فصل نوروز آمد و بشكفت گلهاي جهان
ابر گريان، غنچه خندان، بلبلان اندر فغان
ميشنيدم من ز مرغان جهان وقت سحر
حيف عمر آدمي، اول بهار، آخر خزان
توجه شاعران به بهار و نوروز هم به ژرفاي تاريخ برميگردد. جشن نوروز در دوران كهن همواره با شعر و آواز عجين بوده. در كتابهاي تاريخي داستانهاي بسيار از بخشش و صله پادشاهان به شاعران در جشن نوروز فراوان آمده است. اعطاي هدايا به شاعران در جشن نوروز در واقع، نوعي دستمزد سالانه شاعران بود و آنها را به سرودن اشعار و مديحهها تشويق ميكرد. در اين باره از جمله بيهقي مينويسد: «و روز پنجشنبه، هژدهم ماه جماديالآخر، امير (سلطان مسعود) به جشن نوروز نشست و هديههاي بسيار آورده بودند و تكلف بسيار رفت. و شعر شنود از شعرا- كه شادكام بود در اين روزگار و فارغ دل... و صِلت فرمود. و مطربان را نيز فرمود. مسعود (رازي) شاعر را شفاعت كردند. سيصد دينار فرمود به نقد و هزار درم مشاهره (شهريه) هر ماهي....»
در مرور تاريخ ادبيات به سرود و ترانههاي نوروزي فراواني برميخوريم كه بيشتر خصوصيت توصيفي داشته، توسط تشبيه و توصيف احساس قلبي و رواني انسان را براي زندگي و عشق و محبت پاك و بدون آلايش پرورش ميدهد:
بهار آمد كه من شيدا بگردم
چو طوطي بر لب دريا بگردم
پلنگ در كوه و آهو در بيابان
همه جفتند من تنها بگردم؟
رباعي و دوبيتيهاي بهاري، خصوصا نوروزي منعكسكننده جلوههاي بهار ديار تاجيكان است، ساده ولي باطراوت و ظرافت:
سحر شد، صبحدم شد، لاله سر زد
بنفشه خيمه بر كوه و كمر زد
گل سوسن برو خاكي به سر كن!
كه نرگس تاج سلطاني به سر زد
و اما در سده بيستم ميلادي استاد صدرالدين عيني، پايهگذار ادبيات معاصر تاجيك، درباره برگزاري جشن نوروز درميان تاجيكان مينويسد:«به سبب در اول بهار، در وقت به حركت درآمدن رستنيها (گياهها) راست آمدن (مصادف شدن) اين عيد، طبيعت انسان هم به حركت ميآيد. از اينجاست كه تاجيكان ميگويند: حمل (فروردين)، همهچيز در عمل. در حقيقت، اين عيدِ به حركت آمدن كشتهاي غله، دانه و آغاز كشت و كار و ديگر حاصلات زميني است كه انسان را سير كرده و سبب بقاي حيات او ميشود. در بخارا نوروز عيد ملي عموم فارسيزبانان بود، بسيار حرمت ميكردند. حتي ملاها به اين عيد كه پيش از اسلام عادت ملي بوده، بعد از مسلمان شدن هم مردم اين عيد را ترك نكرده بودند، رنگ ديني - اسلامي داده، از آن فايده ميبردند.»
مردم تاجيك جشن نوروز را تحت هر شرايطي گرامي داشتهاند. فولكلور مردم پارسيگوي آسياي ميانه دليل آشكار دلبستگي آنان به اين جشن است. در اين آثار شرايط رواني مردم در دورههاي مختلف بازتاب يافته است. مردم اين خطه با آغاز فصل بهار، به ويژه در ايام نوروز، صرف نظر از مسائل و مشكلات دستوپاگير روزگار با سرودن شعر و ترانههاي دل آشوب به پيشواز آن رفته، به شادي ميپرداختند، آنگونه كه از اين دو رباعي مردمي بر ميآيد:
نوروز شد و لاله خوشرنگ برآمد
بلبل به تماشاي دف و چنگ برآمد
مرغان هوا جمله به پرواز شدند
مرغ دل من از قفس تنگ برآمد
يا :
نوروزه به نوبهار كي ميبينم
گلهارَه به شش قطار كي ميبينم
گلهارَه به شش قطار در فصل بهار
دنيا رَه به يك قرار كي ميبينم
مردم تاجيك آفرينندگي را از بهار ميآموختند و با وجود همه سختيهاي روزگار ناسازگار، مقاومت ميكردند و به آينده خويش خوشبين بودند.
