است كه سپرش را به زمين انداخته. هال معتقد است به جاي تلاش براي قبولاندن بيماري به فرد مبتلا به دمانس، ما «انكار بيماري» او را بپذيريم. بقاي انسان منوط به حضور او در اجتماع است و به قول جان دان، شاعر انگليسي «هيچ انساني جزيره نيست»؛ چراكه جوهر انسان‌ها در كنار يكديگر به شكوفايي مي‌رسد. سفرهاي كوتاه، وقت‌گذراني با دوستان و اقوام نقش پررنگي در افت قدرت شناخت افراد دارد و كم‌تحركي و انزوا افت قدرت شناخت را سرعت مي‌بخشد. هال مي‌گويد يك گفت‌وگوي پنج دقيقه‌اي با سالمند، پيشقدم شدن در كمك به او و بردن كيكي خانگي و اموري از اين دست، بروز نشانه‌هاي دمانس را به تاخير مي‌اندازد. بيمار مبتلا به دمانس با اشكالي در ستيز است كه هر لحظه تغيير مي‌كنند و گويي براي فريب و عذاب او سر راهش قرار مي‌گيرند. مراقبان اين بيماران كه با پيشرفت بيماري با موانع و مشكلات تازه‌اي روبرو مي‌شوند، با ديدن ستيزه‌جويي‌هاي بيمار، نمك تازه‌اي روي زخم‌شان پاشيده مي‌شود. هال مي‌گويد بي‌طرفي و اعطاي استقلال راي به بيمار، فضاي آرامي را حاكم مي‌كند و نبايد ستيزه‌جويي‌هاي بيمار را شخصي و با قصد و غرض فرض كرد. با تشويق و سرگرم كردن مي‌توان حس اعتماد بيمار را جلب كرد و بر تنش ايجاد شده و برقراري آرامش مجدد در محيط فائق آمد. از نگراني‌هاي معمول ديگر وابستگي بيمار به پرستار، خواب‌هاي روزانه و بي‌قراري‌هاي شبانه، ظاهر بيمار، مراقبت‌هاي شخصي و خصوصي است. هال راهكارهايي ضروري را براي روبرو شدن و مراقبت از بيماران دمانس پيشنهاد مي‌دهد. خنده و شوخ‌طبعي روحيه مراقب را هم تقويت مي‌كند. مثبت انديشي و تغيير طرز تفكر در مورد يك مشكل، روي احساس و روش كنار آمدن با آن تاثيرگذار است. يا با گوش دادن به موسيقي كه منجر به آزاد شدن دوپامين يا ماده شيميايي معروف به «خوش احساسي» مي‌شود، روحيه بيمار و مراقب بهبود مي‌يابد و تنش عصبي تخفيف داده مي‌شود. بهترين نوع موسيقي در مراحل مياني و پاياني دمانس، موزيكي است كه روزهاي خوش را به ياد بيمار بياورد چرا كه هنوز در درون او زنده است. در فصل آخر، هال به مراقبت از بيمار در مرحله نهايي مي‌پردازد و كمك و پشتيباني مراكز خدماتي، بستري در بيمارستان و نگرش پرسنل بيمارستان به دمانس و نحوه برخورد آنها با بيمار، تشخيص زمان مناسب بيماري فرد و انجام راهكارهاي مناسب در آن زمان، انتقال به آسايشگاه و همراه شدن با شرايط بيمار به هنگام ملاقات او را رفتارهاي نهايي مراقب مي‌داند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون