ريزهكاريهاي حافظ
رضا ضيا
قوّتِ بازوي پرهيز به خوبان مفروش
كه در اين خيل حصاري به سواري گيرند
نكته اساسي اين بيت در «حصار» نهفته است. امروزه ما از «حصار» تصوري متفاوت با قدما داريم؛ يكي از معاني «حصار» در متون كهن «دژ، بارو، قلعه و...» است، كه در اينجا هم مصداق دارد، ولي نكته اصلياي كه در شروح حافظ به آن اشاره نشده است معني دورترِ اين كلمه است. در لغتنامه دهخدا، در مدخلي جداگانه، «حصار» به صورت اسم خاص و با تعريفِ «نام شهري است حُسنخيز» آمده. در مدخل «حصاري» نيز آمده: «منسوب به شهر حصار تركستان». اين كلمه، با اين معاني، شواهد متعدد دارد كه در همين مدخل آمده است و ميتوان بدان رجوع كرد و ما به اين دو بيت فرخي سيستاني اكتفا ميكنيم:
بزم تو از روي تركان حصاري چون بهشت
جام تو از باده روشن چنانچون سلسبيل
دوش برِ من هميگريست به زاري
يار من آن ترك خوبروي حصاري
ابيات پيش و پسِ اين شعر حافظ نيز توصيه به گرفتنِ «خم طره يار» است و وصف «بچه تركان» است كه «به خون دليرند»:
يارب اين بچه تركان چه دليرند به خون
كه به تير مژه هر لحظه شكاري گيرند
و قطعا در بيت مورد بحث نيز حافظ متوجّهِ تناسبِ معني ثانوي «حصار» با فضاي غزل و «بچه تركان» بوده است.