خواص «ايراني بودن»
احمد پورنجاتي
گاه كه كارد به استخوان برخي از ما مردم به ويژه جوانترها ميرسد از هجوم چپ و راست گرفتاريهاي گوناگون زندگي و ذكر شبانهروزي چه كنم؟ چه كنم؟گاه كه پشت سر هم بدبياري ميآوريم در رخدادهاي ناگوار طبيعي و غيرطبيعي؛ گاه كه خود را در رويارويي با نمونههاي گوناگوني از ناروايي و تبعيض و فساد و ستم و شكافهاي همه جوره اقتصادي و اجتماعي و سياسي، چنان دست بسته و ناتوان ميبينيم كه خدا نصيب هيچ پرنده گرفتار درقفس نكند؛ گاه كه آمار وضعيت خود را ميگيريم و احساس ميكنيم آنچه خوبان همه دارند، ما حتي يكي دو تا از آنها را نداريم، از هواي تميز گرفته تا ترافيك روان و فرصت شغلي مناسب و احساس آرامش رواني و اميد به آينده و نظامهاي حمايتي و امنيت حقوقي بينياز از وابستگي به دم اين و آن؛ گاه كه هرچه گرد شهر با چراغ ميگرديم كمتر مييابيم از والامقامات متولي امور كشور كه مختصر بهرهاي داشته باشند از يك زبان فروتنانه و لحن خوش و ناخشمگين و همدلانه و فارغ از هارت و پورت يا منتگذاري و وعده سر خرمن يا توجيه ناموجه كژي و كاستي ها؛ و گاه كه در غوغاي هجوم بيامان اطلاعات سره و ناسره، به قاعده يا گزافه گويانه و بزرگنمايي شده، وضعيت و جايگاه خودمان و كشورمان را مقايسه ميكنيم با برخي ديگر از كشورها كه تا همين دو سه دهه پيش، نخودي هم به شمار نميآمدند و اينك افادهها دارند طبق طبق كه بيا و ببين؛ و خلاصه از اين دست دلمشغوليها، بعيد نيست كه به خاطر خطير برخي از ما آمده باشد اين پرسش يا آرزو كه: چه ميشد اي پروردگار عالم كه مرا به جاي اين تكه از جغرافياي زمين در فلان جا به دنيا ميآوردي؟!من هيچ مشكلي با طرح اين پرسش معترضانه يا آرزوي خيال پردازانه ندارم اما گمان ميكنم هر ايراني حتي در بدترين وضعيت زندگي شخصي يا موقعيت اجتماعي اگر دچار چنين احساس خواهشمندانهاي شود، بايد بداند كه يا«خواص ايراني بودن» را نميشناسد يا آنها را از كف داده است. اميدوارم برخلاف نظر نگارنده، از اين نوشته برداشت نژادپرستانه و «هنر نزد ايرانيان است و بس» نشود. هرگز چنين داوري و باوري ندارم. اما هر ملت برخوردار از پيشينه و هويت تاريخي بالا بلند، شناسنامه و خصوصياتي دارد كه در گذر زمان از خود نمايان ساخته و به آن خصوصيتها شناخته ميشود. به گمان من، «ايراني بودن» خواصي دارد كه آثار و پيامدهاي آن را همواره ميتوان در فراز و نشيب تاريخ ايران مشاهده كرد. راز ماندگاري ايران، همين خواص است كه در اين دوران نيز با وجود همه آن ناخرسنديها كه اشاره رفت، ميتواند و بايد نقطه اتكاي اميدواري ملي باشد. به چند نمونه از خواص «ايراني بودن» اشاره ميكنم:
۱- ايراني، حلكننده است و نه حل شونده. جذبكننده است و نه جذب شونده. بسياري از ملتها همچون يك عنصر شيميايي در تماس با يك عنصر حلكننده، دير يا زود، وا ميروند و چيز ديگري ميشوند. ايراني اما به گواهي تاريخ خدشه ناپذيرش از رهگذر حمله اسكندر و اعراب و مغول و روس و انگليس، نه تنها هويت خود را از كف نداده بلكه پس از اندك زماني ميهمانان ناخوانده را در خود ايرانياش، جذب و حل كرده است. همه اين آمدگان به ايران، هرجاي ديگر كه رفتهاند، آنجا را در خود حل كردهاند و تنها در ايران، حل شدهاند يا به كلي رفتهاند.
۲- حوصله رندانه ايراني، در مواجهه با هرچه پيش پاي خواستههاي او سد ميشود، چيزي شبيه برخورد آب است با صخره مزاحم. يا آن را دور ميزند يا آنقدر حتي گاه بيسرو صدا و به ظاهر آرام، سماجت ميكند تا از صخره سر ريز شود يا آن را جابهجا كند. رفتار ايرانيان را در دوران خلافت عباسيان مقايسه كنيد با رفتار ديگران.
۳- خوش باشي خلاقانه ايراني كه در پاسداشت فرهنگ و آداب و رسوم به ويژه در مناسبتهاي شادمانه و همدلانگي اجتماعي آنان تجلي داشته است. عجيب و گزافه نيست اگر ادعا كنم كه ايراني جماعت با شوخ طبعي و شادماني، به تسخير و نگهباني از هويت خويش پرداختهاند و ميهمانان ناخوانده را به حاشيه يا بيرون راندهاند يا جذب كردهاند.
نوروز، از اين رو براي ايرانيان اهميت ويژه دارد كه آشكارترين و فراگيرترين نماد همه خصوصيتهاي ايران و ايراني است. خواص ايراني بودن را پاس بداريم.