برجام يكساله شد
تكرار كنيم
تفاهم صرفا هستهاي
سارا معصومي
روزنامهنگار
وين، پايتخت اتريش، 14 جولاي 2015 برابر با 23 تيرماه 1394 زنگها به صدا در آمد. طولانيترين شب مذاكرات هستهاي ايران و 1+5 با زمزمههاي توافق به سحر رسيد. آخرين شام نااميدي از به ثمررسيدن تلاشي ديپلماتيك جاي خود را به صبح مزين به توافق داد. نه توافقي صددرصدي و تمام سود براي يك طرف كه تفاهمي دو سر برد براي تمام بازيگران رنگارنگ حاضر در مذاكرات. نه توافقي فوقالعاده و آنچه در روياهايمان ميبافتيم كه توافقي با بند بند بسته شده در مرز. نه توافقي كه فتح الفتوحات 13 سال حركت در دو مسير مذاكره سياسي و مقاومت اقتصادي باشد كه ميوه جدالي يك تنه با شش ابرقدرت شوراي امنيت سازمان ملل. صبح 23 تيرماه، روزنامهها مزين بود به تيترهايي آميخته از بيم و اميد، ترديد و ترس. متن روايت در دستان محمد جواد ظريف بود؛ ديپلماتي كه پس از سالها سكوت و عزلت نشيني در دولت يازدهم كنج دانشگاه را رها كرده راهي كوبرگ شده بود. قصر مخوفي كه تنها مفر خبري آن براي اهالي رسانه در نفس گيرترين دوهفته تاريخ مذاكرات هستهاي بالكني بود كه هرازچندگاهي ميزبان سكاندار مذاكرات ايران بود با آن لبخندهاي حاكي از اميد و مشتهاي گره كرده در تدبير. آفتاب عمر دولت تدبير و اميد دو ساله شده بود كه از وين خبر رسيد صبح توافق رسيد. صبحي با واژگان تكراري اما جملهبنديهاي جديد. شجاعت، اراده سياسي، احترام متقابل و مديريت عالي اين بار اين عبارات مقدمهاي نبودند براي اعلام تداوم مذاكرات كه قاصد توافق شدند آن هم در روزهايي كه ايران تا صبح آرام نميگرفت. توافق، تاريخ جديدي در پرونده هستهاي ايران ثبت كرد. اين توافق، تعهد مشتركي بود به صلح و تلاشي مشترك براي امنتر كردن جهان. دومينوي مذاكره براي مذاكره جاي خود را به از اين پس در كنار هم نهادن تكه تكههاي پازل اعتماد داد. ايران و شش كشور اعلام كردند كه ميخواهند فصل جديدي در روابط دو و چندجانبه بگشايند.
آسان نبود. نه سالهاي تلاش در دولت اصلاحات براي جلوگيري از به راه افتادن قطار ترمز بريده تحريم، نه تحمل فشارها در دولتهاي نهم و دهم، نه چشم بستن بر سختي كشيدن ملتي كه تازه از خستگيهاي هشت سال جنگ تحميلي به دنبال نفسي تازه بود، نه تماشاي تصويب قطعنامههايي كه با دانه به دانه آنها ايران تافتهاي جدابافته از جامعه جهاني شد، نه وداع با پيكرهاي در خون غلطيده دانشمندان هستهاي، نه سكوت در برابر حلقه تحريمي كه هر روز تنگ و تنگ و تنگتر شد و حتي نبض تامين داروهاي بيماران سرطاني را كند كرد. ايران راه آساني را نيامد. توافق هستهاي نه براي حسن روحاني نه براي محمد جواد ظريف نه براي تيم مذاكره كننده بهترين دستاورد ممكن نبود. تصميم براي مذاكره مانند تصميم براي تقويت برنامه هستهاي ايران در دولتهاي گذشته نه تصميم يك فرد كه اراده نظام بود و البته كه به گواه تاريخ تصميمات تاريخ ساز هرگز آسان نبودند. ابتكار تيم هستهاي جديد در دولت يازدهم قاعدهمندسازي گفتوگوها، وادار كردن طرف