گروه علم و زندگي| شايد فكر كنيد «هرگز براي من اتفاق نميافتد»، اما دير يا زود «بحران ميانسالي» سر راهتان سبز خواهد شد. بهناگاه هر چه كه خودتان را در دهههاي گذشته وقفش كرديد، زير سوال ميبريد؛ نقشههاي پرجزيياتي كه ريختهايد ديگر برايتان معنا و مفهومي ندارند. بدون انگيزه فعاليت ميكنيد، دست به تغييرات بزرگ ميزنيد و نميدانيد آيا دوباره ذهنيتي كه از خودتان داشتيد يا هدفتان را به دست ميآوريد يا نه.
خوشبختانه تنها نيستيد. ديگراني پيش از شما بودهاند كه چنين بحرانهايي را تجربه كردهاند و با شهامت آن را از سر گذراندهاند. 15 عضو شوراي مربيان «فوربز» نشانههاي بحران ميانسالي را همراه با بهترين توصيهها براي گذر موفقيتآميز از اين مرحله برشمردهاند.
بيتفاوت هستيد
در حال حاضر در مورد همهچيز يك «اَه» زير لب ميگوييد. توصيه كارآمد اين است كه قدر داشتههاي زندگيتان را بدانيد و هر روز قدمي براي رسيدن به زندگي باب ميلتانبرداريد. قاطعانه رو به جلو پيش برويد، گذشته را به گذشته بسپاريد و رهايش كنيد. قدرت شما در لحظه حال است، نه ديروز و نه فردا. امروز چه كاري از دستتان برميآيد؟ پرورش عادت منتهي به خلق زندگي باب ميلتان ميشود.
از بيرون آمدن از رختخواب بيم داريد
وقتي از خودتان ميپرسيد چرا و نميدانيد چطور به اين مرحله رسيديد، يا نميخواهيد از رختخواب بيرون بياييد، نشانهاي قطعي از نياز به تغيير در آينده پيش روي چشم شماست. بسياري از بحرانهاي ميانسالي ويترين پرزرقوبرق ريختوپاشهاست؛ مانند خريد اتومبيلي جديد. در حالي كه اين ريختوپاشها موقتا آرامتان ميكند اما پاسخ شما نيستند. وقت آن رسيده دامنه ديدتان را گسترش دهيد و درس بگيريد! آن مهارتي را كه هميشه آرزوي دنبال كردنش را داشتيد، ياد بگيرد و ببينيد چطور شما را تغذيه ميكند و انرژيتان را به شما بازميگرداند.
دست به كار نميشويد
اگر قدم بعدي براي بهبودي زندگي شخصي و حرفهايتان را بيش از اينكه وارد عمل شويد، سبكوسنگين ميكنيد، وقتش است رفتارتان را تغيير دهيد. پرسوجو كنيد. با دوستانتان، اعضاي خانواده، مرشدي قابلاعتماد و پيشهوران صنايع درباره ايدههايتان صحبت كنيد. آنها با توصيههايشان راهنمايي براي پيشرفت شما ميشوند چراكه هر چه بيشتر ياد بگيريد، تمايلتان به شروع فعاليت بيشتر ميشود.
خلبان خودكار فرمان زندگي شما را ميچرخاند
احساس ميكنيد در موقعيتي قرار داريد كه خلبان خودكار زندگيتان را ميچرخاند و هيچ هدفي در تيررستان نيست. غمانگيز است. افسوس نخوريد. فرصت را غنيمت بشمريد و سرعتتان را كم كنيد، آروزها و مسير خود را مورد ارزيابي صحيح قرار دهيد. بالا بردن آگاهي ذهن ميتواند ياريگر شما براي رسيدن به علاقهمنديهاي حقيقي باشد. خواندن كتابهايي مانند «جستوجو درون خود» نوشته چاد منگ تان و «جريان» اثر ميهاي چيكسنتميهايي نقطه مناسبي براي شروع هستند.
هدفتان را گم كردهايد
احساس ميكنيد هدفي در زندگيتان نيست يا هدفي بزرگتر از آنچه زندگي روزمره پيش ميكشد، وجود ندارد. يافتن هدف ميتواند بدل به سيري قهقرايي شود. داوطلب شدن را شروع كنيد و براي افرادي كه خارج از محدوده نفوذتان قرار دارند، متفاوت ظاهر شويد. تغيير براي افراد تازه را شروع كنيد و تمركزتان را روي مسائل ديگر بگذاريد.
نقشهتان ديگر كارساز نيست
وقتي ديگر نقشههايتان كارساز نباشند، نشانه محرزي از تجربه ميانسالي است. هر آنچه براي خودتان تعيين كردهايد، شغلتان، روال عادي زندگيتان، حالا حالتي ايستا به خود گرفتهاند يا حتي سركوب شدهاند. وقتي اين اتفاق ميافتد، با خودتان مهربان باشيد. به خودتان اجازه تعويض مسير را بدهيد و براي يافتن آنچه كه خدمت بهتري در اين مرحله از زندگيتان ميكند، كنجكاوي به خرج دهيد.
تغييرات بزرگي كه برآمده از شخصيت «شما» نيست
ايجاد تغييراتي كه به شخصيت شما ربطي ندارند، نشانهاي از بحران ميانسالي هستند. لزوما اتفاق بدي نيست. وقت آن رسيده زندگيتان را مرور و ارزيابي مجدد كنيد و تغييرات مثبتي را پيش بگيريد. بهترين كار براي موفق بودن در اين اقدام اين است كه از كمك يك مرشد يا مربي استفاده كنيد؛ در واقع كسي كه مطمئن هستيد بازخورد صادقانهاي را در اختيارتان ميگذارد، كسي كه از نتايج كار شما منفعتي شخصي نميبرد و خواستار موفقيت شماست.