متاسفانه، اين جشن باشكوه در دوران شوروي در برابر ديگر ارزشهاي ملي و مذهبي تاجيكان ممنوع اعلام شد و سالهاي دراز مردم از گراميداشت آن محروم بودند. با وجود اين، شاعران تاجيك با روشها و بهانههاي گوناگون اين شور و شوق فطري را حفظ كرده، به مردم انتقال ميدادند. در تاجيكستان شوروي به نوروز «جشن كار» هم ميگفتند كه نمودي ديگر از آب و رنگ كمونيستي تحميلي آن بود. در جلد پنجم «انسكلوپدي شوروي تاجيك» درباره نوروز آمده است:
«پس از انقلاب كبير سوسياليستي اكتبر اين جشن كهن مضمون نو پيدا كرد. نوروز در زمان ما به عيد آغاز نيك، محنت (كار)، عيد نظم، جواني و دوستي خلقها تبديل يافته است.»
در آن زمان ديگر تمام شوون و سنتهاي ارزشمند اين جشن باستاني ممنوع شد و از آن تنها به عنوان «عيد كار» ياد ميكردند. شاعران آن دوره نيز تحت فشار ايدئولوژيك مجبور بودند چنين بسرايند:
بهار شد، گل من، خيز، عزم صحرا كن
ز كفش و كُرته كاري تو زيب و آرا كن!
(كرته به معني پيراهن است).
يا :
بهار آمد، بهار آمد
به دهقان وقت كار آمد
عَمَك جان تراكتورچي
مرا همراهگيري چي!
(عَمَك به معني عمو است).
شاعران دوران شوروي كه از جمله مبلغان پيشگام نظام كمونيستي محسوب ميشدند، در فصل بهار مردم را با اينگونه شعرها به مشاركت در كار كلخوز (مزرعه اشتراكي) و جامعه تشويق ميكردند:
دسته كلخوزچيان
جانب صحرا روان
چشمه برين جوش زن
غيرت پير و جوان
اما به قول رستم وهاب، شاعري كه در اواخر عمر نظام شوروي به جمع شاعران تاجيك پيوست، چگونه ميتوان نوروز را ناديده گرفت و روز روشن را پنهان كرد؟
تو را كي ميتوان در ظلمت شبها فرو پيچيد
تو را كي ميتوان در پاي ديو نااميدي سر فرود آورد
درخت باور تو سر به عرش راستان دارد
جهان از هفت خوان تو هزاران داستان دارد...
پس از محكوم شدن كيش شخصيت استالين در اتحاد شوروي، و باز شدن روزنه كوچكي براي آزادي عمل و انديشه در دهه ۱۹۶۰ ميلادي بود كه شاعران تاجيك با جرات بيشتر به آرمانهاي ملي رو آوردند و نوروز يكي از عنصرهاي بنيادين در نگرش اين جريان جديد بود.
گرچه درآن زمان هنوز تجليل از نوروز ممنوع بود، اما با نرمش سياستهاي رژيم، شاعران تاجيك به موضوع نوروز به عنوان عنصر نخست هويت ملي خويش رو آوردند. روانشاد لايق شيرعلي ميگويد:
نوروز رسيد، يار ديروزي من
يك روز بيا براي دلسوزي من
غمهاي تو كهنهاند، اما امروز
خوشتر ز غم تو نيست نوروزي من
گلرخسار، بانوي شعر تاجيك، از ديگر چامهسرايان اين خطه است كه به موضوع بهار و نوروز توجه ويژه دارد. شعر «نبض بهار» بيانگر ناسازگاري روزگار شاعر با نوروز است:
چو زنداني آزادي خويشم
بهارا، بندهام كن، بندهام كن
به مثل خاك و باد و آب و آتش
بهارا، زندهام كن، زندهام كن
گفتني است كه ارتقاي مقام نوروز به عنوان جشن ملي و تجليل باشكوه از آن، در كنار مسائل سياسي و اجتماعي ديگر، از درخواستهاي جنبش آزاديخواهي تاجيكان در دهه ۱۹۸۰ و اوايل دهه ۱۹۹۰ ميلادي بود.
