يعني ميخواهيد بگوييد، غير از اينكه ماهي به دست خلقالله ميدهيد، ماهيگيري را هم به آنها ياد ميدهيد؟
دقيقا ماهيگيري؛ اصل همين است. اين كار فوقالعاده خوبي است. آخرش بگذاريد اين را هم بگويم. همان روز اول «حضرت آقا» به من حكم دادند و گفتند: اين كارهاي محروميتزدايي كه بنياد ميكند، خوب است، ولي ديگران هم اين كار را ميكنند، شما برويد نقاط محروم را آباد كنيد، بعد از آن بود كه استاندار كرمان پيش من آمد و بعد از مذاكراتي مفصل قرار شد «قلعه گنج» را بسازيم كه يكي از مهمترين كارهاي ما است. يعني آباد كردن يك شهرستان محروم. «قلعهگنج» منطقهاي است بين «كرمان»، «هرمزگان» و «سيستان و بلوچستان». يعني جنوبيترين نقطه كرمان است. بين 3 استان محصور است تابستانهاي بسيار گرمي دارد. بهطوريكه دماي هوا به 50 درجه هم ميرسد. در عين حال بسيار محروم هم است ما آنجا رفتيم 3-2 تا كار كرديم. اول گفتيم «آباد كردن» به چه معنا؟ ما تا به حال در روستاها خيلي كار كرديم. آب و برق برديم. زمان خود من در جهاد اين كارها را كرديم. 3-2 سال است كه اينترنت هم ميبريم. اما آيا واقعا روستاها آباد شده است؟!
تا حدودي شده اما كامل و خوب نشده است.
من چند سوال در مورد بنياد علوي دارم؛ بالاخره سرنوشت ساختمان منهتن چه شد؟
اين ساختمان اصلا متعلق به بنياد نيست.
پس چرا اسم آن «بنياد علوي» است؟
خودشان آنجا را نامگذاري كردهاند.
چه كسي درست كرده است؟
نميدانم، يك عدهاي هستند ديگر...
يعني ساختمان بنياد علوي، در وسط نيويورك براي بنياد مستضعفان نيست؟
نه، ما اختيار و تملكي آنجا نداريم.
آزاد راه تهران - شمال هم براي بنياد مستضعفان است يا نه؟
بله، سرمايهگذاري 50-50 بين ما و وزارت راه است. مجري و اجراكننده ما هستيم.
وكي تحويل ميدهيد؟
در اين مورد زياد صحبت شده. اجازه بدهيد توضيحاتم را در مورد قلعهگنج كامل كنم!
در مورد قلعهگنج روستاييان از اول چندان رغبتي نداشتند كه به ميدان بيايند. يعني نسبت به قولهاي مسوولان اعتماد ندارند. مشاوران ما، بالاخره اينها را به ميدان آوردند. در روستاها يادشان دادند كه صندوق توسعه روستايي درست كنند. گفتند خودتان با همديگر گروه گروه شويد اول 20 روستا انتخاب شد. 20 تا روستا از 5 دهستان كه آنجا است انتخاب شد. شهرستان قلعهگنج 80 هزار نفر جمعيت دارد 80 درصدش شيعه و 20 درصد سني هستند و با همه كار كرديم ما شيعه و سني برايمان فرقي ندارد هر كاري ميكنيم با همه انجام ميشود. اگر خواستيد امام جمعه اهلسنت را نشان ميدهم كه چه تاييداتي در صحبتش گفته است. بالاخره اينها به ميدان آمدند و در مسجد روستا گروههاي 15-10 نفره تشكيل شدند. خودشان رييس انتخاب كردند اين كارها را كردند بعد گفت با پول خودتان ميخواهيم براي خودتان كار درست كنيم. قرار شد هر نفر بين 5 تا 20 هزار تومان ماهانه در اين صندوق بريزد. اول صندوق بود بعد بانك سينا در آنجا باجه درست كرد همه گروهها و روستاها آنجا حساب باز كردند و به بانك پول ميريزند بين 5 هزار تا 20 هزار تومان ماهانه در آن ميريزند روستاهايي كه پيشرفت كردند 10 تا 30 هزار تومان شده است كه سقف هم دارد.
چرا سقف دارد؟
براي اينكه يكي با پول رييس نشود آن انتخاب اوليه براساس شايستگي بوده است. اينها نكات مهمي است و بالاخره اينها شروع به كار كردن كردند و 20تا 20تا روستا تحت پوشش قرار گرفتند. 137 روستا اين قابليت را داشته و الان تمام شده است. بنياد علوي گفت كه هر گروهي را در بازه سهماهه كنترل ميكنيم هر چقدر پول در حسابشان ريخته باشند همان قدر بنياد علوي براي اشتغال ميريزد و فقط هم براي اشتغال است. ازدواج و جهيزيه و اينها نيست فقط اشتغال است. آقاي جهانگيري، آقاي وزير كشور آنجا آمدند و سوال كردند حالا ميگويم چه سوالي كردند بنابراين الان همه روستاها تحت پوشش هستند. بعضي از روستاها 2 ماه است تحت پوشش قرار گرفتهاند و پول ميريزند بعضي روستاها 2 سال است كه اين كار را ميكنند متوسط آن يك سال و 4-3 ماه شده است.
