عليه رقابت مخرب
علي سوند رومي
1- تصميم شوراي عالي آموزش و پرورش مبني بر ممنوعيت برگزاري آزمونهاي تستي در دوره ابتدايي، ممنوعيت استفاده از كتب كمك آموزشي و حذف آزمون ورودي مدارس نمونه دولتي و تيزهوشان با واكنشهاي مختلفي در جامعه روبهرو شده است و برخي از دلسوزان كشور تصور كردهاند كه اين كار برخلاف عدالت آموزشي است. اما واقعيت اين است كه اين تصميمها نه تنها منجر به بيعدالتي آموزشي نميشود بلكه از جهات مختلف مثبت به شمار ميروند؛ به بيان ساده عدالت آموزشي عبارت است از امكان دسترسي متوازن دانشآموزان در تمامي مناطق كشور به مدارس، معلمها و امكانات آموزشي مناسب و با كيفيت به طوري كه ميان آنها تفاوت معنيداري احساس نشود. يعني فردي كه در جنوب ايران زندگي ميكند نبايد امكان برخوردارياش از امكانات با يك دانشآموز ساكن مناطق مرفه شهر تهران فاصله زيادي داشته باشد. اتفاقي كه در سيستم مدارس با وروديهاي خاص مانند مدارس سمپاد رخ ميدهد؛ اين است كه امكانات، ابزار آموزشي و معلمهاي توانمند را يك جا جمع ميكنيم و در مقابل هم از طريق برگزاري آزمون دانشآموزان را دست چين ميكنيم تا در اين مدارس آموزش ببينند. در اين شرايط دو مشكل پيش ميآيد:
اول اينكه قبولي دانشآموزان لزوما به معني بهره هوش فردي بالاي آنها نيست. زيرا بسياري از اين دانشآموزان با فراگرفتن شيوههاي تستزني و كلاسهاي فشرده براي آزمون آماده ميشوند و از پس تست زني بر ميآيند. حتي گاهي پيش ميآيد برخي دانشآموزان به افرادي دسترسي دارند كه در زمينه طراحي پرسشهاي آزمون تجربه دارند و با آموزشهاي شان مسير قبولي دانشآموزان را تسهيل ميكنند. وقتي كسي داراي اين ابزار باشد خب مسير برايش هموار ميشود. در اين وضعيت يك شبكه اقتصادي قابل توجه از موسسات ارايهدهنده خدمات كمك آموزشي هم شكل گرفته كه منافع آن در ميان تعداد زيادي از افراد توزيع ميشود. به هر حال ايراد اول اين است كه اساسا قبولي در اين آزمونها لزوما نشانه هوش فردي بالا نيست.
2- ما مجاز نيستيم به افراد برچسب بزنيم. اما از طريق مدارس تيزهوشان عملا به گروهي از دانشآموزان برچسب باهوش بودن ميزنيم. افراد معدودي را از كليت جامعه متمايز ميكنيم و به اين ترتيب ما در حق آدمهاي با استعداد ظلم ميكنيم. يكي از آسيبهاي تهديدكننده دانشآموزان، القاي احساس تمايز است. افراد تصور ميكنند با بقيه دانشآموزان خيلي فرق دارند و خودشان را مجاز ميدانند كه از جامعه متوقع باشند. به اين ترتيب آنها به يك بعد از ابعاد زندگي به طور افراطي ميپردازند و شانس رشد چند بعدي را از دست ميدهند. آنچه در اين مدارس مورد توجه قرار ميگيرد «هوش عملياتي» دانشآموزان است. در صورتي كه در كنار اين بايد هوش هيجاني افراد هم مورد توجه قرار گيرد. در يك سيستم حرفهاي براي رشد استعدادها، ابتدا افراد مستعد شناسايي و سپس زمينه رشد آنها در فضاي متعادل در كنار ساير دانشآموزان فراهم ميشود.
3- رويكرد فعلي به گونهاي است كه نظام آموزشي بر پايه رقابت شكل گرفته و دانشآموزان دايما در حال رقابت مخرب با يكديگرند. در فرآيند اين رقابت آنها عملا از فراگيري مهارتهاي زندگي، تقويت هوش هيجاني، تقويت هوش ارتباطي و... بازمي مانند. آموزش استاندارد و تربيت انسانهاي متعادل از مسير تقويت فعاليتهاي اجتماعي و كار گروهي در مدارس ميگذرد. دانشآموزاني كه دايم در حال تست زدن باشند و شأن خودشان را از اجل از اين بدانند كه براي امور جمعي وقت بگذارند بعدا متخصصهايي خواهند بود كه براي اداره جامعه مفيد نخواهند بود. ما يك نظام متعادل را به هم زدهايم و نظامي آشفته را ظرف 30 سال گذشته با انواع و اقسام مدارس مانند سلسله مراتب ساسانيان شكل دادهايم. در چنين ساختاري بچههايي كه تلاش ميكنند اما به هر دليلي نميتوانند وارد برخي از مدارس خاص شوند احساس بيعدالتي ميكنند. هميشه با عقده حقارت براي هميشه با اين حس بيعدالتي همراهند.
4- به عقيده من رمز موفقيت اصلاحات در نظام آموزشي در گروه حمايت عمومي از اين رويكرد است. مردم بايد بدانند قرار نيست ما بچههاي مان را به صورت گلادياتورهاي علمي تربيت كنيم. قرار نيست بچههاي اين كشور دايم در طول زندگيشان مشغول مبارزه در كنكورهاي مختلف باشند. ما بايد به خودمان يادآوري كنيم كه آدمهاي مدركدار فاقد مهارتهاي اجتماعي نقش چنداني در پيشبرد جامعه ندارند. اگر صدها متخصص را تربيت كنيم كه از رشد چند بعدي بيبهره مانده باشند هيچ فايدهاي ندارد. چنان كه متاسفانه بسياري از كساني كه به معناي علمي باهوش نبودند و فقط برچسب باهوش خورده بودند در سالهاي اخير سرنوشت تاثر برانگيزي داشتند. يك بار براي هميشه بايد از مدل اروپاي شرقي كه دانشآموزان را گلخانهاي تربيت ميكند دست بكشيم و به سمت سيستمي برويم كه در آن دانشآموزان باهوش و مستعد شناسايي ميشوند و از دور از آنها مراقبت ميشود تا مدارج علمي را در بستري معتدل طي كنند و به موقع تواناييشان شكوفا شود. براي رسيدن به اين موفقيت بايد پدر و مادرهاي دانشآموزان به رويكرد علمي و منطقي اعتماد كنند.
پژوهشگر مسائل اجتماعي ايران