در بدخشان تاجيكستان كه بيشتر ساكنان آن اسماعيلياند، سنتي هنوز رايج است كه در دومين روز جشنهاي نوروز با رعايت شرايط خاص ميتوان از كسي چيزي را خواست و انتظار داشت كه حتما آن خواسته برآورده خواهد شد. يكي از اين شرايط طرح درخواست در قالب شعر است؛ از اين رو مرسوم است كه بسياري از جوانان عاشق براي رسيدن به مراد خويش تلاش ميكنند با همين شيوه از پدر و مادر محبوبشان اجازه وصلت با او را بخواهند. عطا ميرخواجه، شاعر خوش ذوق، اين سنت بدخشي را در يك رباعي به زيبايي تصوير كرده است:
نوروز شد و بزم و طرب خواهم كرد
بنگر كه چه سان كار عجب خواهم كرد
مردم ز خدا عمر دراز ميطلبند
من از پدرت تو را طلب خواهم كرد
عطا در غزلي ديگر حال و هواي نوروزي را اينگونه به تصوير كشيده است:
مي كند بازار معشوقان پر از سودا بهار
سكه گل ميزند بر تنگه صحرا بهار
مي زند باران و موي دلبرم تر ميشود
مي دمد بر تار تار موي او صدها بهار
آمد و برقي زد و خاكسترم را باد كرد
همچو عشق اولين بگذشت بيپروا بهار
گرچه تنهايي، مخور غم، تا شكفتن دور نيست
در ميان چار موسم بشكفد تنها بهار
از ترازوي شب و روز حياتم ميزني
كي برابر ميكند روز و شب ما را بهار
بهار براي فرزانه خجندي، بانوي شعر نو تاجيك، همچون ديگر شاعران، فصل عشق، رهايي از غم و فرصتي براي آغاز زندگي شاداب و سرشار از محبت است. او ميگويد:
بريز نور مبارك، ريز
از آفتاب نوازنده
كه پر شود ز طلوع سيب
فضاي باغ شكرخنده
چه لذتي است ز عطر گل
نفس كشيدن و باليدن
وجود زه زده خود را
در آفتاب بپاليدن...
با رها شدن از زندان ايدئولوژي كمونيستي، تاجيكها بدون هيچ مانعي به پيشواز جشن باشكوه ملي خويش، نوروز ميروند. به قول اقبال لاهوري، «آنچه بودست و نبايد ز ميان خواهد رفت / آنچه بايست و نبودست همان خواهد بود.»
رستم وهاب، شاعر تاجيك، درباره مانايي و پايداري نوروز چنين ميسرايد:
بر اين خاك كهن تا آسمان برپاست
تا خورشيد ميتابد
زر ناب دري جاري است چون دريا
ز نور روي انسان آيينه سرشار ميگردد
موذن با صداي بلبلان بيدار ميگردد
هلال ماه در هر چشمهاي چون ماهي طِلّاست
شكر-نم ميتراود از نسيم شُكر در شبگير
سحر خواب تو با بشكفتن گل ميشود تعبير
در اين جا سرمه شب روشني ديده روز است
به هر آيين كه خواهي
تاجيكستان
ميهن جاويد نوروز است
ديگر آيينها و سنتهاي نوروزي رايج در كشور تاجيكستان عبارتند از:
مراسم حوت
مردم تاجيك به ويژه كشاورزان، پيش از نوروز به برگزاري مراسم متعدد ميپرداختند يكي از اين مراسم، حوت نام دارد. حوت آخرين ماه سال بوده و از نظر كشاورزان زماني مناسب براي كشت و كار بهار به شمار ميآيد. تاجيكان از گذشته تاكنون در اين ماه براي كشت و كار بهاري آماده شده و به يمن فرارسيدن زمان كشت و كار و حيات زمين، در سه روز اول ماه حوت پس از افروختن آتش به شادي و سرور در گرد آن پرداخته و موسيقي، سرودخواني، اجراي نمايشهاي ملي و مردمي، نقل و روايت اشعار و ضربالمثلهاي گوناگون را چاشني اين دورهمنشيني و شادي ميساختند. مردم تاجيك حوت را به جهت برخورداري از آب و هواي ناپايدار، به سه دوره تقسيم ميكردند كه از آن ۱۷ شبانه روز حوت، هفت شبانه روز عجوز و سه شبانه روز عكس و نحس ناميده ميشد. بعد از سه روز نحس، سال پايان يافته و سال نو يا نوروز از راه ميرسيد. از اعتقادات مخصوص به روزهاي عجوز و عكس و نحس، حذر كردن از رفتن به سفر، برگزاري جشنهاي شادي به ويژه مراسم عروسي، كوتاه كردن و چيدن ناخن و شستوشوي سر است.
