گالري به معناي هنر
ندا انتظامي
از ويژگيهاي دنياي معاصر بدون مرز بودن هنرهاي مختلف است. هنرها چنان درهمتنيده شده كه گاهي از هم جدا كردنشان سخت ميشود. هنرهاي تجسمي يكي از اين هنرهاست كه امروز در كنسرت موسيقي و تئاتر حضوري فعال دارد. با وجود گستردگي هنرهاي تجسمي و ريشه دواندنش در ديگر هنرها اما هنرهاي تجسمي همچنان از كمبودهاي متعددي رنج ميبرد. نمونه
دم دستي اين كمبودها را ميتوان به كمبود فضاي هنري اشاره كرد. شايد بتوان بهترين اتفاق دولت يازدهم را در افزايش تعداد گالريهاي تجسمي دانست. آسان گرفتن روند مجوز براي اين حوزه باعث رونق هنرهاي تجسمي شده است. اين امر به خود خودي مثبت است، اما اين لايه ظاهري افزايش گالري تجسمي است، اگر لايههاي ديگر آن را كنار بزنيم به مسائل ديگري ميرسيم كه با وجود افزايش گالري اما همچنان پابرجاست. به عبارت ديگر مشكل فقط كمبود فضا نيست؛ آشنايي مردم با اين هنر و گالري گردي نكته مهمي در اين مورد است. اگر سينما رفتن، تئاتر ديدن و كنسرت رفتن امري عادي است، گالريگردي امري چندان آشنا نيست. البته گالريگردي طرفدارهاي خاص خودش را دارد كه مستمر و پيگير فعاليتهاي هنرمندان اين عرصه را رصد ميكنند، اما بايد گفت كه گالري گردي و بالطبع خريد آثار هنري جاي خود را چندان بين طيف گسترده مردم باز نكرده است. بخشي از اين خلل به دليل مسائل اقتصادي است. طبيعتا خريد آثار هنري و قيمتهاي تابلوها با خريد بليت تئاتر و سينما قابل مقايسه نيست، از سوي ديگر ناآشنايي گالريدارها با اين مقوله و تربيت خريدار، بخش مفقود هنرهاي تجسمي است. بيشك اقتصاد گالريها به دانش و سواد گالريدار مرتبط است. مهم است كه گالريدار سواد لازم و كافي را داشته باشد تا هم بداند كه مخاطب امروز چه نيازي دارد و از سوي ديگر مخاطب گالريها بداند كه صاحب گالري در مقام يك كارشناس هنري است و اصل را از فرع تشخيص ميدهد. از همه مهمتر گالريدار در مقام يك كارشناس به خريدار آثار نشان دهد كه در كنار هنرمند است نه روبهروي هنرمند. به عبارت ديگر او دلال هنر نيست، از اين طريق او هم اعتماد خريدار و هم اعتماد هنرمند را كسب ميكند.