خيلي از اين قضيه استقبال نشده است.
يعني چه؟
يعني اينكه يا خوب معرفي نشده يا هنوز شناسايي نشده است مردم كشور اطلاع ندارند تا آنجايي كه من شنيدم.
من اين حرفت را قبول دارم. ما نتوانستهايم خوب براي جامعه اين حركت را تبيين كنيم.
هزينهاي كه آنجا كرديد سرمايهاي كه خوابانديد نه تنها هنوز توسعه را درست نكرديد هرچند توليداتي شده است ولي به سودآوري نرسيده است.
نه، اصلا موضوع سودآوري آنجا مطرح نيست.
فكر ميكنم لوكيشن خوبي نيست.
لوكيشن بسيار خوبي است. زن و مرد آمدهاند، ميدانيد كه سنيها زنهايشان در مسجد نميروند، من در مسجد سنينشين رفتم زن و مرد در مسجد آمده بود در حالي كه اولش بچهها را راه نميدادند بچهها با زحمت بالاخره مساله را جا انداختند رفتم آنجا زن و مرد نشستند. نگاه كنيد اين آخرين عكسي است كه من آنجا بودم گرفتم.
خودتان عكس گرفتيد؟
بله، من خودم بعضا عكس ميگيرم، زن و مرد همه با چه خوشحالي نشستند و مطالب بحث و بررسي شد.
اين عكسها را به رهبري هم نشان ميدهيد؟
نه، هنوز نتوانستم. گزارش ميدهم. [عكسها را نشان ميدهد] ببينيد اين آقاي دكتر قرباني، مشاور بنياد علوي است. عاشقانه كار ميكند. اين هم يك نفر سرگروه است كه دارد گزارش ميدهد هر دفعه ما ميرويم 3-2 تا سرگروه گزارش ميدهند. مديران و همكاران ما هم عاشقانه كار ميكنند.
گروهها 20 نفره هستند؟
10 تا 15 نفر در هر روستايي.
روستاها جمعيتش چقدر است؟
همه جور است از 20 خانوار تا 100 خانوار. از اين دست كارها خيلي انجام شدهاست . مثلا خواستيم كارخانه رب گوجه فرنگي درست كنيم يك بخش خصوصي گفت من آمادگي دارم و مشغول شد. وام هم داديم با يارانه او هم فوري ظرف 4 ماه درست كرد دو سال است كه گوجه مردم را جمع ميكند. مطالعه كرديم آنجا دام ببريم؛ ديديم اين دامهاي گاوهاي هلشتاين در درجه حرارت آنجا راندمان خوبي ندارند همكاران ما واقعا در دام متخصص هستند رفتند در دنيا گشتند يك بز شيري پيدا كردند. نژاد مورسيا در اسپانيا، سال اول 1000 راس وارد شد.
از طرف بنياد پيدا كردند؟
ما بزرگترين دامدار كشور هستيم گله گاومان الان نزديك 70 هزار راس است و همكارانمان متخصص هستند.
بعد من ميگويم دولت كوچك شما ميگوييد...
بنياد توليد شير ميكند، دولت است كه سياستگذاري ميكند الان متاسفانه از صندوق توسعه ملي وام براي ايجاد واحد دامداري نميدهند.
الان همان شيرتان را بيرون بكشيد كلا همه چيز ميخوابد.
اين طور نيست، بنياد نزديك 500 هزار تن شير در سال توليد ميكند ولي توليد كشور خيلي خيلي بيش از اين است. متوجه ميشويد. 3 سال گذشته قيمت شير ثابت نگه داشته شده است آيا بنياد دولت است؟بنياد چون بزرگ بود دوام آورد اگر نه خيلي از خردهها از بين رفتند. ببينيد اين را بگويم اين نژاد بز را كه در كشور آورديم با وزارت جهاد كاملا هماهنگيم، دامپزشكي آمدند آنجا رفتند همه چيز را كنترل كردند بعد اجازه دادند واقعا 10 ماه طول كشيد تا بتوانيم بياوريم. بنياد ميخواهد همه مقررات را رعايت شود. ببينيد ما دولت نيستيم ما مقررات دولت را رعايت ميكنيم بالاخره اينجا آورديم. ميدانيد بزهاي محلي در كشور 300-200 گرم حداكثر 500 گرم در شير روز ميدهند اين بز كفش 2 تا 2.5 كيلو شير ميدهد 3 كيلو هم ميدهد.
آخرين باري كه به آقا گزارش داديد كي بوده است؟
اخيرا گزارش سه ساله را دادم.
اهل بازنشسته شدن هستيد يا نه؟
انشاءالله من تا آخر عمر كار ميكنم و در كار ميميرم.
يعني اهل مديريت هستيد و ميمانيد؟
هر وقت كشور بخواهد هستم و نخواهد نيستم.