مراسم جفت براران
يكي ديگر از مراسمي كه در گذشته پيش از كشت و كار دهقانان و چند روز قبل از نوروز همراه با آرزوي پر بركت شدن محصولات برگزار ميشد، مراسم «جفت براران» است و به همين دليل از نوروز به عنوان عيد بهار و آغاز كشت و كار براي كشاورزان نيز نام برده ميشود. جفت براران در اكثر مناطق در اواخر ماه حوت (اسفند) برگزار ميشد. وقت كاشت و كار را دهقانان كهنسال و با تجربه معين ميكردند. اين اشخاص را در وادي خنگاب «شوگوني» ميناميدند و هر دهقان هنگام دشواري و گرفتاري از «شگوني» مدد و مشورت ميگرفت. مردم روستاهاي واديهاي حصار، كولاب و غرم مراسم جفت براران را تقريبا به يك شكل انجام ميدادهاند. در اين مراسم كه با حضور تمامي اعضاي خانواده همراه بوده است، دهقانان پس از طبخ پلو، نان فطير يا غذاي مربوط به اين مراسم، ۱۵ تا ۲۰ نفر از كهنسالان را به واسطه بركت وجودشان دعوت ميكرده و پس از پذيرايي و تناول از خوراكهاي پخته شده، از دعاي بزرگان مجلس با اين مضمون برخوردار ميشدند: «مزيد نعمت، زياده دولت (سعادت، سربلندي و بركت فراوان)، برار كار (به نتيجه رسيدن و سرانجام نيك يافتن كار)، صحت و سلامتي خُرد و كلان (كوچك و بزرگ)، رسد به باباي دهقان، خوش آمديد ميهمانان»
«مراسم گلگرداني همراه با نواي بلبلخواني»
يكي ديگر از مراسم مهم وابسته به نوروز و كارهاي كشاورزي «گلگرداني» نام دارد. مراسم گلگرداني را «بايچيچك» يا «بايچيچك گويي» مينامند. مردم تاجيك از زمانهاي قديم به مناسبت بيداري طبيعت و آغاز شكوفهدهي گلها و درختان به گلگرداني ميپرداختند. در گذشته وظيفه گلگرداني بر عهده بزرگسالان بود. اما اين مراسم اكنون در اكثر محلها توسط بچهها و جوانان انجام ميشود. اين مراسم به اين صورت اجرا ميشود كه پيش از فرا رسيدن نوروز گلگردانها و كودكان به دره و كوه و دشت و تپه رفته و از آنجا گل زردك يا گل سياهگوش (بايچيچك) ميچينند.
سپس با دستههاي گل، روستا به روستا ميگردند و به ساكنان آنها، مژده رسيدن بهار و پايان يافتن زمستان و آغاز كشت و كار بهاري را با اشعاري از جمله اشعار زير، نويد ميدهند:
بهار آمد، بهار آمد
به دهقان وقت كار آمد
به دوستان گل قطار آمد
بهار نو مبارك باد
سنگ آمد سنگ آمد
پيش بز لنگ آمد
ميربچه به جنگ آمد
بهار نو مبارك باد
بهار آمد به صد الوان
نيمش برف و نيمش باران
كه طوطي در قفس نالان
بهار نو مبارك باد
بهار آمد به نيك روزي
به بارانِ شبان روزي
بچين گلهاي نوروزي
بهار نو مبارك باد
و يا
گل آورديم از آن پايان
خبرت ميكنيم دهقان
بده غله به گل گردان
بهار نو مبارك باد
و يا
اي چيچك بايچيچك
گل گلها بايچيچك
بوي بهار بايچيچك
بايچيچك آمد لوچك
تماشا كن كيلين چك (كيلين يا گلين به معناي عروس)
اي خاله خاندار
هرچه ميخواهي برار
در «خجند» نيز از ويژگيهاي مراسم بايچيچك اين است كه كودكان با توجه به افراد خانواده، مضمون ترانه را انتخاب ميكنند و ميخوانند.
