هرگز معادلي براي جايزه گلشيري پيدا نشد
علي خدايي
زماني كه جايزه گلشيري آغاز شد، از طريق روزنامهها از برگزاري آن اطلاع پيدا كردم. در آن خبرها اعلام شده بود هوشنگ گلشيري دوست داشت جايزه يا بزرگداشتي براي داستان ايراني داشته باشيم ولي عمرش قد نداد چنين جايزهاي را برگزار كند و بعد از آن همسرش خانم فرزانه طاهري با تاسيس بنياد گلشيري اين خواسته او را عملي كرد.
در اولين دوره اين جايزه اين افتخار نصيبم شد كه مجموعه داستانم «تمام زمستان مرا گرم كن» برگزيده و از دوره سوم از من خواسته شد داور اين جايزه باشم كه با كمال خرسندي پذيرفتم. اين واقعه هر سال اتفاق ميافتاد. در آن دورهها جايزههاي ادبي ديگري به نام «يلدا» و «روزي روزگاري» نيز برگزار ميشدند اما مهمترين نكتهاي كه در اين جايزهها وجود داشت، اين بود كه بعد از دو، سه دوره تنگناهايي به وجود آمد كه خيلي جاها خود را نشان ميداد مثل نداشتن محل برگزاري، به هم خوردن مكان برگزاري و فشارهايي ديگر كه توان آدمي را ميگرفت. بخش خصوصي سالني براي برگزاري اين جايزه نداشت اما نبود جا فقط يخ روي آب است و آنچه زير آب بود، بسيار بيش از اينهاست.
كسي نگفت اين جايزه را برگزار نكنيد ولي همين موانع موجود كه بيش از همه برگزاركنندگان را دچار آسيب ميكرد، آن را به سمت تعطيلي برد چراكه داوران در خانههايشان كتابها را ميخواندند ولي برگزاركنندگان بودند كه خيلي آسيب ميديدند.
اما جايگاه جايزه گلشيري آنقدر مهم بود كه حتي كساني كه آن را نقد ميكردند يا حتي ميكوبيدند، هنوز هم نتوانستهاند معادلي براي آن بيابند. مگر ما پيش از اين جايزه چند جايزه ديگر داشتيم كه تجربه برگزاري چنين جايزهاي را داشته باشيم اما ببينيد در همان دوره چه آثاري برگزيده شدند.
باور نميكنم كه هيچ يك از اهالي ادبيات ميخواستند اين جايزه تعطيل شود زيرا همه به جايگاه آن واقف بودند.