شما سالهاست كه در بخشهاي مختلف اقتصادي و صنعتي و توليدي در سطوح بالا ي مديريتي كار كردهايد و فكر ميكنم كاملا با فضاي كسب و كار در ايران آشنا هستيد. در چنين شرايطي به عنوان مدير يكي از بزرگترين كارتلهاي اقتصادي كشور، فكر ميكنيد دواي درد اقتصاد مريض كشورمان چيست؟
تا اقتصاد «رقابتي» نشود، كشور در اين مقوله راه به جايي نخواهد برد و در كنار آن بايد حتما «صادراتي» شود. چون در صادرات است كه هم قيمت رقابتي ميشود و هم كيفيت محصولات بالا ميرود. بايد بهرهوري را بالا ببريم. بگذاريد مثالي برايتان بزنم. ما در كشور دارايي و املاك زيادي داريم كه بلااستفاده افتادهاند. ولي وزارتخانهها و نهادها، حاضر نيستند آنها را بفروشند چون ميدانند كه بايد آنها را بفروشند و پولش را در خزانه دولت بريزند و جز حرف و حديث چيزي نصيب خود آن مجموعه نميشود. ولي ما در بنياد براي اين معضل راهكاري گذاشتيم. آمديم و گفتيم هر شركتي كه داراييهاي تحت اختيارش را بفروشد، پولش مال خودش است. چون معتقديم كه به اين شيوه داراييهاي «راكد» به «مولد» تبديل ميشود. الان ما ميخواهيم شركت كشت و صنعت مغان را بخريم. شركتي كه چند سالي است كه همينطور افتاده ولي واقعا يك پا طلاست. چون 20 هزار هكتار زمين دارد با آب و انواع كارخانهها و...
خب موانع اين رقابتي شدن از نگاه شما به عنوان يك بنگاهدار چيست؟
بگذاريد با مثالي جوابتان را بدهم. شركت گوشتيران متعلق به بنياد است. اين شركت واقعا محصولات خوب و سالمي توليد ميكند. ولي حاشيه سودش براي ما فقط 2 درصد است. با اين حال ما آن را به خاطر سلامتش نگه داشتهايم. ولي چرا سودآور نيست؟ به خاطر افرادي كه به شكل زيرپلهاي و غيرقانوني محصول را به بازار ميدهند. چرا؟ چون نظارتي روي آنها نيست. درحالي كه در تمام دنيا بحث نظارت خيلي جدي است. در دولت آقاي هاشمي، فردي از مسوولان رفته بود بيشتر از بودجهاش خرج كرده بود و در قبالش بيشتر هم درآورده بود. من گفتم بايد به وي هم تذكر بدهيد. يعني هم بايد به فردي كه زياد خرج كرده تذكر بدهيد و هم به اين، كه درآمد زيادتري داشته. چون اين فرد رفته، حق آن يكي را گرفته است. ما بايد ياد بگيريم كه قانونمدار باشيم. حتي اگر قانون اشتباه است بايد آن را اجرا كرد. اگر هم قانون اشكال دارد از راهش آن را اصلاح كنيم. ولي متاسفانه همه ما ميگرديم دنبال راهي كه قانون را دور بزنيم. اين خيلي بد است ! اين را هم بگويم كه «حاكمان» هستند كه تعيين ميكنند وضعيت كشور به كدام سمت و سو برود. شما كمربند ايمني ماشين را نگاه كنيد. الان همه ما كمربند نميبنديم؟... چرا. جا انداختن اين فرهنگ فقط 2 سال زمان برد ! فقط 2 سال. دولت «اراده» كرد، نيروي انتظامي هم آمد پاي كار و اين حادثه تصادف جناب آقاي علي دايي هم كه كمربند بسته بودند و در تلويزيون و رسانهها هم بيان شد، كمك كرد تا بستن كمربند جا بيفتد. مردم ما به خدا حرف گوش ميدهند. فقط بايد يادشان بدهيم كه چه بكنند. ولي بايد قانون رعايت شود.
شنيدهام كه دستي در توليد «خاويار» هم داريد...
بله. شايد بد نباشد بدانيد كه تا همين چند سال قبل، مقدار توليد خاويار كشور ما بين 20 تا 50 تن در سال بود اما حالا ميدانيد چقدر شده؟! حدود دو تن ! يعني نسل خاويار را برانداختيم ! من وقتيكه وارد «جهاد» شدم با معضلي به نام صيد دامگستر مواجه شدم. اين صيد به گونهاي است كه ماهيهاي ازونبرون را صيد ميكنند و نسل آنها ور ميافتد. جهاد و شيلات سفت پاي آن ايستادند، كوتاه نيامديم تا بالاخره جلوي آن گرفته شد. اولش من هم كه بلد نبودم... نشستم و بررسي كردم و ياد گرفتم. الان هم طرحهايي براي مزارع توليد ماهي خاوياري 5 تني، 10 تني و 20 تني تهيه كردهايم تا اگر سرمايهگذاري تمايل داشت، بتواند با آورده 20 درصد، وام 8 درصد كه قبلا گفتم بگيرد و خاويار توليد كند. ما به دنبال آن هستيم كه در عرض سه سال، 100 واحد توليد خاويار را با وامهايي كه ميدهيم راهاندازي كنيم. تا الان 14 واحد راهاندازي شده است.