مثلا چنانچه زن و شوهر در انتظار فرزند پسر باشند، اين بخش از ترانه را بسيار ميخوانند:
بايچيچك بايچيچك
تخته چه و تخته چه
خدا دهد پسرچه
و اگر زن و شوهر در انتظار فرزند دختر باشند كودكان با صداي بلند اين بخش از ترانه بايچيچك را ميسرايند:
بايچيچك، بايچيچك
ريكه چه ريكه چه
خدا دهد دخترچه
اما براي خانوادهاي كه هنوز فرزندي به دنيا نياوردهاند با ذكر نام عروس، ترانه ويژه مراسم بايچيچك را قرائت ميكنند:
بايچيچك، بايچيچك
حبيبه خان كيلين چك
سال ديگر اين روزا
ميجنبانند بيلن چك
مراسم بايچيچك نزد هر خانه با توجه به استقبال صاحبخانه از كودكان به پايان ميرسد، يعني چنانچه صاحبخانه از كودكان پذيرايي مقبول انجام دهد، اين بيت را به عنوان قدرداني از لطف صاحبخانه به تكرار ميسرايند:
احمد احمد
دادگي به رحمت (يعني بهدهنده تشكر)
ولي اگر صاحبخانه با هر دليلي در را باز نكند يا از كودكان پذيرايي نكند آنان با صداي آرام ميخوانند:
اخنه اخنه
ندادگي زخنه (يعني ندهنده خسيس)
البته بايد گفت جشن بايچيچك يا گل بهمن روز يا گلگرداني تاريخ بهخصوصي ندارد و وابسته به ميل طبيعت است و هرگاه نخستين گلهاي بهمن جوانه بزنند و كودكان اين گلها را پيدا كنند، مژده رسيدن بهار در كوي و برزن طنين مياندازد.
ناگفته نماند كه اين مراسم در مكانهاي مختلف با نامهاي خاص ناميده ميشود به طور مثال مردم دره «حصار» و تاجيكان استان «سرخان دريا» ازبكستان اين مراسم را با نام «گلگردك» برگزار ميكنند.
تاجيكان دره «قشق دريا»، «سمرقند»، دره «زرافشان»، «فرغانه» و غيره هنگام گلگرداني (در گويش محلي به «گل بهمن» ميگويند) گلها را در دست گرفته و اين مراسم را تحت عنوان « بايچيچك»يا «بايچيچك گويي» داير ميكنند و ساكنان برخي از روستاهاي بالادست دره زرافشان اين مراسم را «باي كندك» و «كندكي» نيز ميگويند. و در برخي محلها نام بهار نو مبارك باد و گل نوروزي هم معمول است.
مراسم (سُمنك يا سمنو) پزان
(سُمنك يا سمنو) از بهترين غذاهاي نوروزي است كه از جوانه گندم - كه نماد سبز بودن و رويش است - و آرد تهيه ميشود و يكي از اجزاي اصلي سفره هفتسين يا خوان نوروزي بهشمار ميآيد. البته مراسم سمنوپزان با تفاوتهايي در نحوه تهيه مواد اوليه و چگونگي پخت در كشورهاي افغانستان، ايران، تاجيكستان و ازبكستان از مهمترين رسمهاي نوروزي بوده و يكي از اركان هفتسين به شمار ميرود. با وجود اين، اين خوراكي در اين كشورها به ندرت در طول سال خورده ميشود و تنها در نوروز زينتبخش سفرههاي نوروزي است. اين غذا در كشورهاي ديگر بهنامهاي سمني، سوملك، سومنك و سومولوك هم شناخته ميشود. اما در تاجيكستان مهمترين خوراكي تاجيكان براي نوروز كه در تمام مناطق تاجيكستان عموميت دارد، سمنو (سمنك يا سملك) است كه هنگام پختن آن آوازي هم زمزمه ميكنند، نواهايي نظير:
بوي بهار است سُمنك،
آش نهار است سمنك،
از گل گندم سمنك،
خوردن مردم سمنك
مردمان كشورهاي منطقه به ويژه تاجيكستان از ديرباز نوروز را مقدس ميدانند و با دعا و نيايشهاي ويژه كه در رسوم گل گرداني، سمنوپزي، كلوچهپزي دارند به استقبال نوروز ميروند و رسيدن بهار را با گلگرداني گلهاي نرگس، سياهگوش و گلهاي بهمن خبر ميدهند. نان تاجيكي اگرچه همواره خوشمزه و پرطرفدار است اما در ايام نوروز با پيوستن انواع شيرينيهاي محلي از طعم و جاذبه بيشتري برخوردار ميشود. آيين تهيه و پخت، سمنك، يا «سمنو» در همه مناطق اين كشور هنوز هم باقي است و پس از اعلام استقلال به جدول جشنهاي رسمي عيد نوروز وارد و دوباره احيا شده است. آيين پخت سمنك نوروزي كه تا به حال بيشتر خاص مردم روستاهاي تاجيكستان بود، هماكنون در ميان ساكنان شهرها نيز اجرا ميشود. سمنك را در تاجيكستان عمدتا زنان ميپزند و براي اين كار از قبل در ظروف روباز گندم را به خيس ميگذارند و تا زمان سبز شدن دانههاي گندم انتظار ميكشند. در روزهاي آمادگي براي برپايي جشن نوروز شيره اين گندم را با آرد مخلوط كرده به ديگ ميريزند و روي آتش براي پخت ميگذارند. پخت سمنك از صبح زود دو روز قبل از عيد آغاز ميشود و براي اينكه سمنك خيلي دير ميپزد، زنان طباخ گرد ديگ جمع شده و تا پخت آن با زدن دف در وصف نوروز ترانه ميخوانند. به عقيده تاجيكها، در زمان پخت سمنو حاجتمندان ميتوانند حاجت بگيرند و بيماران نيز شفا يابند و به اين خاطر سمنو به معني استقبال از بهار و در بين تاجيكها شفابخش است.
