فلاني و فلاني و فلاني
رامبد خانلري
هر سال همين است. تمام طلبهايي كه از اين و آن دارم موكول ميشود به اسفند و تمام روزهاي اسفند براي من استرس است و استرس؛ استرس وصول شدن اين طلبها. از يك طرف با خودم چرتكه مياندازم كه حالا مجموع طلبهايم از فلاني و فلاني و فلاني تبديل به عدد چاقي شده است و ميشود با اين عدد هزار و يك كار خوشنودكننده انجام داد و هر روز با اين عدد در ذهنم تمام كارهايي را كه ميشود انجام بدهم، انجام ميدهم و لذت ميبرم. بعد با خودم حساب ميكنم كه اگر فلاني طلبم را صاف نكرد چه؟ آنوقت با واريزي فلاني و فلاني كه عدد نسبتا چاقي است تمام كارهاي خداپسندانه احتمالي را انجام ميدهم و لذت ذهني ميبرم و دست آخر با اين فرض كه فقط فلاني واريزياش را انجام بدهد به عدد نسبتا لاغري ميرسم كه ميشود با آن هم خوشي مختصري كرد و لذتريزي برد.
آنوقت به شكلي كامل ذهني آن لذت ريز را ميبرم و بعد به قويترين احتمال فكر ميكنم. به اينكه هيچكدام از كارفرمايان عزيز پولي واريز نكنند و من همچنان طلبكار عددي چاق باقي بمانم و به اين فكر كنم كه فلانجا اندوختهاي فرضي دست فلاني و فلاني و فلاني دارم كه بالاخره يك روزي تبديل به وجه رايج مملكت ميشود و به صورت كاملا واقعي از آن لذت خواهم برد. خوبياش همين است؛ همينكه در بدترين حالت هم هميني هستم كه حالا هستم. در بدترين حالت چيزي از دست ميدهم اما در بهترين حالت چيز زيادي به دست ميآورم.
به اين فكر ميكنم شايد براي همين همه واريزيها به اسفند موكول ميشوند، براي اينكه اين پولها را يك مرتبه خرج كنيم و صد مرتبه با فكر خرج كردن اين پولها صفا كنيم و سروتونين بيشتري در خون ما ترشح شود. به گمانم بايد از كارفرماها متشكر باشيم كه تمام وعده و وعيدها را براي اسفند ميدهند و به ما اين اجازه را ميدهند كه حتي در سال جديد هم با خرج كردن اين پولهاي فرضي در ذهنمان شادي كنيم و اين وقتي كامل ميشود كه يكي دو روز مانده به تحويل سال يكي دو پيامك واريزي بانك ارسال شود و برنامه بريزيم براي تحقق تمام شاديهاي مجازي سال گذشته.