دنبال شريك خارجي هم هستيد؟
بله. ما همين چند روز قبل بعد از 3 سال تلاش و رايزني با وزارت راه و سازمان بنادر، قراردادي براي آوردن يك شريك آلماني براي مشاركت در سرمايهگذاري ترمينال 2 بندر شهيد رجايي بستيم. قرار است بزرگترين اپراتور اروپايي در اين بخش سرمايهگذاري كند كه آلماني است.
پس بايد زياد سفر خارجي برويد؟
نه. البته اگرلازم باشد ميروم ولي كلا زياد نميروم. مثلا در طول مدتي كه بنياد هستم فقط يك سفر آلمان، يك سفر چين و دو سفر عمان و كربلا رفتهام. همين.
و اين سرمايهگذاري كه گفتيد، اولين سرمايهگذار خارجي شما بود؟
نه. در مورد شركت «پاك» هم بوده است. ميخواهيم كارخانه پاك را به مجاور يكي از دامداريهايمان در 20 كيلومتري تهران منتقل كنيم. در عين حال با يك شركت فرانسوي به نام ساونسيا براي توليد پنير صادراتي از طريق همين شركت پاك مذاكراتي انجام شده كه اميدواريم به زودي عملياتي شود.
و خودتان هم در ساير كشورها سرمايهگذاري ميكنيد؟
چرا كه نه. مثلا درحال مذاكره براي يك دامداري بزرگ در الجزاير هستيم. چون همانطور كه ميدانيد ما در صنعت دامداري خيلي قوي هستيم.
اگر موافق هستيد، بعد از اينهمه مباحث اقتصادي، برويم سراغ فعاليتهاي «اجتماعي» بنياد مستضعفان. يكي از موضوعاتي كه بارها بنياد را با چالش مواجه كرده است، موضوع تخريب و واگذاري باغهاي تحت مالكيت بنياد و تبديل آنها به برجهايي بلند مرتبه است. اينكه چرا بنياد با بيتوجهي نسبت به باغهايش باعث تخريب آنها ميشود يا چرا آنها را براي ساخت برجها و مجتمعهاي مسكوني و تجاري واگذار ميكند؟ اما قبل از ورود به اين بحث ميخواهم بدانم كه اصولا بنياد در تهران و كل كشور چه تعدادي باغ دارد؟
من واقعا الان نميدانم چه تعداد باغ در كل كشور داريم. ولي ميتوانم بپرسم و به شما بگويم. ولي خيلي وقتها اكثر اينها جوسازي است. مثلا در مورد باغ سيب كه آن همه در مورد آن جوسازي شد، از استاندار خواستم بدون حضور من يا ساير مسوولان بنياد، به همراه تعدادي خبرنگار بروند و از نزديك آنجا را بررسي كنند. رفتند و آمدند و يك مصاحبه فوقالعاده خوب كردند. گفت: «آقا بهتر از اين نميشد كار كرد! اين باغ، باغ نمونه كشور است». اما ما آنجا چه كار كرده بوديم؟ ما آنجا درختان 40 ساله قديمي را واكاري كرديم و به جاي آن درختان سيب جديد كاشتيم و الان با تجهيز آن، اين باغ به يكي از مجهزترين و مدرنترين باغهاي كشور تبديل شده است.
اگر واقعا قصدتان احياي باغ بود، چرا با تمام توان به دنبال لغو ثبت ملي آن هستيد؟
به اين دليل كه بالاخره قانون شرايطي براي ثبت ملي يك محل گذاشته است بايد رعايت شود. ولي ميراث فرهنگي همچنان اصرار دارد كه به درستي اين باغ را ثبت ملي كرده است و بنياد ميگويد چنين نيست.
ما حاضريم در حضور يك قاضي بنشينيم و مساله را بررسي كنيم. ما ميگوييم منطبق با قانون ثبت آثار ملي نيست. وگرنه ما كه مشكلي با ثبت ملي نداريم. مگر آبعلي را ثبت ملي كردند ما چيزي گفتيم؟! همينطور سعدآباد را.
چه فرقي براي شما ميكند كه اين باغ ثبت ملي شده باشد يا نه؟!شما كه مدعي هستيد، نميخواهيد آن را تخريب كنيد و به جايش برج و ساختمان بسازيد!
[با حرارت جواب ميدهد]: درست است كه براي ما فرقي ندارد. ولي «بايد» قانون رعايت شود.
در مورد باغ الهيه چطور؟
نه فقط باغ الهيه كه باغهاي ديگري مثل سعادت آباد و... هم بيشتر ناشي از همان جوسازيهاست. ما اصلا يك شركت را گذاشتهايم مخصوص پيگيري وضعيت باغها و رسيدگي به آنها. الان خيلي جاها باغهايمان را با تانكر، آب ميدهيم. آن وقت مگر امكان دارد كه ما بخواهيم حتي يك درخت را هم قطع كنيم! باغ برره هم همينطور بود. خواهش ميكنم يكي را بفرستيد برود تحقيق كند. ما نيازي نداريم كه بخواهيم درختان اين باغها را قطع كنيم و جاي آن برج و ساختمان بسازيم... ولي به عنوان مثال يك درخت پوسيدهاي را باد انداخته اما بعضي رسانهها ميزنند كه اينها دارند درخت قطع ميكنند.
در بسياري از موارد مثل باغ برره، موضوع ساخت برج در آن هم مطرح است و گويا شما هم تاييدش كردهايد.