در مراحل آخر پخت اين خوراكي عيدانه زنان با آرزوي نيك به داخل ديگ سمنك هفت دانه سنگ خرد و چهارمغز (گردو) مياندازند. گفته ميشود هنگام توزيع سمنو اين سنگها و گردوها به كاسه هر كسي افتاد، وي به آرزويش خواهد رسيد.
آتش پرك (نظير مراسم چهارشنبهسوري)
«آتش پرك» يكي از آيينهاي نوروزي است كه به هنگام فرارسيدن نخستين روز ماه فروردين يا سال نو صورت ميگيرد. سه گلخن (مشعل) از چوب درخت سرو روشن كرده ميشود و مردم، به خصوص جوانان از بالاي شعله آتش پريده و عبارت « سرخي تو از من و زردي من از تو!» زمزمه ميكنند و ميگويند و اينگونه كينه و كدورت و غم و درد را از وجود خود بيرون ميكنند.
پختن باج
در نوروزگاههاي تاجيكستان تشكيل مردم براي برگزاري نوروز جمع و همگان را ميهمان غذاهاي سنتي خود را ميكنند. يكي از غذاهاي معروف اين روزها «باج» نام دارد در اين غذا كله و پاچه گوسفند را با گندم پخته و به عنوان خوراكي لذيذ از آن استفاده ميكنند. موضوع «نوروزگاه» و ساخت محلهاي بزرگي همانند استاديوم ورزشي براي برگزاري مراسم نوروزي از پديدههاي مهمياست كه در سالهاي اخير در كشور هم آيين، هم فرهنگ و همزبان تاجيكستان به وقوع پيوسته است. نوروزگاه همانند استاديوم محلهاي گستردهاي براي نشستن تماشاگران داشته و آيينهاي نوروزي در روز اول بهار يا نوروز در آن به اجرا در ميآيد. علاوه بر آيينهاي متداول براي نوروز اجراي قطعات نمايشي فرح بخش و قطعات طنز، همچنين خواندن سرودهاي شاد در ايجاد فضايي مفرح بسيار موثرند. امروزه علاوه بر دوشنبه پايتخت تاجيكستان، در خجند مركز ولايت سغد و كولاب مركز ولايت ختلان «نوروزگاه»هاي عظيميساخته شده است كه اينجانب در آنها حضور داشتهام، در بدخشان نيز ساخت نوروزگاهي بزرگ آغاز شده بود كه نميدانم به مرحله بهرهبرداري رسيده است يا خير؟
پختن چلبك
در تاجيكستان، آيين نوروز با نام زن درهم آميخته است. مراسم «چلبكپزي» مربوط به دوره كشاورزي باستاني اين سرزمين است. زنان چلبك دسته جمعي ميپزند و آن را با ديگران تقسيم ميكنند، سپس مقداري روغن چلبك را به شاخ گاو ميمالند و معتقد هستند اين كار به گاو نيرو ميدهد.
اين رسم حكايت از آن دارد كه سركرده اولينِ فرهنگ كشاورزي، زنان، به شمار آمده و در نوروز به عنوان دوركننده بديها و زشتيها مورد تكريم قرار ميگرفتند. بيشتر غذاهاي نوروزي در كشور تاجيكستان به دست زنان پخته ميشود؛ پختن نان شيرمال، نان راچله، كمانچه و...
