تكنيك بالا در خدمت احساس
علي اكبر قرباني
موسيقي و نوازندگي ساز در كشور آذربايجان بسيار پيشرفته است و اين نهتنها مختص راميز قلياف نيست كه اكثر نوازندگان جوان سازهاي مختلف (اعم از نوازندگان تار و كمانچه و...) در اين كشور با مكتب درست و تلاش بسيار توانستهاند سطح نوازندگيشان را تا حد زيادي بالا برند. اما نكته مهم اين است كه اگرچه پيش از راميز قلياف كنسرتوهايي براي تار نوشته و اجرا شده بود اما او بود كه توانست اين ساز را در كنار اركسترهاي مطرح دنيا به عنوان سوليست معرفي كند و به آن شخصيت و هويتي بينالمللي ببخشد. شايد به جرات بتوان گفت كه او اولين كسي بود كه توانست به چنين موفقيتي دست پيدا كند.
نكته مهم ديگري كه در نوازندگي راميز قلياف و ديگر نوازندگان آذربايجاني وجود دارد اين است كه در عين برخورداري از تكنيك بالا كه با تمرين و ممارست زياد به دست ميآيد، معمولا در هنگام اجراي موسيقي هرگز براي نشان دادن اين تكنيكها تلاش نميكنند. اين تكنيك است كه در خدمت احساسشان به موسيقي قرار ميگيرد و هر جا لازم باشد آن را به كار ميگيرند و هر جا نيازي نباشد از آن استفاده نميكنند. اجراي موسيقي آوازي آذربايجان هم به تكنيك نوازندگي بسيار پيشرفتهاي نياز دارد و هنرجويان بايد تلاش زيادي براي بيان اين مقامها و آوازها داشته باشند اما وقتي نهايتا صداي ساز اين موسيقيدانان را ميشنويم، متوجه اين تكنيك نخواهيم شد و بيشتر مبهوت بيان زيباي هنري و صداي ساز آنها ميشويم. در مورد نوازندگي راميز قلياف هم وضع به همين منوال است.
هرچند ممكن است در آثار و آلبومهاي اين نوازنده تار آذري تكنوازيهايي هم وجود داشته باشد اما بيشتر به سبب علاقه و سليقه موسيقايياش ترجيح ميدهد از ساز تار كنار اركستر سمفونيك استفاده كند، چون ارزش زيادي براي كارهاي اينچنيني قائل است و اگر قرار به اجراي بخشي به صورت آوازي يا مقامي هم باشد، به گونهاي آن را اجرا ميكند كه از دل كار بيرون نزند. به عنوان مثال در همين كنسرت گذشته با آنكه بخشي جدا به اجراي موسيقي مقامي آذربايجان اختصاص نداشت اما او در بين قطعات اركسترال و قسمتهايي را هم به صورت بداهه تكنوازي كرد. هر چند تركيب تريوي آذربايجاني (متشكل از تار و كمانچه و خواننده كه خواننده آن دايره هم مينوازد) در تمام دنيا مطرح است اما چنان كه پيشتر اشاره شد ترجيح راميز قلياف در اجراهايش استفاده از تار در كنار اركستر يا به بيان بهتر، كنسرتو تار است.
در كشور آذربايجان هم هيچگاه اين دو موسيقي را از هم تفكيك نميكنند. حتي جالب است كه آثار زيادي در موسيقي آذربايجان وجود دارند كه تلفيق موسيقي آذري و موسيقي «جز» هستند؛ رشيد بهبوداف در اين زمينه آثار زيادي دارد اما با همه اين تفاسير، اين موسيقي مقامي آذربايجان است كه در آثار موسيقيدانان اين منطقه ريشه دوانده و حتي اگر كسي به شكل اركسترال هم كار كند باز هم دستمايه كارش، موسيقي مقامي است؛ به عنوان مثال فكرت اميرُف كه خودش نوازنده تار بود و تحصيلات موسيقي داشت «سمفوني شور» را نوشت كه اجراي موسيقي مقامي آذربايجان توسط اركستر سمفونيك بود. ممكن است موسيقي مقامي هر كشوري محدوديتهاي خاص خود را داشته باشد ولي وقتي اين موسيقي با اركستر اجرا ميشود مرزبنديها از بين ميرود و در همه جاي دنيا مخاطب زيادي پيدا ميكند. اين مساله باعث ميشود هر كشوري موسيقياش را بهتر ارايه كند. در آذربايجان بنيانگذار اين شكل از موسيقي اوزير حاجي بيكاف بود كه زحمت زيادي براي اين كار كشيد و با آنكه مخالفان زيادي داشت، توانست موسيقي آذري را به صورت اركسترال تنظيم كند. آهنگسازان ما هم خيلي تحت تاثير اين نگرش هستند و تا امروز تلاشهايي هم براي اين كار شده است اما به ممارست بيشتري نياز است تا با توانايي و قابليت بالايي كه در موسيقي ايراني و آهنگسازانش وجود دارد، بتوانيم اين موسيقي را به جهانيان معرفي كنيم.
آهنگساز و رهبر اركستر