• ۱۴۰۳ جمعه ۶ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 11 -
  • ۱۳۹۵ چهارشنبه ۲۳ تير

خاموش كردن يا تغيير مسير موتور برجام به نفع هيچ طرفي نيست

گفت‌وگو با فريده فرهي، استاد روابط بين‌الملل دانشگاه هاوايي

سارا معصومي| آيا برنامه جامع اقدام مشترك از آن همه هياهوي سياسي جاري در ايالات متحده جان سالم به درخواهد برد؟ 10 سال زمان اندكي نيست براي بقاي توافق هسته‌اي كه دست و دل‌هاي بسيار لرزيده است تا به ثمر بنشيند. ساكن بعدي كاخ سفيد با اين توافق هسته‌اي چه خواهد كرد؟ آيا موتوري كه يك سال پيش روشن شد و شش ماه از به راه افتادن آن مي‌گذرد به سرمنزل مقصود مي‌رسد يا همه‌چيز در ميانه راه قرباني راننده‌اي مي‌شود كه برجام را ارثيه‌اي مي‌داند نه چندان درخور توجه؟ فريده فرهي، استاد روابط بين‌الملل دانشگاه هاوايي تحليل واقع بينانه‌اي از زنجيره‌اي از حوادثي دارد كه برجام را شكل داد و نگاه واقعي‌تر به روايت‌هاي جاري در واشنگتن و نيويورك در چندماه منتهي به انتخابات رياست‌جمهوري دارد. فرهي برجام را توافقي چندجانبه و بين‌المللي مي‌داند كه هزينه زيرپاگذاشتن آن براي هركدام از بازيگران كم نخواهد بود. مشروح گفت‌وگو با اين تحليلگر ارشد مسائل ايران و امريكا را در زير بخوانيد:
         
   دولت باراك اوباما كه سرمايه‌گذاري هنگفتي براي به ثمر رسيدن مذاكرات هسته‌اي كرده بود در حال وداع با كاخ سفيد است. آيا توافق هسته‌اي ايران با مختصات حقوقي و تعريف هزينه و فايده‌هاي سياسي مشخص براي آن به تعهدي براي ساكن بعدي كاخ سفيد بدل شده است يا جانشين اوباما مي‌تواند نسخه جديدي براي آن در نظر بگيرد؟
 توافق هسته‌اي يك توافق چندجانبه و بين‌المللي است كه موتور آن مدتي است به كار افتاده و خاموش كردن يا تغيير مسير آن به نفع هيچ طرفي نيست. البته در چند ماه آينده دولت اوباما بايد قدم‌هاي محكم‌تري در ارتباط با ايجاد اعتماد در سيستم بانكي و تجاري جهان به قاطعيت امريكا در اجراي تعهدات ملحوظ در برجام بردارد. ولي به طور كلي تعهدات طرفين در متن برجام طوري نوشته شده‌اند كه خود بازدارنده ارايه نسخه جديدي خواهد بود. تغيير يا عدم اجراي برجام از طرف امريكا به معني تشويق ايران به حركت سريع‌تر برنامه هسته‌اي‌اش خواهد بود كه جانشين اوباما براي اين عمل تحريك‌آميز- چه در برابر مردم امريكا وچه در مقابل ديگر كشورهاي ۵+۱ و جامعه جهاني كه قطعنامه ۲2۳۱ شوراي امنيت را سندي معتبر مي‌داند - هيچ توجيهي نخواهد داشت.
   شش ماه از اجراي برجام مي‌گذرد اما محمدجواد ظريف مي‌گويد كه سرعت تعهد طرف مقابل به مسووليت‌هاي تعيين شده، كند است. آيا با توجه به اينكه ايران تمام تعهدات خود را در بازه زماني كمتر از شش ماه انجام داد هنوز هم توافق هسته‌اي را متوازن و متقابل مي‌دانيد؟
صددرصد! اول از همه‌چيز، حتي اگر خطر درگيري و بي‌ثباتي شرايط پيش از برجام را ناديده بگيريم، كندي در اجراي تعهدات طرف غربي به خاطر گوناگوني و پيچيدگي‌هاي تحريم‌هاي ثانويه امريكا را بايد در مقايسه با قطعيت تداوم و حتي تعميق تحريم‌هاي تجاري، نفتي، مالي و سرمايه‌گذاري درصورت عدم توافق سنجيد. به طور مثال، درست است كه پايين آمدن قيمت تاثيرات افزايش قابل توجه صادرات نفت و ميعانات آن را تا حدي خنثي كرده است ولي اين دليل به ناديده گرفتن اين امر مهم نيست. ثانيا، كندي در اجراي برخي تعهدات طرف متقابل نبايد باعث ناديده پنداشتن تثبيت بين‌المللي برنامه هسته‌اي ايران شود. برجام به ايران توانايي پيگيري يك برنامه هسته‌اي عقلايي و بر پايه نيازهاي اقتصادي و علمي كشور- و نه فقط در جهت بهبود موقعيت چانه‌زني ايران در مذاكرات - را داده است. اهميت اين امر ممكن است در كوتاه‌مدت به نظر نيايد ولي مسلما در بلندمدت به نفع مردم ايران است.