هنگام روشن كردن آتش ديگ، زني كه در تاجيكي «بيآنون» ناميده ميشود، آياتي از قرآن را ميخواند. دختران دم بخت در اين روزها به خانه نوعروسان ميروند و عروسان به دختران دمبخت، دستمال دستدوز خود را كه غالبا به رنگهاي شاد يا سفيد رنگ است، هديه ميدهند و اعتقاد دارند با اين هديه سفيدبختي را به دختران دم بخت هديه كردهاند.
آراستن سفره هفتشين و هفتسين
مردم تاجيك در برخي از مناطق به هنگام نوروز به نشانه روشني و پاكي روي يكديگر آب پاشيده و در خانهها، دسترخوانها (به معني سفره در گويش تاجيكي) هفتشين و هفتسين ميگسترانند، دسترخوان يا دستارخوان در ادب فارسي پيشينه دارد و در گذشتههاي دور كسانيكه براي تناول طعام مينشستند، به احترام نان و طعام دستار خود را باز ميكردند و اطعمه خود را روي آن ميگذاشتند و تناول ميكردند. اين واژه هنوز در تاجيكستان و ازبكستان رواج دارد، همچنانكه در بخشهاي تركنشين كشورمان بعضا به جاي سفره، مصطلح است. تاجيكان بر سر سفره هفتشين، «شمع» را به نشانه روشني و رمز پيروزي نيكي و روشني بر بدي و تاريكي، «شير» را به نشانه سفيدي، پاكي و سفيدبختي در تمام سال، «شيريني» را به نشانه شيرين كامي و عزيز بودن، «شكر» را به نشانه شيريني عمر و زندگي، «شانه» را به نشانه زيبايي و رمز عمر بابركت، «سنجد» را به نشانه عمر طولاني، «سبزه» را به عنوان رمز سلامتي، «سير» را به عنوان رمز صداقت، «سمبوسه» به نشان مهمان نوازي و رمز نگهداري حرمت نان و نمك، «سمنو» را به عنوان رمزي از نعمت سيري و سرسبزي و بركت، «اسپند» را به نشانه بهبودي و درمان درد و رمز تندرستي و «سيب» را به عنوان رمزي از فراواني روزي بر آن قرار ميدهند و به انتظار فرا رسيدن نوروز در لحظه موعود مينشينند. در سالهاي اخير قرآن و ديوان حافظ نيز معمولا در سفرههاي هفتسين و هفتشين تاجيكان مورد استفاده قرار ميگيرد و البته در سالهاي پيش از استقلال و دوران حاكميت كمونيزم بر اين كشورها مجموعه آداب و رسوم نوروزي و ازجمله هفتسين و هفتشين بهصورتي مخفيانه گسترده ميشد و در صورتيكه به قرآن و ديوان حافظ دسترسي نداشتند از «چهار كتاب» و كتبي از اين قبيل زينتبخش سفرهشان بود.
گلگشت نوروزي در تاجيكستان
بايد گفت كه نوروز در بين تاجيكان جشن عموميحضور در گلگشتها، بوستانسراها و نوروزگاههاست، تاجيكان جشن آغاز سال و روز اول جشنهاي نوروزي را بر كوي و برزن و خيابانها ميكشانده و همه در آن شركت ميكنند. امروزه نيز هزاران تن از ساكنان شهر دوشنبه و حومه آن براي تفريح و تفرج و برخورداري از نسيم فرحبخش نوروزي از خانهها بيرون آمده و در نخستين روز از نوروز به سير وگشت و گذار عيدانه در فضاهاي سبز شهر و گلگشتها (باغ و بوستان، تفرجگاه) شهر ميپردازند و از آن به گلگشت نوروزي ياد ميكنند. جشن نوروز در تاجيكستان طي سه الي چهار روز به اين منوال ادامه مييابد. البته بعد از برنامههاي ساعات اوليه روز اول فروردين به تناسب مناطق مختلف آداب و رسوميدارند كه مشابهتهاي فراواني با برخي از رسوم نوروزي كشورمان دارد. رفتن به ديدن بزرگان فاميل و تبريك گفتن، حضور در خانههاي كسانيكه در طول سال از نوروز قبل تا اين نوروز عزيزي را از دست دادهاند، از رسوم متداول در بين تاجيكان است. در پنج نوروزي كه اينجانب به عنوان سفير كشورمان در تاجيكستان چند كار موثر را آغاز كردم كه بازتاب بسيار گسترده اي در آن كشور داشته است از جمله اين كارها تهيه هدايايي مناسب و حضور در خانههاي سالمندان و دارالايتام و به قول تاجيكان «صغيرهخانه»ها بوده است. اين اقدامها در بين تاجيكان بسيار موثر بوده و به سنتي حسنه تبديل شده بود. علاوه بر اين حضور در خانههاي ايرانيان معمر و قديميكه از دهههاي قبل از انقلاب در تاجيكستان ساكن شده بودند و در آن سالها دوران كهولت زندگيشان را طي ميكردند، بسيار دلگرمكننده بود و البته عموم ايرانيان مقيم اعم از ايرانيان قديميساكن دوشنبه، تجار و بازرگانان، دانشجويان، كاركنان سفارت و ساير ارگانهاي ايراني در شامگاه اولين روز فروردين مهمان سفارت جمهوري اسلاميايران بوده و علاوه بر ديد و بازديد عمومياز برنامههاي فرهنگي، هنري تدارك ديده شده بهرهمند ميشدند. اين برنامه در سالهاي اول در محوطه سفارت يا برخي رستورانها برگزار ميشد، كه بعد از ساخت بناي رفيع و معظم «خانه ايران» در شهر دوشنبه به آن محل منتقل شد.