به ديگران حسادت ميكنيد
وقتي زمان بيشتري را صرف تحليل زندگي گذشته ديگران ميكنيد و درباره آينده خودتان فكري نميكنيد، به خاطر بياوريد دستاوردهاي ديگران اساسا طبق مجموعه متفاوتي از فرصتها و انتخابهايي شكل گرفته كه كاملا با فرصتها وانتخابها شما متفاوت است. فكر ميكنيد اگر جاي آنها بوديد انتخابهايي مشابه داشتيد؟ بهتر است از فكر درباره آينده ديگران دست بكشيد و طرحهايي براي آينده خودتان در نظر بگيريد.
نگرانيد پايان كار را ميدانيد
آزرده خاطر هستيد كه اين فيلم را چند بار ديدهايد. وقت بگذاريد و دو سناريو را طرحريزي كنيد. يكي سناريوي «با قدرت به راهتان ادامه دهيد» است. سه تا پنج محدودهاي را كه برايتان مهم است شناسايي كنيد و اگر نميخواهيد تغييري شگرف لحاظ كنيد، پيامدهاي احتمالي آن را طرحريزي كنيد. ديگري سناريوي «چه ميشود اگر؟» است. محدودههايي را كه ميتوانند در آينده، ايدهآلي براي شما باشند شناسايي كنيد. آيا پيشروي به سمت اين نگرش ارزشش را دارد؟
تمايل به دور شدن از «موفقيت»
تنها عنصر لازم بروز يك تجلي است تا فرد متوجه شود زندگي كوتاه است و كسي از فردا خبر ندارد. در نتيجه كساني كه با بحران ميانسالي مواجه ميشوند در تلاش براي تعقيب حرفهاي الهامبخششان و رسيدن به زندگي روياييشان، به راحتي آب خوردن از حرفهاي كه جامعه تحسينش ميكند، دور ميشوند. كار با شور و اشتياق ميتواند قالب كار غيرسنتي، برپايي خيريه يا وقف كردن و حتي كار در خارج از كشور را به خود بگيرد.
همهچيز روزمرگي است
در زندگي به نقطهاي ميرسيم كه براي كاري كه انجام ميدهيم شناخته ميشويم (كه اين توانايي است) و مردم به ما تكيه ميكنند تا آن كار را برايشان انجام دهيم (نياز)، و مدام براي اين تركيب پاداشي نصيبمان ميشود. چرا بحران؟ دلتنگ آن شور و اشتياق هستيم. وقتي نيازي وجود دارد كه هممرز يك توانايي است اما شور و اشتياقي در انجام اين كار نيست، «روزمرگي» اتفاق ميافتد. بر يافتن نقطه لذتبخشي كه در آنجا شور و شوق، توانايي و نياز هستند، تمركز كنيد.
موفق هستيد اما راضي نيستيد
وقتي زندگي و كار كارساز نيستند، تواناييها و ارزشهايتان را بررسي كنيد. اغلب احساس «همهاش همين است؟» وقتي اتفاق ميافتد كه ما از مركز دور افتادهايم. ممكن است موفق باشيم اما راضي نباشيم و اين امر نشاندهنده زمان تغيير است. آرام باشيد و تواناييهايتان را مورد ارزيابي قرار دهيد. از خودتان بپرسيد «در چه كاري بهتر هستم؟» و دوباره با ارزشهايتان مرتبط شويد: «به چه چيزي اهميت ميدهم؟» بعد، با هر سن و سالي كه داريد، دوباره آغاز كنيد.
بازي ميكنيد تا نبازيد
ديگر براي پيروزي بازي نميكنيد و بازي ميكنيد تا نبازيد؛ اين امر نشاندهنده اين است كه ديگر مهارتهاي سابقتان را نداريد. براساس ترس تصميم ميگيريد نه يقين و اطمينان. سريعترين روش براي خارج شدن از اين ديدگاه، اين است كه روي بازگرداندن اطمينانتان تمركز كنيد. خطرهاي حسابشده بزرگتري را به جان بخريد. در ذهنتان ديگر جوان نيستيد، بنابراين ميترسيد وقت نداشته باشيد اما فقط كافي است بدانيد بيشتر از گذشته تجربه داريد در نتيجه عاقلتر هستيد. براي پيروز شدن بازي كنيد.
مغلوب تيكتيك ساعت ميشويد
با گذشت سالها، گاهي از زماني كه براي زندگي روياييمان و خلق بهترين زندگي باقي مانده، دستپاچه ميشويم. اغلب اين موارد به ميل حياتي «خريد اتومبيل!» يا «فروش خانه!» منجر ميشود. معمولا اين تصميمي جديد نيست، اما موضوعي است كه مدتي آن را مدنظر قرار دادهايم يا فكرش را در سر پرورانديم. به خودتان اجازه دهيد بدون برچسبها تغيير كنيد!
جهت مسيرتان مشخص نيست
احساس سردرگمي ميتواند به اين معنا باشد كه ديگر از كاري كه ميكنيد يا جايي كه هستيد راضي نيستيد. ممكن است هنوز هم كارتان را به نحو احسنت انجام دهيد اما اينكه چطور كارتان شما را به آنجا كه ميخواهيد ميرساند، نميفهميد. اين زمان وقت آن است كه يك قدم به عقب برداريد و به جايي برويد كه شفافيت داشتيد و به اين فكر كنيد كه چگونه آن را از دست داديد. بعد طرحي را بريزيد تا به رسيدن به مقصدي كه داريد، كمك كند.
Forbes.com