يادداشتهايي درباره داريوش شايگان
فيلسوف با فراست
دانشمند دقيق و متفكر پربار
سيد حسين نصر
آغاز سفر مرحوم دكتر داريوش شايگان به سوي عالم بالا البته ضايعه بزرگي براي جامعه علمي ايران است و فقدان دردناكي براي اين بنده. از سال 1338 كه براي اولينبار با شايگان جوان آشنا شدم نزديكي خاصي بين ما ايجاد شد. او را نزد علامه طباطبايي و كرني بردم و با مرحوم مطهري و مرحوم سيدجلال آشتياني آشنا ساختم. استعداد و ذكاوت ذاتي دكتر شايگان باعث شد اين دوستيها را كه جنبه مهم علمي داشت دنبال كند و دكتراي خود را تكميل كرده و به ما در دانشكده ادبيات بپيوندد. اين بنده ناظر مستقيم تحول داريوش شايگان جوان از يك فرزند خانوادهاي كه به تجارت اشتغال داشتند به يك دانشمند دقيق و متفكر پربار بود و هميشه او را در اين راه تشويق ميكرد چه قبل از انقلاب و چه پس از آنكه مدتي از آن دوران را در فرانسه گذرانيد. در تمام نشيب و فرازهاي زندگي از تفكر و تحقيق و نگارش كتاب و مقاله فارغ نبود. فارسي را در دهه 30 و 40 تقويت كرد و زبان فرانسه را به نحوي اعجابانگيز ميدانست. آثار گرانقدري از خود به جا گذاشت و بسياري از تنگناهاي فرهنگي منتج از برخورد تمدنهاي شرق و غرب را روشن ساخت.
شيفته ايران زير آسمانهاي جهان
رضا داوري اردكاني
شايگان كه بود و چه كرد؟ او مردي نجيب، محجوب، منيعالطبع، كمحرف و اهل دوستي و وفا و دور از تظاهر و تكلف بود. زندگي و مرگ را آسان ميگرفت و كمتر غم دنيا ميخورد. شايگان از بسياري از ما بيشتر كتاب ميخواند و بهتر ميفهميد و به همهچيز و همه جا و حتي به فلسفه شاعرانه نگاه ميكرد. او شاعري بود كه نميدانيم چرا بعد از انتشار اولين دفتر شعرش ديگر شعر نسرود و به سراغ فلسفه و تصوف و اديان شرقي رفت و دوره كوتاهي از زندگياش را بيشتر صرف فلسفه كرد. شايگان در دو دهه آخر عمر به شعر و ادب بازگشت و سه اثر گرانبها در باب پنج شاعر بزرگ ايران و دو شاعر و نويسنده نامدار فرانسه بودلر و مارسل پروست نوشت. در پايان عمر هم ميخواست بازگشتي به فلسفه داشته باشد و درباره جهان كنوني كه جهان رياضي و هندسي است، كتابي بنويسد. كاش بود و اين كتاب و بسي آثار خوب ديگر مينوشت. دريغا كه ديگر نيست. من و شايگان بسيار به هم نزديك بوديم ولي او وسعت نظر و بينش و ذوقي داشت كه من از آن بيبهرهام و نظيرش را كمتر ميتوان سراغ گرفت. مهمتر اينكه او ميتوانست زير آسمانهاي جهان به سر برد و به همه فرهنگها احترام بگذارد و ايران را نيز عاشقانه دوست بدارد.
فيلسوف، اديب، جستارنويس و هنرمند
محمد منصور هاشمي
در مفاهيمي كه در مقام انديشمند براي تبيين نسبت ما و دنياي جديد ساخت. ژيل دلوز ميگويد فلسفه خلق مفاهيم است و داريوش شايگان هم دانش، هم هوشمندي و هم ذوق اين كار را به كمال داشت. البته آقاي شايگان قطعا از جنبههاي گوناگوني بر فضاي فكر و فرهنگ ما موثر بودند: به عنوان هندشناس، به عنوان يكي از شاگردان و نزديكان هانري كربن، به عنوان شخصي كه فرهنگ ايران را به زبان فرانسه و فرهنگ فرانسه را به زبان فارسي به شيوايي معرفي و بيان ميكرد، به عنوان نخستين پيشنهاددهنده و برگزاركننده همايش گفتوگوي فرهنگها، به عنوان كسي كه خلاقيت ادبي را عميقا ميشناخت، به عنوان فيلسوف و دينپژوهي كه هنرشناس بود، به عنوان ايرانياي كه آثارش برد و دامنهاي جدي در زبانهاي مختلف پيدا كرده بود و بيش از همه اينها او يك نويسنده انديشمند بود كه مجموعهاي از مفاهيم ظريف را در آثارش پرورده كه كليد ورود به دنياي فكري اوست، جستارنويس (اسهايست) باذوق و بافراستي كه توانسته است با مفاهيمش مسالهها و دغدغههايي را مطرح كند كه خاص خودش است و اصيل.