خب چه ربطي دارد. اين برج قرار است در بخش بدون درخت باغ ساخته شود. ما باغي داريم در شيراز به نام باغ «بش». 25-20 سال پيش كه من بنياد بودم ميخواستند اين باغ را تفكيك كنند ولي من نگذاشتم. 120-100 هكتار است. الان كل اين باغ زيتون كاري شده و بهترين زيتون ايران را توليد ميكند. 40-30 هكتار آن هم قرار است با كمك مشاور به مجموعهاي گردشگري براي استفاده شيرازيها تبديل شود.
سوال من اين است كه با وجود اينهمه باغي كه داريد!
زياد نيستند.
ولي كم هم نيستند! به هر حال سوال من اين است كه بنياد كه يكي از قطبهاي بزرگ اقتصادي كشور است، چرا و با چه هدفي روي نگهداري از اين باغها اصرار دارد؟!
خب چه كارش كنم؟!... باغها را نگه ميداريم تا سرسبز بمانند و مردم بتوانند از آن استفاده كنند. من زماني كه در وزارت جهاد بودم با وزير نيروي آن زمان يعني آقاي مهندس بيطرف نشستيم و توافقي كرديم كه آنها به ازاي هر درختي كه هنگام سدسازي در گيلان قطع ميكنند، معادلش درخت جديد بكارند. يعني اگر درختي يكساله است، درخت يكساله به جاي آن بكارند يا اگر 20 ساله است، معادل آن. حالا چرا بايد درختان را قطع كنم؟ به چه دليلي؟ مگر در باغ سيب ميخواهيم ساخت وساز كنيم؟ براساس نقشههاي گوگل، قسمت شرقي خيابان چهاربانده - در باغ سيب - كرج سالهاست كه اصلا درختي نداشته است. ما ميخواستيم آنجا را براي مردم كرج بسازيم و تحويلشان دهيم. ضمن اينكه ميخواستيم باقي آن را هم به شهرداري بدهيم تا بزرگترين پارك كشور را آنجا بسازد. ولي نخواستند... ! ما هم خودمان باغ را احيا كرديم.
ولي برخلاف ادعاي شما، نقشههاي گوگل نشان ميدهد كه طي دهههاي گذشته، تعداد درختان باغ الهيه بهشدت كم شده است!
نه. اصلا اينگونه نيست. هنوز هم درخت هست. من خودم رفتهام آنجا را ديدهام...
اما برخلاف نظر شما، بررسيهاي ما نشان ميدهد كه بنياد هر سال تعداد زيادي از باغهاي خود را ميفروشد...
خب مگر اشكالي دارد كه به شكل باغ فروخته شود.
مثلا آگهي مربوط به باغي در محدوده آتيساز كه خيلي هم سر و صدا كرده بود. چون ميگفتند درختانش را قطع كرده و ميخواهند در آن برجي بسازند.
من اصلا چنين چيزي نشنيدهام! كجا؟
درمحدوده آتيساز، روبهروي باغ مستوفي، گويا آگهي آن مربوط به خردادماه امسال است.
رو به همراهش ميكند و از وي ميخواهد تا مسوول باغهاي بنياد را بگيرد تا ببيند ماجرا چيست؟ فردي كه آن طرف خط است ابتدا از وجود چنين باغي اظهار بياطلاعي ميكند ولي در نهايت بعد از چند دقيقه تشريح منطقه و آدرس باغ، آن را به ياد ميآورد اما تاكيد ميكند كه باغ به فروش نرفته و كسي آن را نخريده و الان هم خود بنياد درحال نگهداري از آن است. حتي تاكيد ميكند كه با تانكر آنجا را آبياري ميكند!
پس اينكه باغها را هم ميفروشيد درست است...!
اگر هم باغي را بفروشيم با همان كاربري باغ ميفروشيم. ما شركتي داريم كه وظيفهاش تبديل زمينهاي باير به باغ است. بعد هم آنها را ميفروشد. اين زمين هم از جمله همينهاست. الان نگهداري اين فضاي سبز به اين شركت سپرده شده تا از آن حفاظت كند.
اختلافتان در مورد مالكيت كاخ سعدآباد و نياوران با دولت به كجا كشيد؟
درمورد اين كاخها هم دو بار به آقاي جهانگيري نامه نوشتم. گفتم ما سند كاخ سعدآباد را داريم. ولي با اين حال حرفي نداريم كه دولت بخواهد از آن بهرهبرداري كند. منتها بياييد با هم تفاهمنامه بنويسيم كه بهرهبرداري آن با شماست (يعني دولت). يعني كار قانوني باشد وگرنه حتي پول هم نميخواهيم. ولي به هر حال الان كار به قوه قضاييه كشيده شده و ما هم هر چه قانون بگويد اطاعت ميكنيم. ولي كلا نبايد زياد به اين اخبار هيجاني توجه كرد. مثلا چند وقت پيش خبري به سرعت در رسانهها و فضاي مجازي منتشر شد كه ميگفتند بنياد خانه فلان هنرپيشه مشهور قبل از انقلاب را به مزايده گذاشته است. اينقدر جو بدي به وجود آمد كه دستور توقف مزايده داده شد ولي بعدا معلوم شد كه اصلا آن خانه متعلق به فرد ياد شده نبوده است! از اين دست موارد زياد است.
