هدف هنرمندان و گروههاي استاني سراسر ايران از حضور در جشنواره تئاتر فجر چيست و آيا برگزاري اين رويداد همچنان در آنها انگيزه فعاليت ايجاد ميكند؟ حضور در جشنواره، علاوه بر يك يا دو اجراي پر اضطراب چه دستاورد ديگري برايشان دارد؟ يا جشنواره حداقل در گسترش امكانات مورد نياز به مناطق محروم- در زمينه زيرساخت تئاتري- كاركرد مثبت داشته است؟ اين پرسشها را با چهار برگزيده استاني از بوشهر، سيستان و بلوچستان، رفسنجان و جزيره هرمز كه در بخش رقابتي جشنواره تئاتر فجر حضور دارند در ميان گذاشتهايم. پاسخ اين هنرمندان نشان ميدهد جشنواره تئاتر فجر بعد از سيوشش دوره برگزاري همچنان در زمينه ايجاد شرايط مساعد براي اقامت گروههاي شهرستاني در تهران و بهرهگيري از كارگاههاي آموزشي ضعف دارد. اين هنرمندان امكان چنداني براي برقراري روابط با گروههاي داخلي و خارجي به دست نميآورند و صرفا حضوري چند روزه براي اجرا در قالب جشنواره را تجربه ميكنند. براساس اظهارنظر اين هنرمندان جوان ميتوان نتيجه گرفت كه شعار دوره سيوششم تئاتر فجر، يعني «جشن گفتوگوي تئاتر ايران» در بهترين حالت بين گروههاي تهراني و همتايان خارجيشان جامه عمل ميپوشد و هنرمندان ديگر استانها امكان چنداني براي مشاركت در اين جشنِ گفتوگو! به دست نميآورند.
نماينده تئاتر زاهدان بعد از 16 سال در بخش رقابتي جشنواره تئاتر فجر
سعيد باديني، برگزيده استاني از سيستان و بلوچستان 8 سال است كه به طور حرفهاي نمايش كار ميكند. آنهم در استاني محروم كه فرياد محروميتش سالها است به گوش مردم ايران رسيده اما به هرحال شرايط سخت سد راه باديني نشده است. او با نمايش «آيفون» كه به شيوه رئاليستي روي صحنه ميرود در جشنواره فجر حضور دارد. نمايش، وضعيت يك خانواده پر جمعيت را زير ذرهبين ميگذارد كه هر يك نمايندگي قشري از جامعه را برعهده گرفتهاند؛ شب خواستگاري دختر خانواده است و تماشاگران به اين بهانه در جريان گرفتاريهاي شخصيتها قرار ميگيرند. «پيشرفت» ترجيعبند بخش عمدهاي از اظهارات باديني است. او گام برداشتن در مسير پيشرفت هنري را هدف خود از شركت در جشنواره تئاتر فجر عنوان ميكند و ميگويد: «نگاهم به دوردست است و مثل بعضي اصلا در فكر معروف شدن از طريق تئاتر نيستم. نميخواهم اين هنر را به پلهاي براي ورود به سينما بدل كنم بلكه ميخواهم معضلات مردم و جامعهام را بگويم. حالا بعد از 6 سال تلاش موفق شدم كاري كنم كه داوران به نمايش من توجه كنند و يك افتخار است كه استان ما بعد از 16 سال در بخش رقابتي جشنواره تئاتر فجر نماينده دارد.»
باديني ميگويد: «اين روزها استقبال مردم زاهدان از نمايش خوب است و حتي بعضي شبها تماشاگران نمايش را ايستاده دنبال ميكنند. البته كه با كمبود صندلي مواجه هستيم ولي مردم هم به تئاتر علاقه دارند. »
او شركت در جشنواره فجر را قدم اول ميداند و ادامه ميدهد: «ميخواهم دغدغههايم درباره معضلات اجتماعي را براي گستره وسيعتري از تماشاگران به نمايش بگذارم. حتي دلم ميخواهد نمايشم را در جشنوارههاي بينالمللي و براي تماشاگران ديگر كشورها به نمايش بگذارم. فجر يك انگيزه خوبي براي حركت در اين مسير به من ميدهد.»
رفسنجان بدون زيرساخت
حميد سجادي، كارگردان نمايش «با كاروان سوخته» كه از شهر رفسنجان در سيوششمين جشنواره تئاتر فجر شركت كرده است ميگويد: «برگزاري جشنواره تئاتر فجر در ما انگيزه ايجاد ميكند ولي جريان اين است كه وضعيت زيرساخت تئاتري در رفسنجان اصلا خوب نيست و امكانات مناسبي وجود ندارد. در اين وضعيت وجود جشنواره كاركرد اثرگذارتري پيدا ميكند و حضور در اين رقابت به گروهها اعتمادبهنفس ميدهد و حتي اعضاي گروه را كنار هم حفظ ميكند.»
«با كاروان سوخته» مونولوگي نوشته عليرضا كوشكجلالي است. به گفته سجادي، گروه يكسال روي متن تمرين كرده و بعد از ورود به جشنواره استاني و كسب جايزه امكان حضور در جشنواره تئاتر فجر را به دست آورده است.
