اركسترها در پيچ و خم دوران
ندا انتظامي
مديريت اركسترها كاري بس دشوار است. گواه اين ادعا تعطيلي چندباره اركسترهاي سمفونيك تهران و اركستر ملي است كه هر بار به دلايلي اين اركسترها تعطيل شدند و هر بار با وعده و وعيدهاي مديريتي بازگشايي شدند. خط مشترك اين تعطيليها را بايد در مشكلات مالي دانست؛ امري كه همواره با استعفاي رهبران اركسترها همراه شده است. حق هم دارند، پاسخگويي به مطالبات نوازندگان اركستري كه ماههاست حقوق نگرفتهاند، كاري دشوار است.
اركسترها هميشه از دو عامل ضربه خوردهاند؛ مشكل اول بودجه است و مشكل بعدي به چرخه معيوب مديريت برميگردد كه هر بار و هر دوره تكرار ميشود و گويي براي آن درماني يا شايد هم تدبيري وجود ندارد. تعطيلي چندباره اركسترها هنوز در يادها مانده، اين دوران ركود باعث شد از اين اركسترها جز ويرانهاي برجاي نماند و شايد اگر تلاش مضاعف رهبران فعلي و عزم جدي نوازندگان نبود اين اركسترها به اين زودي سرپا نميشدند. مهمترين مشكل اركسترها را بايد وابستگي آنان به دولت دانست كه هم وابسته به سياستهاي فردي است و هم وابسته به اعتبارات دولتي. به همين دليل اگر مديري كه بر مسند مديريت است به ضرورت و نياز اركسترها پيبرده باشد، از اركستر حمايت ميكند و در غير اين صورت ممكن است كه بيتوجهي مدير به اركسترها، به تعطيلي آنها بينجامد.
شايد بهترين اتفاق ممكن براي تداوم اركسترها خصوصيسازي اركستر ملي و اركستر سمفونيك تهران باشد كه بارها اين موضوع مطرح شده اما هر بار به دلايلي اين طرح انجامنشده است. از سوي ديگر اركستر نياز بهرديف بودجه مستقل دارد كه تاكنون به دليل مشكلات مالي دولت ميسر نشده است.
تمركز بر فروش بليت كفاف هزينههاي بسيار گسترده اركسترها را نميدهد و از سوي ديگر اين روزها كمتر اسپانسري تمركز خود را براي حمايت از اركستر سمفونيك ميگذارد. چه بخواهيم، چه نخواهيم اركسترها نياز به حمايت دولت دارند و از آن مهمتر نياز به مديريت آگاه و دلسوز كه اين موارد تا به امروز از اركسترها دريغ شده است.