   با توجه به فضايي كه در داخل امريكا و نه فقط در بخش نخبگان سياسي كه در افكار عمومي هم موجود است، چرا باراك اوباما نتوانست توافق هسته‌اي را به عنوان مصالحه‌اي معقول و قابل دفاع به هموطنان خود عرضه كند؟
مطمين باشيد اگر اوباما نتوانسته بود توافق هسته‌اي را به عنوان مصالحه‌اي معقول و قابل دفاع به جمع كثيري از هموطنان خود عرضه كند، الان برجامي وجود نداشت. آنچه او نتوانسته و شايد بهتر است بگوييم نخواسته انجام دهد، عرضه اين توافق به عنوان بازتابي از تغيير رفتار و راهبرد كلي ايران در منطقه است. اكثر قريب سياستمداران و شهروندان امريكا سياست‌هاي ايران را مخالف منافع امريكا در منطقه و جهان مي‌دانند كه اتفاقا، در اين يك موضوع حداقل، با بسياري سياستمداران و تصميم‌گيران ايران هم‌عقيده هستند. البته اين واقعيت نافي تقارن و حتي هماهنگي موضعي منافع در ارتباط با كشورهايي مانند عراق و افغانستان نبوده و نخواهد بود. ولي اين واقعيت وجود دارد كه ايران خود را صريحا رهبر مقاومت بر ضد استكبار - بخوانيد ضد يا دشمن سياست‌ها و متحدين امريكا در منطقه - اعلام مي‌كند و امريكا نيز به همچنين.
   عده‌اي تصور مي‌كردند كه توافق متوازن هسته‌اي اعلام پايان سياست 35 ساله مهار ايران از سوي امريكا خواهد بود. اين در حالي است كه با انجام اين توافق هنوز هم بسياري از مقام‌هاي امريكايي از جمله جان كري ايران را به فعاليت‌هاي مخرب در سطح منطقه‌اي متهم مي‌كنند و عده‌اي پيگير هم در داخل امريكا به دنبال وضع تحريم‌هاي بيشتر به همين بهانه عليه ايران هستند. آيا اين سياست مهار همچنان ادامه دارد و ما تنها شاهد تغيير بهانه‌هاي آن در بزنگاه‌هاي تاريخي متفاوت هستيم؟
سخنان اخيرتصميم‌گيران امريكا تماما منفي نبوده است. به طور مثال همين چند روز پيش آقاي كري حضور ايران و تمركز ان بر شكست داعش در عراق را مفيد اعلام كرد. آقاي اوباما نيز چند وقت پيش از عربستان خواست كه در منطقه با ايران مشتركانه رفتار كند. در ضمن نبايد فراموش شود كه آقاي اوباما هر وقت امكان وضع تحريم‌هاي جديد در كنگره بوده، تهديد به وتو كرده واز اين طريق جلوي مصوبات جديد كنگره را گرفته است. اما با وجود سردرگمي امريكا در ارتباط با شرايط غمناك سوريه، اختلاف نظر و تعريف منافع در مورد آينده آن كشور و از آن مهم‌تر آينده حزب‌الله در لبنان و غيره وجود دارد. شرايطي كه باعث تبديل اين اختلاف نظرها در تعريف منافع به تحريم‌هاي دامنه‌دار و اجباري مي‌شوند ناهمترازي قدرت اقتصادي و توانايي بالاتر يك كشور در ايجاد اجماع جهاني بر ضد كشور ديگري است. امريكا هميشه قدرت ناهمترازي براي ايران بوده و از اين موقعيت در جهت مهار ايران و اهداف منطقه‌اي آن استفاده كرده و خواهد كرد. ولي ايجاد اجماع جهاني شرايط خاصي را مي‌طلبيد كه در دوران رياست‌جمهوري دهم و دوره اول رياست‌جمهوري اوباما از جهات مختلف مهيا شد و با توافق برجام، نامهيا. بنابراين، تغيير بهانه در بزنگاه تاريخي متفاوت تنها در دست امريكا نيست و همراهي اتفاقات و تصميم‌گيري‌هاي داخلي و منطقه‌اي ايران را نيز مي‌طلبد.
    عاليرتبه‌ترين مقام‌هاي ايران وضع هرگونه تحريم عليه ايران توسط هركدام از بازيگران حاضر در مذاكرات هسته‌اي را نقض برجام خوانده‌اند، در چنين شرايطي كه احتمال تشديد تحريم‌هاي غيرهسته‌اي ايران در دولت و كنگره امريكا پس از باراك اوباما وجود دارد چگونه مي‌توان به بقاي برجام در 10 سال آينده اميدوار بود؟
مسلما وضع تحريم‌هاي مشابه بر اساس بهانه‌هاي ديگر نقض برجام خواهد بود. اين اصل در خود برجام نيز ملحوظ است. بنابراين قدم گذاشتن در اين مسير اعلام نقض برجام از طرف امريكا خواهد بود و به دليلي كه در پاسخ به سوال اول شما آوردم نه توجيه‌پذير است و نه در جهت منافع امريكا. البته آينده را نمي‌توان پيش‌بيني كرد، اما خرد آشكار اين تفاهم و همكاري نيروهاي سياسي متنوع در حمايت و نهايتا پيشبرد برجام مهم‌ترين دلايل اميدواري به بقاي برجام هستند.