خب شما اينهمه كاخ و خانه تاريخي داريد. برنامهاي هم براي بهرهبرداري هدفمند و نگهداري از آنها داريد يا فقط روي مالكيت آن اصرار داريد و دوست داريد آنها را در تملك خود داشته باشيد؟!
ما همه آنها را بهرهبرداري و نگهداري ميكنيم. هر كدام از خانههايي كه ميراثي باشد را به بهترين نحو نگهداري ميكنيم. تازه اگر هم آن را بفروشيم فرقي نميكند. چون به هر حال ميراث فرهنگي موظف است چه ما مالك آن باشيم و چه حسن آقا...، برنگهداري از آن نظارت داشته باشد.
شما تعدادي مراكز تفريحي بزرگ و معروف هم داريد. مراكزي مثل پارك ارم، بولينگ عبده، توچال و... به نظر ميرسد كه تمام اين مراكز و تجهيزات آنها بهشدت قديمي است...
به نظر نميرسد كه قديمي است، واقعا قديمي و فرسوده هستند!
خب چه برنامهاي براي نوسازي و به روز كردن آنها داريد؟
در مورد «ارم» چندين بخش به آن اضافه شده كه اتفاقا با استقبال خوبي هم از سوي هموطنان روبهرو شده است و باعث شده تا تعداد بازديدكنندههاي آن چندين برابرشود. مثل دستگاه سقوط آزادي كه دوستداران آن چندين ساعت در صف منتظر ميمانند تا بتوانند از آنها استفاده كنند. در مورد بقيه هم برنامههاي مفصلي داريم...
به پارك «ارم» اشاره كرديد، بالاخره سرنوشت 3 دختري كه از بالاي چرخ و فلك بزرگ اين پارك سقوط كرده و معلول و مجروح شدند به كجا رسيد؟ چون آخرين باري كه من چند ماه قبل با يكي از خانوادههاي آنها صحبت ميكردم، مدعي بودند كه بنياد هنوز ديه آنها را نداده است.
ما همه جوره به آنها كمك كرديم. يكي از آنها قطع نخاع شده بود. همه هزينههاي درماني و بيمارستاني آنها را داديم، ديه وي را هم پرداخت كرديم.
يعني پرونده آنها، به خصوص همين خانمي كه قطع نخاع شده، بسته شده است؟
از نظر ما بسته شده است. چون هر جور كمكي كه لازم بوده را به آنها كردهايم. حتي خودشان هم خيلي سپاسگزار بودند! در عين حال يك برنامه بازسازي كلي را مد نظر داريم كه به تدريج آن را انجام ميدهيم.
و توچال چطور؟ فكر نميكنيد خط تله كابين آن بيش از حد فرسوده و خطرناك شده باشد؟!
اصلا اينطوري نيست. توچال اولين تله كابين كشور است كه موفق شده استاندارد بهرهبرداري را بگيرد. حتي وقتيكه ما از استاندارد درخواست كرديم وضعيت خطوط آن را بررسي كند، خود آنها تجهيزات و امكانات لازم براي بررسي و صدور استاندارد را نداشتند! ولي ما دو سال تلاش كرديم تا بالاخره استاندارد را گرفتيم. يعني از لحاظ استاندارد، اين خطوط كاملا ايمن هستند. اما اين خطوط هم كهنه و قديمي شدهاند. براي همين ميخواهيم يك خط بزرگتر و مدرنتر كنار اين خط درست كنيم. انشاءالله به زودي مناقصه آن هم برگزار ميشود.
اگر دراين چند ساله به طور مداوم به توچال رفته باشيد تغييرات محسوسي را آنجا ميبينيد، براي آنجا طرح جامعي داريم كه بايد به طور مجزا به آن بپردازيم. ولي همين قدر بگويم كه برنامههاي خوبي براي تبديل اين مجموعه به يكي از بزرگترين مراكز تفريحي كشور و خاورميانه داريم. توچال ظرفيتهاي بينظيري دارد. هتل بيمانند آن، خط طولاني تلهكابين آن، برفي كه بيشتر سال ميتوانيد در آن اسكي كنيد، نزديكي آن به تهران و... كجاي دنيا چنين پتانسيلي وجود دارد كه مردم كلانشهري مثل تهران بتوانند در كمتر از نيم ساعت بتوانند بروند اسكي كنند و برگردند...؟ خب بايد از اين پتانسيلها استفاده كرد... ما به دنبال اينها هستيم...
يعني شركتهاي داخلي بيايند تله كابين بسازند؟
هر كس ميتواند بيايد. مناقصه ما بينالمللي است.
شما سالها در راس مديريت بنياد مسكن فعاليت ميكرديد. يعني نهادي كه يكي از مسووليتهايش، بازسازي ساختمانهاي تخريب شده در زلزلههاست. اما مردم بم از عملكرد شما در اين شهر و بازسازي خانههاي آن، بهشدت گلايهمند هستند. آنها مدعياند كه خانههايي كه پيمانكاران منتخب شما در بم ساختهاند، يا نيمه كاره رها شدهاند يا درست ساخته نشدهاند و حتي ديوارههاي خيلي از آنها ترك خورده است.
