تحريم غيرهستهاي ايران توسط اروپا در سايه برجام بعيد است
گفتوگو با پيتر جنكينز، نماينده سابق انگليس در آژانس بينالمللي انرژي اتمي
سارا معصومي| يك سال از روزي گذشت كه ايران در مقابل شش كشوري كه خود را تعيينكننده معادلههاي كلان در شطرنج نابرابر روابط بينالملل ميدانند، ايستاد و برنامه هستهاي خود را پس از 13 سال مذاكره و فراز و فرود به رسميت درآورد. يك سال از عمر ده ساله برجام سپري شد. توافقي سياسي كه نه سندي است الزامآور و نه تعهدي حقوقي اما نمايي از اراده شش كشور به اضافه ايران است براي حل و فصل پروندهاي حجيم با توسل به ديپلماسي. ايران تعهدات خود در سايه برنامه جامع اقدام مشترك (برجام) را تمام و كمال در بازه زماني كوتاهتر از آنچه 1+5 پيشبيني ميكرد، به سرمنزل مقصود رساند. گزارشهاي يوكيا آمانو، مديركل سازمان انرژي اتمي هم بر رفتار در چارچوب توافق ايران در يك سال گذشته تاكيد دارد. رفتاري كه شايد هيچ بازيگر منطقهاي و فرامنطقهاي انتظار آن را از ايران نداشت اما پاشنه در دولت يازدهم بر منطق و عقلانيت در كنار مقاومت سنجيده چرخيده است و در نتيجه اين تعادل در رفتار ايران است كه اكنون كهنه كارترين مخالفان ايران هم توپ تقصير فراز و فرودهاي برجام در يك سال نخست را به زمين امريكا انداختهاند و ميگويند كه ايران دست بالاتر را در عمل به تعهدات در سايه برجام داد. پيتر جنكينز، ديپلمات انگليسي كه قريب به سه دهه سابقه فعاليتهاي ديپلماتيك را در پرونده خود دارد ناظر پرونده هستهاي ايران در 13 سال مذاكرات فشرده بوده است. هم روزهاي نزديكي تروييكاي اروپايي به ايران در غياب امريكا را به چشم ديده است و هم سالهاي تشديد تحريمهاي ايران از يك سو و گسترش برنامه هستهاي ايران از سوي ديگر را ناظر بوده است. جنكينز اخيرا در مصاحبهاي با يك رسانه انگليسي زبان ايراني (Iran-Review) با اذعان به عدم همكاري امريكا با ايران در اجراي برجام پيشنهاد كرده بود كه تهران ميتواند اين عدم همراهي را به كميسيون مشترك تعيين شده در برجام ارجاع دهد. وي در گفتوگوي اختصاصي با «اعتماد» در سالروز توافق هستهاي ميگويد كه دولت امريكا براي رفع فضاي تحريمي پيرامون ايران اراده سياسي را دارد اما گره در كلاف هزار سر قانونهاي تحريمي امريكا است كه هنگام وضع تحريمها به سرسختي آنها توجهي نشده بود. جنكينز كه سابقه نمايندگي كشورش در آژانس بينالمللي انرژي اتمي را دارد در سه دهه گذشته در وين، واشنگتن، پاريس، برزيل و ژنو ماموريتهاي متفاوت سياسي را بر عهده داشته است. وي كه تا حدودي با جامعه سياسي امريكا به دليل ماموريت در اين كشور آشنايي دارد نسبت به رياستجمهوري هيلاري كلينتون نگران است و اعتقاد دارد كه نزديكي او به اسراييل ميتواند زنگهاي خطر را براي برجام در دولت آتي امريكا در شرايط پيروزي هيلاري در انتخابات، به صدا درآورد. وي اعتقاد دارد كه اظهارات اوليه دونالد ترامپ، نامزد جمهوريخواهان در انتخابات رياستجمهوري امريكا در خصوص نقض برجام ناپخته و در مسير ناسازگاري با قانون اساسي امريكا قرار دارد. جنكينز برجام را درك بين دولتها ميداند و توافق بينالمللي كه با زور حاصل نشده بلكه فرزند يك اراده سياسي جدي تمام بازيگران است. او انكار برجام را توسط هر بازيگري يك عمل سياسي ميداند و نه يك اقدام حقوقي. جنكينز كه دانشآموخته هاروارد و كمبريج است متخصص مسائل امنيتي و اقتصاد بينالملل است. وي در فاصله سالهاي ٢٠٠١ تا ٢٠٠٦ نماينده انگليس در آژانس بينالمللي انرژي اتمي در وين بوده و در زمره كارشناساني است كه به كرات در خصوص برنامه هستهاي ايران صحبت كرده است. مشروح اين گفتوگو به شرح زير است:
در يك سال گذشته از عمر برجام، امريكاييها تنها طرف مقابل ايران بودند كه نتوانستند يا نخواستند به تعهدهاي خود براي برداشتن موانع عاديسازي تجارت با ايران عمل كنند. چند روز پيش نيز رييس مجلس نمايندگان امريكا گفته است كه جان كري به بازارياب ارشد ايران بدل شده است. در چنين شرايطي آيا استدلالهاي امريكا و ارايه توضيحاتي كه در خصوص برجام به بانكها و بنگاههاي مالي داده است را كافي ميدانيد؟ در صورت شكايت ايران به كميسيون مشترك آيا امكان صدور رايي به نفع ايران وجود دارد؟