   در يك سال گذشته اقدام‌هاي مخرب امريكا عليه برجام كم نبوده است، از مصادره اموال ايران تا تعيين محدوديت ورود به امريكا براي كساني كه به ايران سفر كرده‌اند تا حفظ فضاي رواني تحريم عليه ايران در بازارها و بنگاه‌هاي مالي بين‌المللي. برخي از منتقدان مي‌گويند كه ايران نتوانست در اين مذاكرات تضمين‌هاي اجرايي كافي را از امريكا بگيرد؟ يا اصولا با وجود اين حفره‌هاي سياسي و اقتصادي براي امريكا در راستاي حفظ فشار بر ايران، تهران مي‌تواند اين مذاكرات را براي خود موفقيت‌آميز بخواند؟
امريكا هم مانند ايران نيروها و نهادهاي متنوع دارد كه الزاما در اجراي سياست خارجي وقت در يك جهت حركت نمي‌كنند. در عين حال، واقعيت اين است كه بر پايه توافق طرفين، مذاكرات محدود به برنامه هسته‌اي ايران بودند و به همين دليل اصلا وارد تحريم‌ها يا سياست‌هاي ديگر امريكا - كه مرتبط به تعيين ايران توسط وزارت خارجه امريكا به اتهام كشور حامي تروريسم است (غالبا به خاطر حمايتش از حزب‌الله)- نشدند. با اين حساب، اصلا تضمين اجرايي در ارتباط با قوانين غيرهسته‌اي معني نداشت كه داده شود يا نشود.
   اروپايي‌ها به كرات و با ايما و اشاره‌هاي مستقيم امريكا را مسوول كند پيش رفتن اجراي برجام خوانده‌اند آيا چهار كشور ديگر عضو اين مذاكرات در آينده توان سياسي و اقتصادي براي نجات برجام در صورت ادامه تخريب‌هاي امريكا را دارند؟
مسلما اگر امريكا قدم در تخريب توافقي كه خود يكي از بانيان اصلي بوده، عدم همراهي آنها در اين قدم، گام حداقلي است كه آنها انجام خواهند داد و همان طور كه در پيش گفتم، بدون اجماع بين‌المللي بر ضد ايران تكرار مسير پيشين بسيار مشكل خواهد بود.
   با توجه به بحران‌هاي متفاوتي كه رييس‌جمهور آتي امريكا با آن روبه‌رو است از مسائل اقتصادي تا تروريسم، از بحران مهاجرت تا خاورميانه ناآرام و تغيير معادله‌هاي منطقه‌اي آيا توافق هسته‌اي با ايران و تلاش براي تخريب يا تحت فشار قرار دادن آن در دولت آتي يك اولويت خواهد بود يا خير؟
سوال مهم و جالبي است. به گمان من، حتي در مبارزات رياست‌جمهوري امسال توجه به ايران نسبت به ۴ يا ۸ سال پيش كمتر است. شايد اين به خاطر اين است كه در مبارزات ميان حزبي تفاوت قابل ملاحظه‌اي بين نظرها در مورد برجام نبوده است. تمام دموكرات‌ها از برجام حمايت و تمام جمهوريخواهان مخالف بوده‌اند. شايد شرايط در مبارزات بين‌حزبي فرق كند. ولي به گمان من برجام نيز در اولويت‌بندي بي‌تاثير نبوده است. به هرحال، برنامه اتمي ايران سال‌ها از طرف مخالفان جمهوري اسلامي ايران به عنوان بزرگ‌ترين خطر در خاورميانه مطرح مي‌شده و با برجام ضربه مهمي به اين روايت زده شده است. علاوه بر اينكه روايت جانشين - كه جمهوري اسلامي، برنامه نظامي و جاه‌طلبي‌هايش باعث تمام بي‌ثباتي‌هاي منطقه است - به خاطر تقارن برخي سياست‌هاي منطقه‌اي ايران و امريكا و سياست‌هاي زيانبار متحدين خود امريكا، حداقل تاكنون موفق به مساله‌ساز كردن ايران به عنوان اولويت سياست خارجي و امنيتي امريكا نشده است. البته نيروهايي هستند كه به خاطر روابط تنگاتنگ با رقباي منطقه‌اي ايران اصرار بر اين اولويت دارند و باراك اوباما را مسوول غفلت در اين ارتباط مي‌دانند. آنها اميدوارند كه با انتخاب رييس‌جمهور جديد شرايط و فشارهاي پيشين بازگردند ولي موفقيت آنها در اين جهت اصلا محرز نيست.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها