وزارت تنهايي
اميرحسين كاميار
زندگي شهري مدرن گاهي انسان را به انزوايي اجباري تبعيد ميكند. هياهو و ازدحام شهر باعث ميشود تا آدمي زمان و توان ارتباط برقرار كردن را از دست داده، در نتيجه به فردي تنها تبديل شود. مشكلات پشت چنين شرايطي به حدي جدي است كه اين هفته در خبرها داشتيم نخستوزير انگليس وزارت يا معاونتي مخصوص رسيدگي به امور شهروندان تنها تشكيل داده است تا از صدمات اين موقعيت كاسته، آنها را از حس طردشدگي نجات دهد. طرد شدن و تنها ماندن، يادآور عميقترين ترسهاي آدمي است. بزرگترين مجازات گناهكاراني مانند شيطان يا قابيل در اساطير نه كشتهشدن كه طرد و تبعيد بود. در زمانه مدرن ما ميراثدار آن هراس اجدادي هستيم. تنهايي تكرار تجربه طردشدگي است كه باعث اضطراب و افسردگي در جان انسان ميشود. به اين، احساس گناه فرد منزوي را نيز اضافه كنيد كه مدام ميپندارد تنهايي تاوان بيكفايتي اوست در جلب نظر ديگران، پس دوچندان خويش را ملامت ميكند تا جايي كه سرانجام گرفتار در عواطف منفي فرسوده شده، از پا ميافتد. تنهايي تحميل تبعيدي آزارنده به تاوان جرمي ناكرده است و تاب آوردنش دوچندان دشوار. تنهايي باعث ميشود هلهله پيروزي انسان ناشنيده، اشك اندوهش ناديده و ياري خواستن او بيهوده باشد. براي آدمي چنين رها شده به خويش نه به دست آوردن لذتبخش است و نه از دست دادن قابل جبران. از يونگ، روانپزشك مشهور نقل است كه نيمي از روان انسان در خلوت شكوفا ميشود و نيمي ديگر در ارتباط. جبر زيستن در روزگاري كه ويژگي اساسياش فاصله و ابهام است باعث شده تا ما ارتباط خويش با طبيعت، خانواده و دوستان را از دست بدهيم، پس ناگزير نيازهايي مانند صميميت و پيوند برطرف نميشوند. از آنسو وقتي تنهايي اجبار انسان باشد ديگر نامش نه خلوت كه انزوايي جانكاه است. در زمانه فقدان ارتباط با معنا و نبود خلوت خودخواسته، به گمانم معاون نخستوزير در امور تنهايي قرار است كار خيلي سختي در پيش داشته باشد.