اين مطلب را فقط چاقها بخوانند
رامبد خانلري
من از همان اولين روزهاي كودكي از چاقي رنج بردهام. هيچوقت براي لاغر شدن تلاش جدي نكردهام يعني شايد هم قدمي برداشتهام اما اينقدر جدي نبوده كه حالا با شما از آن سخن بگويم و بگويم به تاريخ سال فلان و ماه فلان، فلان متد لاغري را انتخاب كردم و در رعايت آن كوشا بودم اما نتيجه نگرفتهام و حالا هميني هستم كه ميبينيد. به خاطر همين تلاش نكرده در مقابل چاقي و عوارض آن يك شكست خورده بيدست و پا به حساب آمدهام. همانروزهاي اولي كه اينترنت و اينترنتبازي باب شد، دوستي عكس بانمكي را برايم ايميل كرد. عكس گربه چاقي كه دعا ميكرد و ميگفت: «خدايا من كه نميتونم لاغر بشم، تو بقيه گربهها رو چاق كن.» شايد زياد هم با نمك نباشد اما يادم هست آنروز كلي به اين عكس خنديدم. من بيشتر از چيزهاي بانمك به چيزهايي ميخندم كه قبل از اين خودم هم به آنها فكر كردهام. مثلا هميشه يكي از فانتزيهايم اين بوده كه يك روزي از خواب بيدار بشوم و ببينم جز من تمام مردم دنيا هم چاق هستند. تا به حال دو مرتبه اين دعاي من به گوش خدا رسيده است و فانتزي ذهني من به واقعيت تبديل شده است؛ مرتبه اول وقتي بود كه براي معافيت از خدمت مقدس سربازي به واسطه چاقي زياد اقدام كردم و يك روز در ساختمان مركزي نظام وظيفه خودم را در ميان افرادي ديدم كه به مراتب از من چاقتر بودند يا كه لاغرتر. يادم هست پسري كه از شدت لاغري زياد آمده بود شانسش را براي معافيت از خدمت امتحان كند توي صف زير جلكي و آهسته در گوشم گفت: «كاش به جاي تو بودم» اولش فكر كردم پشت سري من را ميگويد اما برگشتم و ديدم پشت سرم يك نفر ايستاده به مراتب از من چاقتر است. آن روز در ميان آنهمه آدم زيادي چاق يا كه زيادي لاغر احساس امنيت كردم، براي لحظهاي فكر كردم تمام دنيا مثل همينجاست، همه يا زيادي لاغر هستند يا زيادي چاق و هيچكس از چيزي كه هست راحت نيست. مرتبه دوم هم همين چند روز پيش بود كه رفتم به مطب يك متخصص معروف تغذيه و ساعات زيادي را در ميان آدمهايي به انتظار نشستم كه به چاقي خودم بودند. اگر مسالهاي هست كه سلامتتان را تهديد ميكند همين حالا به مطب معروفترين متخصصش برويد اصلا اگر دوست داشتيد فقط به انتظار بنشينيد و هيچوقت به ديدن متخصص نرويد. اينكه ببينيد در مواجهه با مسالهتان تنها نيستيد و مساله شما زيادي شخصي نيست حال شما را بهتر ميكند.