مقابل به ثبت حضور خود در قالب نشستهاي خبري پس از هر دور مذاكره و صدور بيانيههاي مشترك، تبديل كردن تلاشها براي توافق به سرمايهگذاري از سوي تمام بازيگران دخيل در اتاق مذاكره، پايان مذاكرات بيمرز زماني و پايين آمدن از مسند كدخداي جهان و نشستن پشت ميز مذاكره و يادداشتبرداري از نظر اعضاي سياسي و حقوقي و فني تيم مذاكرهكننده ايران بود. نه فراز و فرودهاي رسانهاي طرف مقابل، نه درزدادن اخبار پشت صحنه به خبرگزاريهاي تابع دولت امريكا، نه ترفندهاي تبليغاتي، نه تمديد پشت سر تمديد به كرشمه رقباي منطقهاي ايران، اراده تهران را براي ايستادن در مسيرغبارآلود اما ممكن مذاكره از موضع برابر با 5 عضو دايم شوراي امنيت سست نكرد. تعامل سازنده، تعهد و توانايي هياتهاي مذاكره كننده يك سال پيش در چنين روزي به شكلگيري توافق هستهاي منتهي شد كه با متن و حاشيههاي مستند خود در مقام قضاوت نسل حاضر و نسلهاي آينده قرار خواهد گرفت. در سايه توافق هستهاي ايران ماهيت منحصرا صلح آميز برنامه هستهاي ايران از سوي جامعه جهاني به رسميت شناخته شد. غنيسازي صفر جاي خود را به همكاريهاي هستهاي پررنگ ميان ايران و كشورهايي داد كه در اين حوزه حرف نخست را در سطح جهاني ميزنند. ايران به فروشنده مواد هستهاي بدل شد كه كيفيت آن در حرفهايترين آزمايشهاي تعيين استاندارد جهاني هم تاييد شد.
برنامه جامع اقدام مشترك يك سال پيش در چنين روزي به عنوان توافقي خوب براي همه بازيگران به جامعه جهاني عرضه شد اما اجراي آن از 16 ژانويه كليد خورد. هفت ماه از روزي ميگذرد كه ايران عمل به تعهدات هستهاي خود را اعلام كرد و شش كشور مقابل آن هم تحريمهاي هستهاي را پايان يافته اعلام كردند. 7 ماه زمان براي باز كردن هزار گره كه براي بستن تك به تك آنها از كنگره امريكا تا شوراي امنيت سازمان ملل و اتحاديه اروپا دست به كار شده بودند. حسن روحاني برخلاف سنت مذاكرهكنندگان پيشين از الف تا واو مذاكرات را براي مردم گفت. هركجا سخن از تمديد بود از پنهان كاري جزييات از ديدگان مردم خبري نبود. كلماتي كه تا يك سال پيش از مذاكرات تنها در زمزمههاي دولتمردان پشت درهاي بسته شنيده ميشد در سه سال تلاش براي رسيدن به برجام و پس از آن تكاپو براي استفاده بهينه از فرصتهاي پسابرجام در ادبيات مردم كوچه و بازار جاي خود را پيدا كرد. درصد غنيسازي، تعداد سانتريفيوژها، مازاد سوخت، تحريمهاي اوليه و ثانويه ترجيعبندهايي نبود كه حتي در سالهاي تحريم هم به گوش مردم آشنا آمده باشد. مردم تنها زماني از چند و چون 6 قطعنامه آگاهي پيدا كردند كه ظريف و تيم حقوقي وي مكلف به لغو آنها شده بودند. مردم زماني تفاوت ميان تحريمهاي هستهاي و غيرهستهاي، تحريم دلار و ممنوعيتهاي بانكي را فهميدند كه قرعه به نام دولت يازدهم براي از ميان برداشتن اين كابوس افتاده بود. پرونده هستهاي از ابتدا در قبضه بازيهاي سياسي يك يا دو گروه نبود كه در مذاكرات در چنته يك نفر باشد. محمدجواد ظريف بارها و بارها گفت كه صداي نقد سازنده را ميشنود كه دست