فضلالله عمراني كه با نمايش «آواز ماهيها در مرداب» از بوشهر در اين دوره حضور دارد درباره تاثير برگزاري جشنواره تئاتر فجر در ادامه فعاليت نمايشياش ميگويد: «حضور در جشنوارههاي معتبر و مختلف در افزودن به تجربيات من و گروهم تاثير بسزايي دارد، به خصوص ما هنرمندان شهرستاني كه شايد از نظر شرايط اجراي عموم نسبت به تهران و كلانشهرها با مشكلات متعدد از جمله مخاطب اندك مواجه هستيم. »
عمراني نيز مانند دو هنرمند قبلي هدف گروه خود را توليد آثاري درباره مشكلات روز مردم عنوان ميكند و ميافزايد: «چيزي جز استفاده از زبان هنر براي بيان كاستيهاي جامعهاي كه در آن زندگي ميكنم در سرم نيست.»
تمرين تئاتر در ساحل هرمز
محمد سلامتي، نماينده جزيره هرمز در سيوششمين جشنواره تئاتر فجر ميگويد: «نزديك به يك سال و نيم است كه اين نمايش را كار ميكنيم. جشنواره براي ما اتفاق خيلي خوبي بوده چون در جزيره هرمز هستيم و به دليل مسافت زياد امكان ديده شدن كار در استانهاي ديگر كم است. » اين گروه دو ماه قبل موفق شد اين نمايش را در سالن تئاتر باران اجرا كند. كارگردان نمايش «اعدام در بيابان» ادامه ميدهد: «جزيره هرمز 7 هزار نفر جمعيت دارد و پنج گروه تئاتري فعال هستند ولي زيرساخت وجود ندارد و ما با كمبود سالن و پلاتو مواجه هستيم. گاهي در مدارس و گاهي هم كنار ساحل تمرين ميكنيم. براي اجراي عموم هم يك سالن اجتماعات وجود دارد كه مختص تئاتر نيست.»
سلامتي ابراز اميدواري ميكند حضور او و گروهش در بخش رقابتي جشنواره حداقل موجب راهاندازي يك پلاتوي تمرين در جزيره هرمز شود.
وضعيت سخت اسكان هنرمندان
اسكان هنرمندان ديگر استانها در تهران همواره يكي از مشكلات برگزاركنندگان بوده و كمبودهاي مالي مهمترين عامل. اين مساله هيچوقت اجازه مشاركت هنرمندان در برنامههاي جنبي جشنواره را نميدهد. هنرمند سيستاني ميگويد: «جشنواره امسال تغييرات فاحشي داشته و اگر از حذف جشنواره منطقهاي بگذريم، وقتي در فجر شركت ميكنيم انتظار داريم كار ببينيم. اين موضوع اهميت زيادي دارد كه آوردهمان از حضور در ميان ديگر گروهها چيست؟» او با گلايه از وضعيت اقامت هنرمندان در تهران ادامه ميدهد: «الان ما بايد طوري برنامهريزي كنيم فقط دكور بزنيم و نمايش را روي صحنه ببريم، 5 بهمن به تهران ميآييم و 7 بهمن هم كار تمام است. به اين ترتيب حتي نميرسيم يك نمايش ببينيم و اين يكي از مشكلات ما به حساب ميآيد.»
باديني با بيان اينكه «سيستان و بلوچستان از مركز دور است و به همين دليل نگاه درستي به آن وجود ندارد»، يك پرسش هم مطرح ميكند: «حالا كه برگزاري جشنواره منطقهاي حذف شده و بودجه كمتري صرف ميشود اين امكان نيست كه شرايط بهتري در اختيار گروههاي استاني قرار دهيم تا بتوانند به تماشاي كارها بنشينند و همه در كارگاههاي آموزشي شركت كنند؟»
حميد سجادي نيز با تاييد صحبتهاي باديني بيان ميكند: «گروه ما چهار روز ميتواند در تهران بماند. 4 بهمن اجرا داريم و 6 بهمن بايد به رفسنجان برگرديم. فقط شايد من و سرپرست گروه در تهران بمانيم. خيلي علاقه داشتم همه گروه در تهران بمانند و بتوانند كارها را تماشا كند ولي جشنواره فقط 4 نفر ظرفيت دارد و ما 5 نفر هستيم كه بايد براي يك نفر خانهاي بگيريم و هزينهاش را هم بپذيريم. » فضلالله عمراني، كارگردان بوشهري نيز اين طور ميگويد: «محل اقامت طبق قوانين جشنواره توسط دبيرخانه تعيين ميشود. درخصوص ديدن نمايش جشنواره هم با نظر دبيرخانه مجموعهاي بليت در اختيار گروه قرار گرفته كه بتوانند نمايش گروههاي ديگر را تماشا كنند، اما مساله اينجا است كه تنها دو روز در اين رويداد حضور داريم و زمان چنداني براي شركت در كارگاهها و پنلهاي مختلف آموزشي وجود ندارد.
اين كارگردان در پايان با تاكيد ميگويد: «شرايط استفاده از تمام امكانات فراهم شده در جشنواره مخصوص مركز نشينان است.»
سرانجام اين پرسش مطرح ميشود كه جشنواره ميتواند موجب افزايش توجه مسوولان به مناطق محروم شود و احيانا با عبور از نيازهاي اوليهاش گامي در جهت گسترش هنر نمايش در سراسر كشور بردارد. و آيا اين جزو وظايف و مسووليتهاي اجتماعي جشنواره نيست؟