محلههاي كتابي
محمد زينالي اُناري
ايرانيها از خانوادههايي كه پيرمردها اسطوره تجربه و كردار بودند، به سوي شهرهايي با ساختهاي بيمعنا و پراكنده رها شده و از روابط محلهاي پايدار به تودههاي تنهاي بيحامي تبديل شدهاند. قبلا همه يك فاميل بزرگ داشتند و هر جمعه يا سر ماه با هم جمع ميشدند و در برنامههاي زياد عروسي و عزا، بس كه فاميل زياد بود، با هم ديدار تازه ميكردند و مدام براي خوردن يك كاسه آبگوشت ميهماني ميرفتند. دور كرسي مينشستند و داستانهاي خيالانگيز بزرگان را ميشنيدند و آرد نخود و گندم دودشده ميخوردند. همه ميتوانستند براي روزهاي درگيري و مشكلات روي هم حساب كنند. اما امروزه، شهرنشينان به تودههاي تنهاي بيحامي تبديل شده و در شهرهاي بزرگ غلت ميخورند و به تنهايي خود خو ميكنند. مردم به طور اتفاقي با آدمها آشنا ميشوند و به طور عجيب و غريبي ميتوانند خو بگيرند و ارتباطهاي افقي برقرار كنند. اغلب آنها از همسايه و محله خبري ندارند و آنچه كه شهر را ميسازد نه ارتباطات انساني، كه روابط اقتصادي خاصي است كه بر اشتراكات شغلي شهرنشينان تسلط يافته است. امروز جرقههاي روابط انساني عميقتري زده شده و شبكههاي اجتماعي از پيوندهاي محلهاي و قبيلهاي به پيوندهاي سابرنتيك و ارتباطات متني تبديل شده است. مردم اگر با هم ارتباط ندارند، با سايه هم ميتوانند تماس برقرار كنند و به جاي ديدارهاي روزمره، با نوشتارهاي روزمره همديگر مأنوس ميشوند. امروز مردم به جاي اينكه از همديگر روايتهاي تصويرياي همچون فيلم سينمايي به ياد داشته باشند، جامعه را به صورت كتاب و روزنامه ميفهمند. اما بايد مدتي صبر كرد تا روابط مهيج و سرگردانشان امروزي در پاتوقهاي موبايلي، به مرور به محتواهاي مشترك و ايدههاي با معنا و اثربخش در ميان انسانها، نظير كمپينهايي كه اخيرا براي حمايت از محرومان و طرح حقوق شهروندي شكل گرفت، تبديل شود.