پوليسازي آموزش در «ثريا»
مهدي بهلولي
چندي قبل در شبكه تلويزيوني «مستند» يكي ديگر از مجموعه برنامههاي «ثريا» پخش شد. عنوان اين برنامه «غيرانتفاعي» بود و به نقد و بررسي مدرسههاي پولي و در كل خصوصيسازي آموزش و پرورش ميپرداخت. اين نگارنده نيز به عنوان يكي از مخالفان خصوصيسازي آموزش و پرورش در برنامه حضور داشتم. برنامه ميتوانست جديتر باشد و موافقان خصوصيسازي آموزش و پرورش هم در آن حضور ميداشتند. زمان يك ساعته برنامه كم بود و ميتوانست بيشتر باشد؛ نقد و بررسي خصوصيسازي آموزش و پرورش- كه يكي از موضوعهاي بسيار چالشبرانگيز جهاني گستره آموزش و پرورش است- حتي ميتوانست و ميتواند در چند قسمت پياپي انجام گيرد. ميتوانست زمان بيشتري به بررسي پيامدهاي اجتماعي و فرهنگي پوليسازي آموزش اختصاص دهد. و البته ميتوانست به اين نكته بيشتر دقت كند كه پوليسازي آموزش و پرورش، به گفته برخي انديشهورزان آموزشي امريكايي، يك سياست دوحزبي است و چپ و راست و اصلاحطلب و اصولگرا نميشناسد. اگر خصوصيسازي آموزش و پرورش ما، در سالهاي آخر دهه 60 و دولت نخست هاشميرفسنجاني آغاز شد در ديگر دولتها هم ادامه يافت و با مخالفت جدي قدرت بهدستان، روبرو نشد. با همه اينها به گمانم برنامه «غيرانتفاعي» ثريا، يكي از برنامههاي خوب و اثرگذار صدا و سيما در زمينه آموزش و پرورش بود. اين ادعا از روي بازخوردهايي است كه در فضاي مجازي، به ويژه تلگرام، مشاهده شد و ارزيابي همكاراني كه ديدگاههايشان را مطرح كردند.
خوشبختانه اين روزها، توجه به آموزش و پرورش و آنچه در آن ميگذرد بيشتر از گذشته است. از خود آموزگاران بگيريد كه با گسترش فضاي مجازي، بيش از پيش به آموزش ميپردازند تا برخي روشنفكران كه آهسته آهسته پا به اين گستره مهم تقريبا نايده گرفتهشان ميگذارند. صدا و سيما نيز چند برنامه در زمينه آموزش و پرورش و نقد آنچه در آن ميگذرد دارد. اين برنامهها، اگر منصفانه و واقع بينانهتر تهيه و از تنوع بيشتر برخوردار شوند- به گونهاي كه هم مردم صدا و سخن خود را در آنها بشنوند و هم كساني كه به دنبال بررسي تخصصيتر موضوعها هستند- ميتوانند بر دگرگوني در آموزش، كارگر بيفتند. گرچه هماكنون صدا و سيما، يك رسانه بيطرف نيست و از اعتماد طيفهاي گوناگون جامعه برخوردار نيست اما ميتواند با گشودن درهاي خود به روي ديدگاههاي متفاوت اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي، به رسانهاي پربينندهتر و اثرگذارتر تبديل شود. در برنامه «غيرانتفاعي» به تاريخچهاي از مدرسههاي خصوصي در ايران پس از انقلاب پرداخته شد و اينكه اين روند رو به فزوني، چگونه ميتواند معناي آموزش و پرورش را تحريف سازد و پاي نقشهايي را به سپهر آموزش بگشايد كه زيانبار است. دانشآموز و خانواده آن، به مشتري تبديل ميشوند و رقابت و كميگرايي به جاي همكاري و تاكيد بر كيفيت آموزش و پرورش مينشيند. بخش خصوصي براي رسيدن هر چه زودتر خود به سود، بايد به مشتريان خود بيلان كار تحويل دهد و نميتواند شكيبايي كند تا پس از 12 سال، شهروندي آشنا به وظايف و حقوق شهروندي تحويل اجتماع دهد و البته برخي نقدهاي ديگر كه فرصت پرداختن به همه آنها نيست. اما همانگونه كه گفته شد جاي برنامههاي منصفانه و جديتر در نقد پوليسازي آموزش و پرورش در صدا و سيما همچنان خالي است.
آموزگار و كنشگر صنفي