گوشه راست سالن ميز غذاها را چيدهاند، روبرو چند ميز است، هر كدام متعلق به يكي از گروههاي زنان روستاهاي مختلف زيستگاه يوز در پارك ملي توران و پناهگاه حيات وحش خوش ييلاق، سمت چپ بخش سخنراني است. همان جا كه براي آخرين بارها، هومن جوكار پيش از بازداشت در روستاي احمدآباد در حاشيه پارك ملي توران از اين گونه ميگويد، جوايزي به برندگان بخش غذا و... ميدهد و از كساني كه در حفاظت از يوزهايي كه نزديك جاده شده بودند تقدير ميكند. در ميانه سالن يكي از كارخانههاي بستني به حاضران در جشنواره فلفل بستني رايگان ميدهد و اطرافش زمين نوچ شده، هديه تهراني از ازدحام جمعيت بيرون ميزند، از سالن بيرون ميآيد و خودش را به ديوار نيمه ميرساند. آنجا ميايستد و نگاهي به اطراف مياندازد. همان جاست كه زني نزديك ميشود، از او ميخواهد عكسي به يادگار بگيرند. روي صفحه موبايل عكسي از چهره رنگ پريده هديه تهراني ثبت ميشود، چهرهاي كه با آنچه در سال 1375 در «سلطان» مسعود كيميايي يا در سال 1377 در «قرمز» فريدون جيراني ديدهام خيلي فرق دارد.
اقرار ميكنم
«من اقرار ميكنم كه به شوهرم ناصر ملك، من خيانت نكردم. دروغ ميگي، دروغ ميگي، دروغ ميگي، ناصرچوب را بالا ميبرد و برتن هستي مشرقي ميكوبد. هستي: حاج آقا زندگي مشترك معنيش چيه؟ ناصر: حاج آقا من آبرو دارم، دوست ندارم زنم خودش رو نو نوار كنه، دوست ندارم آرايش كنه بره خريد، دوست ندارم با مرد غريبه بگو بخند راه بندازه، دلش ميخواد خيابونگردي كنه، من دلم نميخواد و..» اين بخش تلخ زندگي ناصر ملك با بازي محمدرضا فروتن و هستي مشرقي با بازي هديه تهراني در فيلم است. اما پلاني از فيلم كه ناصر سند خانه را بالا ميبرد و ميگويد: «اين سند اين خونهس» و بعد به قلب ميچسباند و ادامه ميدهد: «و اين خونه» يكي از عاشقانههايي است كه در سينماي ايران ثبت شده است. هديه تهراني از زماني كه در فيلم سلطان مسعود كيميايي بازي كرد و پس از آن حضوري درخشان در شوكران بهروز افخمي داشت خود را به عنوان يكي از ستارههاي سينما ثبت كرد. همان وقتها كه هنوز شبكههاي اجتماعي فراگير نشده بود خبرهايي ميرسيد كه دوستدارانش گاه يك فيلم را تا 9 بار در سينما تماشا كردهاند تا براي بار نهم هستي مشرقي را ببينند كه چطور از نردههاي مياني خيابان انقلاب بالا ميپرد تا خود را به كتابفروشي برساند و از اين بگويد كه زندگي با مردي كه همواره سوءظن دارد و در هر حركتي دنبال نشان خيانتي ميگردد، دشوار است.
انتخابش خلوت خود بود
هديه تهراني كه متولد چهارم تير 1351 است. 24 ساله بود كه با «سلطان» وارد سينما شد و پس از دو نيم دهه اكنون در 50 سالگي ديگر تنها هديه تهراني بازيگر نيست، البته او نه مانند ديگران سراغ فيلمسازي و كارگرداني رفته و نه تهيهكننده سينما شده؛ در مقابل او طبيعت را انتخاب كرده است. آن روز هم او براي حضور در جشنواره فلفل مربوط به روستايي در حاشيه زادآورترين زيستگاه يوز آسيايي رفته بود. همان جا كه پيروز به دنيا آمد هر چند فرصت بازگشت به آن حتي در محيط محصور سايت تكثير در اسارت را نيافت. حضور هديه تهراني در اين جشنواره و ساير برنامههايي كه پس از آن تصاويرش پخش شده، حضور هنرمندي نيست كه رو به دوربين بيانيهاي را بخواند، پند و اندرزي به مردم يا مسوولان دهد و در نهايت با خاموش شدن دوربين سراغ خانه و زندگيش برود، گرچه همه اينها خوب است اما شيوهاي نيست كه انتخاب او باشد. البته هديه تهراني هم مانند بسياري در ابتدا مدافع حيوانات خانگي بود، اين فعاليت در او دوام نداشت و خيلي زود سراغ حيات وحش رفت و كمپين يوز تا ابد را راه انداخت. كمپيني كه قرار بود با قرار گرفتن در كنار بخش دولتي پارك ملي توران را از حضور دام خالي كند. از دوستان هديه تهراني خواستيم او را براي مصاحبه با ما درباره اين كمپين و كارهايي كه براي جلوگيري از احداث پتروشيمي در پنج كيلومتري تالاب ميانكاله بود، متقاعد كنند، گفتند نميشود. اصرار كرديم و باز نشد، متوجه شديم او هم اين روزها مثل بسياري خستهتر از آن است كه بخواهد گذشته و كارهايش را واكاوي كند، ترجيح داد در خلوت خود بماند و به كارهايش برسد و در نهايت چند گلدان بردارد و بر سر مزار پزشكي برود كه تعهد پزشكي را بر هر چيز مقدم ميدانست.