اصلا اينطوري نيست. من خودم 4-3 سال قبل زمان انتخابات رفتم بم. رفتم تعدادي از خيابانهاي شهر را پياده گشتم. باور كنيد كه شكايتي نبود جز دو، سه مورد كه مربوط به بهزيستي بود. ببينيد در آنجا دولت يك بودجهاي را براي بازسازي خانهها به مردم داد. حالا بعضيها دوست داشتهاند خانههاي بزرگتري بسازند. از اين بين تعدادي از اين افراد نتوانستهاند خانههايشان را تكميل كنند. حالا تقصير ما است؟ كسي كه ميخواسته خانه بزرگتري بسازد، بايد بيشتر از بقيه از دولت پول و تسهيلات بگيرد؟! واقعا دلم ميخواهد برويد آنجا را از نزديك ببينيد، واقعا خيلي خوب ساخته شده است.
آقاي مهندس، چند سال داريد؟
من متولد 1325 هستم.
يعني 71 ساله. در اين سن و سال چند ساعت در شبانه روز كار ميكنيد؟
خوب شد اين سوال را مطرح كرديد. من از سالها قبل به همكاران و دوستانمان ميگفتم كه ما مديران بايد بتوانيم با روزي 10 تا 12 ساعت كار، كشور را اداره كنيم. يك ساعت هم ناهار و نماز و... ميشود 13 ساعت. الان هم به همه مديرانم ميگويم: ساعت 9-8 شب برويد خانههايتان. الان بعضي وقتها كه مديرانم آخر شب جلسه ميگذارند به آنها ميگويم چرا اين وقت شب جلسه ميگذاريد؟... چون واقعا آدم آخر شب، ديگر هيچ رمق و تواني ندارد كه بخواهد تصميمات مهمي هم بگيرد! خب يك وقتي مثل اوايل انقلاب و جنگ و... لازم بود كه چند برابر كار كرد. ولي الان بعد از40 سال لازم نيست به همان شيوه تا پاسي از شب كار كنيم. من هميشه خودم ساعت 6 تا 5/6 صبح از خانه بيرون ميزنم، نيم ساعتي هم داخل بنياد قدم ميزنم و پيادهروي ميكنم، بعد ميروم سر كار... اكثرشبها هم، 8-5/7 شب ميروم خانه. اگر غير از اين باشد، عيب از برنامهريزي مديران است. من معتقدم بايد به مديران مياني اختيار داد و ما روي آنها فقط نظارت داشته باشيم. ما چه بخواهيم و چه نخواهيم اگر در زندگي داخليمان آرامش داشته باشيم، بهتر ميتوانيم كار كنيم. طبعا بايد قسمتي از وقتمان را صرف خانواده كنيم. نبايد شب ساعت 12-11 برويم خانه كه همه خوابيده باشند.
فكر ميكنيد اگر خودتان رييسجمهور بشويد، بتوانيد با همين 12-10 ساعت كار، كشور را اداره كنيد؟!
بله. فوقش 3-2 شب شايد تا 10-9 جلسه بگذارم يا كار كنم. حتما بايد بشود در اين مدت كشور را اداره كرد. ما بايد بتوانيم وقتمان را به خوبي تنظيم كنيم. فرق ما با كشورهاي ديگر اين است كه در كشورهاي پيشرفته، قبل از اينكه طرحي به هيات دولت آورده شود، روي آن كار كارشناسي ميشود و آن طرح در چند مدل و چند سبك به دولت فرستاده ميشود تا در جلسه هيات دولت مطرح شود و آنها بتوانند طرحي را كه بيشتر با سياستهاي آنها تطابق دارد را انتخاب ميكنند. اما در ايران، تمام وقت جلسه هيات دولت به بحثهاي كارشناسي ميگذرد. شما نگاه كنيد... درجلسات ما چقدر حرفهاي بيخودي زده ميشود. من در جلسات ميگويم حرفهايتان را در 3 دقيقه بزنيد. يعني هيچ كس نبايد بيشتر از 3 دقيقه حرف بزند. يكي از اشكالات كشور ما اين است كه مديركل فلان طرح را ميخواند و بعد، يك نامه خطاب به معاون وزير ميزند روي آن و مينويسد: جناب معاون به پيوست، گزارش فلان چيز تقديم ميشود. آقاي معاون هم يك نامه روي آن خطاب به وزير ميزند و مينويسد: آقاي وزير به پيوست فلان طرح تقديم ميشود! من الان 2 سال است كه به حضرت آقا در مورد وضعيت بنياد گزارش ميدهم. گزارش ما تقريبا 40 صفحه ميشود. ولي من يك گزارش 4 صفحهاي از چكيده اين 40 صفحه تهيه ميكنم و به ايشان ميدهم. «آقا» سال گذشته فرمودند، فلاني من اين گزارش 4 صفحهاي را «كامل» خواندم. اگر اين گزارش 40 صفحه بود، ايشان ميتوانستند آن را با دقت بخوانند؟! مگر آدم بايد از رهبر انقلاب انتظار داشته باشد بنشيند و 40 صفحه گزارش من را بخواند؟ ما وقتمان اينگونه تلف ميشود. همه فكر ميكنند اگر كم حرف بزنند، اين نقطه ضعفشان است.