منتقدي را كه قلمش براي منافع ملي و نه بده و بستانهاي سياسي بچرخد، ميبوسد. زير و بم توافق و رايزنيهاي هستهاي از صحن مجلس شوراي اسلامي تا نشستهاي خبري مداوم، از روايت «تا ثريا ميرود ديوار كج» در صدا و سيما و تا نشستهاي نقد و بررسي در دانشگاهها پيش رفت. ديپلماتهاي ايراني كه سربرگ اعتماد عاليترين مقامهاي نظام را بر پيشاني داشتند از مونيخ تا لوزان، از وين تا ژنو سختترين مذاكرات حقوقي و جدالهاي سياسي را در حالي پشت سر گذاشتند كه در داخل عدهاي قلم به دست با غرض ورزي هر حركتي را ناصواب خواندند. شش ماه از اجراي توافقي ماهيتا هستهاي گذشته است. نه پرونده فعاليتهاي منطقهاي ايران روي ميز بوده است و نه قرار بود هر آنچه اختلاف ميان ايران و امريكا در قريب به چهار دهه گذشته شكل گرفته است در لابهلاي مذاكرات هستهاي حل و فصل شود. استراتژي نظام حاكم در امريكا مبارزه با ايران است. اين مبارزه گاه بهانه هستهاي به خود گرفته بود و گاه رنگ و بوي فعاليتهاي منطقهاي ايران را داده و گاه هم با حرف و حديثهايي در خصوص حقوق بشر همراه بوده است. برجام، نهالي نوپا است. نهالي كه به گفته حسن روحاني امروز ديگر نميتوان از مكان و زمان كاشت آن ايراد گرفت. برجام، فرجام بيش از يك دهه مذاكره است. در روخواني از متن برجام هر كسي از ظن خود دادهها و ستاندهها را تعبير ميكند. ملغمهاي است از فرصتها و تهديدها. ظريف در سه سال گذشته يك روز را به بطالت و دوري از تلاشها و تكاپوها نگذراند. در پسابرجام مانند روزها و شبهاي تلاش براي رسيدن به توافق ايستاد، سفر رفت و از ايران سخن گفت. ايراني كه كارتهاي بهانههاي هستهاي را از روي ميز جمع كرده است و ميگويد كه وقت آن است كه جهان در مواجهه با چالشهاي امنيتي و سياسي كلان، خرقهاي نو بر تن كند. برجام نه دروازهاي بود براي گسستن از تمام آرمانهاي ديروز در معادلههاي بينالمللي نه توافقي فراتر از يك تفاهم هستهاي. برجام، پايان مذاكرات هستهاي بود اما نه پايان كار مشترك در وطن. كاستي كم نيست، مانع بسيار است، تهديدها بيشمار است، نقشههاي جديد براي دوباره محدود كردن ايران در راه است، آمالها براي حذف ايران آرام نگرفته، مولفه عدالت به معادلههاي بينالمللي بازنگشته است، ايران همچنان تنهاست. تنها مانند روزهاي انقلاب، تنها مانند سالهاي جنگ، تنها مانند شبهاي گپ و گفتهاي بزرگان شوراي امنيت براي تشديد تحريمها. برجام يكساله شد. برجام نه توافق حسن روحاني، نه دستاورد محمدجواد ظريف، نه ميراث يك دولت خاص در سرزميني است كه وزير امور خارجهاش در خارج از مرزهاي آن فخر چندصدايياش را به دشمن ميدهد. سرنوشت برجام به اسمها گره نخورده است كه بر پيشاني عقلانيت سياسي و تدبير مردمي سنجاق شده است كه در انتخابات رياستجمهوري سال 92 تكليف را بر خدمتگزاران خود مشخص كردند. برجام تا روزي كه تامينكننده امنيت و منافع ملي ايران زمين باشد، توافقي جدا از بازيهاي سياسي است كه امر به اجراي آن يا دستور به توقف آن در سيطره اين دولت يا آن دولت نخواهد بود.