در ستايش بيثمري
رضا ضيا
بسوزند چوب درختان بيبر/ سزا خود همين است مر بيبري را
اين شعر ناصرخسرو را حتما شنيدهايد كه به عنوان سخني حكمتآميز از كودكي در گوشمان فرو كردهاند. همو در جاي ديگر ميگويد:
چون درختان به بارند به ديدار لیکن/ چون به كردار رسد يكسره بيدند و چنارند
بيد و چنار در منظومه فكري او نماد بيحاصلي و بيبري و بيثمري است. من نميدانم او و بسياري از ما چه پدركشتگياي با درخت بيبر داريم. لابد ميدانيد كه خود كلمه «بر» و «ثمر» اصلا يعني ميوه و همين كه ما بيثمر را مترادف با بيفايده ميدانيم خود نشانگر اين ديدگاه است. باز همين ناصرخسرو ميگويد:
بادام به از بيد و سپيدار به بار است/ هرچند فزون كرد سپيدار درازا
در امتداد همين نگاه هم هست كه ما اكثرا در باغها و باغچههامان درخت مثمر ميكاريم ولي اشكال درخت ميوهدار اينست كه عمر چنداني ندارد. در صورتي كه اگر نگاهي به كاخهاي عظيمي كه از صفويه و قاجار تا پهلوي مانده بيندازيم، ميبينيم كه بخشي از ابهت اين كاخها مرهون درختان بيبري همچون كاج و چنار و امثال آن است. تفصيل اين نگاه فايدهگرايانه در اين مقال نميگنجد و در فرصتي جداگانه در ستايش بيبري و بيثمري ظاهري و ترجيح زيبايي، شكوه و ابهت به ثمرات كوتـاهمدت چيزي خواهم نوشت.