«آقا» از عملكرد بنياد راضي هستند؟
نميدانم... از خودشان بپرسيد!
به هر حال بعد از گزارش شما اظهارنظر ميكنند يا رفتار و گفتارشان نشان ميدهد كه چقدر از عملكرد شما راضي هستند...
مي خندد و پاسخ ميدهد: اجازه دهيد از اين مبحث عبور كنيم... !
پس با اين حساب كه شما توصيف كرديد، بايد منتظر حضور شما در انتخابات دور بعد رياستجمهوري باشيم. درست است؟
به هيچوجه. بنياد را به هيچ چيز و هيچ كجا نميفروشم.
يكي ديگر از انتقادهايي كه اخيرا به شما شده است، هزينه يكصد ميلياردي بوده كه براي بازسازي و چيزي حدود 3 ميليارد هزينه براي نماسازي ساختمان بنياد كردهايد. واقعا اينهمه هزينه براي نماسازي چه توجيهي دارد؟
اين حرف، حرف درستي است. ولي نصف حقيقت است. شايد شنيده باشيد كه قبل از انقلاب به مجموعه فضاي بنياد كنوني، خانه داريوش گفته ميشده است. اين مجموعه 3 ساختمان بزرگ داشته و قرار بوده يك سازه ديگر هم به آن اضافه شود. قرار بوده هر سه سازه 30 طبقه باشد اما الان به ترتيب 15، 9 و يك طبقه روي لابي هستند. باز اگر به خاطر داشته باشيد، اين ساختمانها ابتدا دست نيروي انتظامي بود. آن دورهاي كه من براي اولينبار به بنياد رفتم، در ساختمان 15 طبقهاي كار ميكردم. ساختماني كه نه آسانسوري داشت و نه تجهيزات آن كافي بود. 2 تا از اين ساختمانها هم همچنان در دست نيروي انتظامي باقي ماند. يكي از اين ساختمانها نيز همين طور بلااستفاده افتاده بود و واقعا داشت مخروبه ميشد. زير تمام آنها نيز حدود 3 هزار پاركينگ وجود دارد. بعد از گذشت يك سال از ورودم تصميم گرفتيم ساختار بنياد را سبكسازي كنيم و در عين حال ساختمان نيمه كاره را بازسازي كنيم و در آن مستقر شويم. با يك هزينه بسيار خوبي همه اين ساختمانها را بازسازي و ايمنسازي كرديم و الان در آنها مستقر هستيم. خب طبيعي است كه بايد نماي آنها را هم درست ميكرديم كه كرديم. در مقابل ما تمام هلدينگها و سازمان املاك را به اين ساختمانهاي تازه بازسازي شده منتقل كرديم. حالا ببينيد چقدر وقت و انرژي براي برگزاري جلسات و انجام امور بين هلدينگها و بنياد صرفهجويي ميشود. ضمن اينكه همه آنها ساختمانهايشان را فروختند يا درحال فروش آنها هستند. ما به اين شيوه فقط 450 ميليارد تومان ساختمان فروختيم و صرفهجويي كرديم. در عين حال با بازسازي و تكميل سازه قديمي و احياي آن، چيزي حدود 400 ميليارد تومان به داراييهاي بنياد اضافه كرديم. در عوض 105 ميليارد تومان هزينه كردهايم. يعني چيزي حدود 750 ميليارد تومان سود كرديم. حالا اين چيزبدي است كه اينهمه ما را به خاطر آن ميزنند؟ !
چند وقتي است كه شايع شده قرار است بنياد مستضعفان با ستاد اجرايي فرمان امام(ره) يكي شود و دكتر قاليباف - شهردار سابق تهران - رياست آن را برعهده گيرد. اين خبر درست است؟
من نه چنين چيزي شنيدهام و نه چيزي دال بر صحت اين مطلب ديده و خواندهام.
يكبار هم آبادان رفتم. آنجا هم بيمارستاني به نام بيمارستان طالقاني دارد. اما بسيار وضعيت ناجوري داشت. پيشنهاد شد اگر زمين داريد به ما بدهيد تا در آن يك بيمارستان برايتان بسازيم. كنارش يك قطعه زمين داشتند. ما يك بيمارستان 250 تخت خوابي اسكلت را به مناقصه گذاشتيم. ظرف يك سال با بهترين كيفيت انجام شد. از امسال نازك كاري آن را به مناقصه گذاشتيم؛ نازككاري و سفت كاري.
در مورد قلعهگنج روستاييان از اول چندان رغبتي نداشتند كه به ميدان بيايند. يعني نسبت به قولهاي مسوولان اعتماد ندارند. مشاوران ما، بالاخره اينها را به ميدان آوردند. در روستاها يادشان دادند كه صندوق توسعه روستايي درست كنند. گفتند خودتان با همديگر گروه گروه شويد، شهرستان قلعهگنج 80 هزار نفر جمعيت دارد 80 درصدش شيعه و 20 درصد سني هستند و با همه كار كرديم، ما شيعه و سني برايمان فرقي ندارد.