نقص قانون حمايت از قربانيان مين
چرا كه در زمان جنگ، مينها با قصد دفع حملات دشمن اما بدون هيچ تدبير و برنامهريزي مورد استفاده قرار گرفته و بعد از خاتمه جنگ هم بايد جمعآوري ميشد كه متاسفانه اين اتفاق به طور كامل نيفتاد علاوه بر آنكه در استانهايي همچون كردستان كه منطقه كوهستاني است، مينها در اثر فرسايش خاك يا رانش زمين، جابهجا و به كنار جادهها و داخل شهرها منتقل شد. چنانكه مواردي از انفجار مينهاي جابهجا شده از پاسگاهها به داخل زمين كشاورزي و مناطق شهري وجود دارد و متاسفانه به دليل تغييرات خاك، در ماههاي فروردين و ارديبهشت و خرداد موارد انفجار مين افزايش مييابد و بخصوص، تعداد قابل توجهي از قربانيان مين در استان كردستان، كولبراني هستند كه متاسفانه به دليل فقدان معيشت آبرومند در اين استان، كولبري ميكنند و البته با مين هم برخورد ميكنند. با توجه به گستردگي مرزهاي ما با كشورهاي همجوار، نمايندگان ديپلماتيك ايران در كشورهاي خارجي اقرار دارند كه در مناطق مرزي ايران براي دفع حملات گروههاي مختلف و مبارزه با قاچاق كالا، از تله انفجاري استفاده ميشود. با توجه به اعلام وجود حدود 16 ميليون مين در ايران، انتظار ميرود قوانين تصويب شده نسبت به ساير كشورها، از وجه حمايتي بيشتري برخوردار باشد. ما در ساير كشورها شاهد اجراي قوانيني در حمايت از قربانيان جنگ و بخصوص، قربانيان مين هستيم كه فرد از لحظه مصدوميت، مورد حمايت دارويي، معيشتي و مشاوره روانشناختي قرار ميگيرد و حق و حقوقش محفوظ بوده و آتيهاش تامين ميشود و فرزندانش تحت پوشش بيمه قرار ميگيرند و مشمول مستمري ميشوند. اما در ايران، در حالي كه قربانيان تصادفات جادهاي و شهري به صورت رايگان در مراكز درماني پذيرش ميشوند اما قرباني مين بايد تمام هزينههاي درمان را شخصا متقبل شود. قرباني تصادف، مورد حمايت بيمه است و ديهاش هم به طور كامل پرداخت ميشود اما قرباني مين از لحظه اول به عنوان يك مجرم شناسايي ميشود و ميگويند از كجا معلوم كه در اثر مين دچار حادثه شده باشي و قرباني مين در آن شرايط ناگوار بايد قرباني بودن خود را اثبات كند. ما پروندههايي داريم كه بيش از 20 سال است فرد در اثر انفجار مين، اعضاي بدنش را از دست داده و فاقد قدرت كار و تردد و ادامه حيات است اما هنوز هم در كميسيونهاي ماده 2 مورد رسيدگي واقع نشده و هنوز بايد به اين سوال پاسخ بدهد كه از كجا معلوم شما بر اثر انفجار مين دچار اين حادثه شده باشي. اين قانون به لزوم وجود صورت سانحه اشاره ميكند در حالي كه معلوم نيست صورت سانحه چيست؟ آيا گواهي بيمارستان است؟ آيا گواهي پاسگاه محل وقوع حادثه است؟ آيا شهادت شهود است؟ تمام اين ابهامات باعث شده اين قانون بسيار ناكافي باشد و چون حمايت از اين قربانيان توسط دولت، بار مالي براي دولت ايجاد ميكند، سالهاي متمادي به اين پروندهها رسيدگي نميشود. به نظر من در مقايسه با كشورهاي همجوار اين قانون ناقص است كه حتي در عرصه اجرا هم به صورت ناقص اجرا ميشود. غالب اعضاي اين كميسيون ارگانهاي نظامي هستند كه اگر يك نماينده مشترك داشته باشند كفايت ميكند آن هم در حالي كه حق حضور قرباني مين يا وكيل وي در اين كميسيون پيش بيني نشده و اين عدم حضور باعث ميشود اعضاي كميسيون بدون در نظر داشتن وضعيت ناگوار قرباني مين درباره او راي بدهند.