آيينهاي نوروزي در تاجيكستان
مراسم و آيينهاي نوروزي در نزد فارسي زبانان سه كشور ايران، تاجيكستان و افغانستان جشني بزرگ و فرخنده محسوب ميشود و با آداب، سنن و آيين خاص گرامي داشته ميشود. اما جشن نوروز براي مردم تاجيكستان جشن ملي نياكان است و از آن به عنوان رمز دوستي و زنده شدن همه موجودات ياد ميكنند. اين جشن در تاجيكستان و برخي ديگر از نقاط آسياي مركزي «عيد سر سال» يا «عيد سال نو»، «خيدر يا خيدير ايام» نيز ناميده ميشود. در حدود سال ۱۹۲۷ ميلادي و سلطه شوروي بر اين كشور، جشن نوروز در شهر خجند از لحاظ اولويت به عنوان نخستين عيد اعلام شد. اما اين مساله با انتقاد برخي از رهبران كمونيست اين ناحيه مواجه شد و به همين دليل تا سالهاي دهه ۷۰ ميلادي مردم تنها بهطور خصوصي و شخصي در خانهها و روستاهاي خود اين عيد را جشن ميگرفتند. تاجيكان، به مانند مردم ايران زمين و ديگر فارسي زبانان، به هنگام جشن نوروز از مراسم و آداب خاص و آيين ويژه برخوردار هستند. روز نوروز در تاجيكستان بر طبق سال شمار دهقاني (كشاورزي) تاجيكي، از اول ماه حمل و به حساب ميلادي ۲۱ يا ۲۲ مارس شروع ميشود.
مراسم نوروز در نواحي مختلف تاجيكستان همراه با سنتهاي كهن تاجيكي عجين شده است. تاجيكان در ايام عيد نوروز، خانه را پاك كرده و به اصطلاح خانه تكاني ميكنند، همچنين ظروف خانه را شسته و تميز ميكنند تا گردي از سال كهنه باقي نماند و برابر رسم ديرينه نوروز پيش از شروع عيد نوروز، بانوي خانه به هنگام طلوع خورشيد، دو جاروي سرخ رنگ كه در فصل پاييز از كوه جمعآوري كرده و تا جشن نوروز نگاه داشته را در جلوي خانه به حالت ايستاده قرار ميدهد. زيرا رنگ سرخ در نظر آنان رمز نيكي و پيروزي و بركت است. پس از طلوع كامل خورشيد، هر خانواده ميكوشد تا هر چه زودتر وسايل خانه را به بيرون آورده و پارچهاي سرخ رنگ به نشانه و رمز نيكي و خوشي ايام سال، بر سردر ورودي خانه بياويزد سپس وسايل را در داخل خانه مرتب چيده و با بازكردن در و پنجره هواي نوروزي و بهاري را كه معتقدند حامل بركت و شاديست وارد خانه ميكنند.
در اين سرزمين، پختن شيرينيهاي سنتي و خاص همچنين طبخ غذاهاي متنوع، جزو آداب و رسوم اين ايام است. برگزاري مسابقههايي مانند طناب كشي، مسابقه پرندگاني چون كبك و خروس جنگي، بُزكشي و ورزشهايي نظيركشتي محلي نيز در اين ايام به شادي حاصل از بهار و جشن طبيعت ميافزايد.