من متوجه اهميت بازاحياي رابطه بانكهاي اروپايي با همتاهاي ايراني هستم اما ميبينم كه تاكنون بسياري از آنها وارد چنين فازي نشدهاند. واضح است كه امتناع آنها تا اندازه بسياري به دليل ترس از نقض غيرعامدانه قوانين و قواعد امريكا و تحت جريمههاي سنگين قرار گرفتن از سوي اين كشور است. براي من بسيار باعث تعجب است كه ميبينم امريكا در جريان مذاكرات هستهاي با ايران اين مشكلات را پيشبيني نكرده و تاكنون هم دولت نتوانسته است اين مشكلات را حل و فصل كند. منصفانه نيست ادعا كنيم كه دولت امريكا از اراده كافي براي حل و فصل اين مساله برخوردار نبوده است. به گمان من اين پيچيدگي مساله و مخالفتها و خصومتهاي كنگره با ايران است كه عامل اصلي اين مشكلات است. تقصير ديگر دولت امريكا شكست آنها در مهيا كردن فضايي است كه در سايه آن ايران بتواند به درآمد بلوكه شده حاصل از فروش نفت خود دسترسي پيدا كند. راهكارهاي بسيار ساده براي حل اين مساله در دسترس است. دولت اراده سياسي كافي براي اجرايي كردن يكي از اين راهكارها را دارد. شايد اين اراده پس از انتخابات رياستجمهوري ماه نوامبر در امريكا در دولت شكل بگيرد. كميسيون مشترك ميتواند براي بحث و يافتن راهكارهايي در راستاي حل و فصل اين مسائل و اجرايي شدن تعهدها مورد استفاده قرار بگيرد. اين مسائل و اختلافهاي بانكي به اندازهاي جدي شده است كه آنها را به كميسيون مشترك ارجاع داد و نتيجه مثبتي هم از آن گرفت.
شما يك بار در مصاحبهاي تاكيد كرده بوديد كه برجام توافقي سياسي ميان دولتهاي به تفاهم رسيده است و نه يك سند حقوقي كه در دولتهاي فوق تصويب شده باشد. فكر نميكنيد همين خلأ ضمانت اجرايي حقوقي ميتواند زير پا گذاشتن برجام در 9 سال آينده را براي هر دولتي آسان كند؟ تبعات سياسي نقض برجام براي هركدام از طرفين تا چه اندازه است؟
توافقنامههاي سياسي ميتوانند به اندازه معاهدههاي قانوني الزامآور، موثر و كارآمد باشند. آنها بر پايه منافع ملي و محاسبههاي هزينه و فايده استوار هستند. به نظر من در آينده قابل پيشبيني تمام حاضران در توافق هستهاي منافع قوي و جدي در اجرا و حفظ اين توافق دارند. توافقي كه نسبت به نيتهاي هستهاي ايران اعتمادسازي ميكند، همه را مطمئن ميكند كه فعاليتهاي هستهاي ايران از شفافسازي كافي برخوردار است، اروپا را قادر به تداوم حركت در مسير رابطه عادي با ايران ميكند و منفعتهاي اقتصادي بيشمار را متوجه ايران ميسازد. متزلزل كردن اين توافق تامين تمام اين منافع را زير سوال خواهد برد. علاوه بر اين مسير را هموار خواهد ساخت تا عربستان سعودي و (رژيم) اسراييل باز هم بر گزينه حمله نظامي به ايران مانند گذشته اصرار بورزند.
يكي از ترسهاي جاري در ميان پنج كشور مذاكرهكننده، انتخابات رياستجمهوري امريكا است. هيلاري كلينتون خود را معمار تحريمهاي هستهاي ايران ميداند و شديدترين قطعنامهها كه 1929 بود در زمان وي صادر شد. از سوي ديگر او يك دموكرات است و محافظت از برجام به عنوان ميراث هم حزبياش به نوعي رسالت او نيز است. همزمان نزديكي بيش از حد او به لابيهاي اسراييلي هم وجود دارد. اين ميزان تناقض در هزينه و فايدههاي اجراي برجام منجر به اتخاذ چه رويكردي از سوي هيلاري در قبال ايران خواهد شد؟
من نگران علاقه غيرقابل نقد خانم هيلاري كلينتون به نخست وزير فعلي (رژيم) اسراييل و دولت راستگراي وي هستم. همچنين نگران رويكردهاي بسيار تند او با سابقهاي كه از وي در حوزه سياست خارجي داريم نيز هستم. مطمئن هم نيستم كه وي تمايل شخصي داشته باشد و به همين دليل احساس اجبار كمتري ميكند كه از ميراث باراك اوباما محافظت كند و بنابراين از برخي سياستهاي وي فاصله خواهد گرفت. فكر ميكنم همه ما كه ارزش برنامه جامع اقدام مشترك را ميدانيم دلايلي داريم كه نگران احتمال رياستجمهوري هيلاري كلينتون باشيم. تنها اميدي كه ميبينم اين است كه مولفههاي حرفهاي حزبي در بروكراسي امنيت ملي امريكا خانم كلينتون را متقاعد كند كه اگر رييسجمهور شد، حفظ برجام و پايبندي به آن در چارچوب تامين امنيت ملي امريكا است. يك نكته مثبت در خصوص وي اين است كه او بهطور كامل نسبت به منافع ملي امريكا بيتوجه نيست. با اينهمه اين ريسك و خطر هم وجود دارد كه توصيههاي حرفهاي در خصوص ضرورت زيرسوال بردن برجام توسط تندروهايي مانند سياستمداران نزديك به اسراييل كه احتمالا هيلاري را احاطه خواهند كرد، به وي بشود.
