اميدواركنندهها
سيدعلي ميرفتاح
يك زماني به هر علتي، پيش طبيب ميرفتيد، قبل از معاينه و تشخيص، قبل از اينكه نسخه بپيچد و دارو تجويز كند، منباب پيشگيري از تشديد بيماري توصيه ميكرد روزنامه نخوانيد. روزنامهها پر از اخبار نااميدكننده و تلخ بودند و خواسته و ناخواسته كامتان را تلخ ميكردند. بدتر از تلخي از آنجايي كه اصولا گل ژورناليسم را با تندي و دعوا و اضطراب و جنگ سرشتهاند، دلهره و اضطراب و سرخوردگي را بهجانتان ميانداختند. روزنامه كه نميتواند تيتر بزند درختهاي گيلاس شكوفه كردند. بزند هم همه به او ميخندند. روزنامهاي كه اميد بدهد و عكس گلوبلبل چاپ كند و رويش را از منازعات و دزديها برگرداند، روي دست صاحبش ميماند. مردم روزنامه ميخرند براي اينكه بدانند كي چقدر بالا كشيده، كجا با كجا سرشاخ شده و سرنخهاي دزدي و رشوه و خيانت و توطئه به كي و كجا ميرسند. امور تلخ و سياه و رعبانگيز، جذابتر از شيريني و سفيدي و آرامشند. آنقدري كه فيلمهاي وحشتناك و مشمئزكننده و تلخ طرفدار دارند، فيلمهاي معمولي را كسي نميبيند. مردم پول ميدهند كه هيجاني شوند و آدرنالين خونشان بالا برود. روزنامهها را البته نبايد با سينما مقايسه كرد. سينما با برانگيختن احساسات و عواطف، كيف تماشاچيها را كوك ميكند. روزنامهها اما خيلي هنر كنند خواننده را به وادي سرخوردگي ميكشانند. شرح مكرر ناكاميها افسردگي ميآورد نه لذت. روزنامههايي كه پزشكها شما را از آنها پرهيز ميدادند، ترسناك نبودند، هيجانآور هم نبودند، اما درون خود چيزي داشتند كه روان مخاطب را مكدر ميكردند. در محفل خود راه مده همچو مني را/ كافسردهدل افسرده كند انجمني را. روزنامهها افسردهحال بودند، خوانندگان را هم افسرده ميكردند. اما حالا افسردهكنندههاي جديد و پيشرفتهاي به بازار آمدهاند كه روزنامهها به گردشان هم نميرسند. هنوز زندهايم اما ميراث تلخكاميمان را ضربدر هزار كردهاند، بلكه بيشتر و بين تلگرام و شبكههاي ماهوارهاي تقسيم كردهاند. حالا به لطف شبكههاي مجازي و ماهوارهاي آستانه سرخوردگي و سياهنمايي چنان ارتفاعي گرفته كه ما روزنامهها در زمره «اميدواركنندهها» و «سفيدنماها» درآمدهايم. به نظرم پزشكان هم بايد تغييري در نسخه خود بدهند و به جاي انذار از روزنامه، بيماران خود را از تلويزيون و گوشي موبايل پرهيز دهند. كار دنيا برعكس شده. ما اميدوار شدهايم و تلويزيون نااميد؛ نااميد و تلخ و دلهرهآور.