يكي از داغترين مباحث در ايران در نتيجه جدايي انگليس از اتحاديه اروپا، تاثير اين خروج بر اجراي برجام و رابطه دوجانبه ايران و انگليس است. برخي ميگويند كه حضور انگليس در اتحاديه اروپا ميتوانست ترمزي براي ائتلاف اين كشور با دولت بعدي امريكا در برابر ايران باشد. آيا با چنين تعبيري موافق هستيد؟ اين جدايي چه تاثيري بر رابطه دوجانبه تهران – لندن ميگذارد؟
هنوز بسيار زود است كه فرض كنيم بريتانيا از اتحاديه اروپا خارج خواهد شد. ممكن است كه 27 كشور عضو اتحاديه ماده 50 را به گونهاي تعبير كنند كه خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا خسارتهاي بزرگي به اقتصاد بريتانيا بزند و اين مساله ميتواند دولت بريتانيا را به بازنگري و طرح دوباره اين پرسش وادارد كه آيا اين خروج در راستاي تامين امنيت ملي آنها خواهد بود يا خير. در هرحالتي مذاكرات براي خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا به چندسال زمان نياز خواهد داشت و يك پروسه چندماهه نيست و حتي زماني كه اين پروسه تمام شود هم باز انگليس عضوي از اتحاديه باقي ميماند. خروج انگليس نميتواند بر جايگاه اتحاديه اروپا نسبت به اجراي برجام خللي ايجاد كند. اتحاديه اروپا همچنان منابع اقتصادي قوي و منافع تامين هدف منع تكثير تسليحات را در اجراي برجام داشته و خواهد داشت. اگر در مرحلهاي پس از خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا، سياستهاي اتحاديه و امريكا در قبال برجام با هم تضاد پيدا كند، اين احتمال وجود خواهد داشت كه بريتانيا تحت حاكميت محافظهكاران به سمت امريكا گرايش پيدا كند. در شرايطي كه دولت ائتلافي در چنين حالتي روي كار باشد يا قدرت در لندن در دست حزب كارگر باشد، قدرت امريكا كمتر خواهد شد و سياستهاي واشنگتن عليه ايران جاذبهاي براي انگليس نخواهد داشت.
پس از توافق هستهاي، سوژه ايران هراسي برخي بازيگران منطقهاي و البته امريكا تغيير كرده است و اينبار فعاليتهاي منطقهاي ايران در دستور كار اين پروژه ايران هراسي قرار گرفته است. تا چه اندازه اين احتمال وجود دارد كه با روي كار آمدن رييسجمهور جديد در امريكا تحريمهاي غيرهستهاي ايران به دليل فعاليتهاي منطقهاي ايران تشديد شود؟ اين مساله تا چه اندازه حيات برجام را تهديد ميكند؟ آيا اروپاييها با امريكا در اين مسير حتي به قيمت بر هم خوردن برجام همراهي ميكنند؟
به بخش اول اين سوال در اين مقطع زماني نميتوان جواب قطعي داد. بخش بسياري از پاسخ به اين سوال به تركيب سياسي كنگره بعدي وابسته است، بخشي به هويت رييسجمهور آتي مربوط است و بخشي هم به هويت مشاوران نزديك وي بستگي خواهد داشت. به نظر ميرسد كه فشارها براي تشديد تحريمهاي غيرهستهاي اجتنابناپذير خواهد بود اما اگر كاخ سفيد ارادهاي براي مقاومت در برابر اين فشارها داشته باشد، اين فشارها نتيجهاي نخواهند داشت.
پاسخ دادن به بخش دوم سوال آسانتر است. فراموش نكنيم كه اتحاديه اروپا حاضر است منافع اقتصادي خود را قرباني ممانعت از دستيابي كشورها به سلاح هستهاي كند و در اين مسير از وضع تحريم هم ابايي ندارد. من به سختي ميتوانم نگرانيهاي غيرهستهاي را براي اتحاديه اروپا متصور شوم كه اين اتحاديه را وادار به قرباني كردن منافع اقتصادي كند و اجراي برجام توسط ايرانيها را در معرض خطر قرار دهد.