اجتهاد شخصي ندارد
با هديه تهراني در پروژه يوز تا ابد كار كردم. پروژهاي با هدف آزادسازي مراتع پارك ملي توران كه قرار بود سامانههاي عرفي دامداران خريداري شود تا بتوانند دام خود را از پارك جابهجا كنند. اينها گفتههاي حميدرضا ميرزاده، روزنامهنگار و كارشناس محيط زيست است. «اين پروژه 30 سال در دست انجام بود. آن زمان كه كار شروع شد تعداد مراتعي كه در پارك باقي مانده بودند 17 تا 18 مرتع ميشدند كه نيمي از آنها خالي شده و 8 مورد مانده بود و شامل 13 تا 14 آغل ميشدند. دست اندركاران با 13 تا 14 دامدار مختلف روبرو بودند و كار پيچيدگيهاي خاص خود را داشت.»
گاهي ميبينيم كه هنرمندان خودشان در راس كار قرار گرفته و با صلاحديد شخصي رفتار ميكنند. هديه تهراني به گفته ميرزاده با چنين مقولهاي فرسنگها فاصله دارد: «بهشدت آدم مشاورهپذيري است. خانم تهراني هيچ كاري را با اجتهاد شخصي انجام نميدهد برخلاف دوستان ديگر كه با توجه به شهرتشان خود را بينياز از مشاوره با متخصصان ميدانند. در واقع او كاري را انجام نميدهد كه اطلاعات مشخص و متقني از آن نداشته باشد.»
ما همه هديه تهراني را به عنوان بازيگر فيلمهاي محبوبمان مثل چهارشنبه سوري، خانهاي روي آب، قرمز، سطان و... ميشناختيم. آيا حضور در چنين فعاليتهايي و يك تصميم اشتباه نميتواند كل سابقه هنري او را تحتالشعاع خود قرار دهد؟ «نمي شود گفت كسي كه بازيگر است نميتواند وارد حوزه محيط زيست يا ميراث فرهنگی يا امداد و نجات شود. اين تصور اشتباه است. شغل هر فرد ميتواند متفاوت از فعاليت اجتماعياش باشد. هديه تهراني از كودكي به محيط زيست و حيوانات علاقه داشته و در اين سالها فعاليتش در اين حوزه بيشتر شده است. او براي ورود به مقوله موضوع حيات وحش و موضوعي مانند آزادسازي پارك ملي توران هم هم مشاورههاي خوبي از ديگران گرفت كه در اين حوزه تخصص داشتند. همين داشتن اطلاعات هم سبب شد در حفاظت از يوز، به دولت و پروژه بينالمللي حفاظت از يوز آسيايي كمك كند.»
ميرزاده البته از ابتدا همكار هديه تهراني درا ين پروژه نبود. كمي پيش از 4 بهمن 1396 كه فعالان محيط زيست بازداشت شوند و يكي از پرسروصداترين پروندهها در اين باره تشكيل شود، او به اين پروژه وارد شد. «يكي از مولفههاي رفتارياش اين بود كه با دقت كار ميكرد، زماني كه از دقت سخن ميگويم هم در كار است و هم در حساب و كتاب يا زمانبندي و بودجهاي كه در اختيار داريم و همچنين درباره آدمهايي كه در پروژه با او كار ميكنند. گاهي اتفاق ميافتد كه آدمهايي كه در پيشبرد پروژه در مواردي كردهاند را فراموش كنيم. هديه تهراني عادت داشت نام تك تك همكاران پروژه را يادداشت كند تا اگر قرار است تشكر شود آنها جا نيفتند. همچنين گاهي برخي افراد مشهور از جايگاه شان سوءاستفاده ميكنند و براي خودشان امتيازي ميگيرند اما هديه تهراني اصلا اهل اين حرفها و كارها نبود. خاطرم هست در رويدادي كه براي پول جمع كردن داشتيم يك شركت تجاري حضور داشت كه ما نميدانستيم چطور آنجا آمده. استندي هم گذاشته بود كه آرمشان روي آن درج شده بود. خانمي شروع به صحبت با خانم تهراني كرد و گفت اگر ميشود با هم عكس بگيريم. او هم نه نگفت. ايستاد و عكس گرفت و بعد مشخص شد پشت اين دو نفر استند شركت بوده و آنها از اين عكس استفاده كردهاند. هديه تهراني به محض مطلع شدن با شركت تماس گرفت و گفت كه بايد حق عكس به كمپين يوز تا ابد پرداخت شود و شركت هم اين كار را كرد. در حالي كه ميتوانست براي منافع شخصي از آن استفاده كند.»
هديه تهراني خيلي كم درباره خودش حرف ميزند، كم درباره كارهايش ميگويد، تصاوير او معمولا در ميانه ميدان عمل است. «برونگرا نيست كه از كارهايش صحبت كند و از خودش بگويد. علاقه به كار تيمي و مشاورپذيري و به دقت بالا از خصوصياتي است كه من از كار كردن با او دريافت كردم كه تجربه خيلي خوبي بود. كاش بشود از الگوي رفتاري هديه تهراني و چند نفر ديگر از افراد مشهور صحبت كرد. افرادي كه مدير برنامه بازيگران و اهالي موسيقي هستند شايد بتوانند اين الگو را به كار بگيرند».
دغدغهاش تنوع زيستي است
روزهاي آخر اسفند 1400 بود كه خبر ساخت پتروشيمي در پنج كيلومتري تالاب منتشر شد. ارسال گزارشهاي مرتبط با فعاليتهاي اين پروژه حتي روز اول نوروز هم از سوي فعالان محيط زيست قطع نشد تا اينكه در نهايت با موضعگيريهاي رسمي محيط زيست و ورود دستگاه قضا ادامه فعاليت اين پروژه متوقف شد. هديه تهراني يكي از افراد موثري بود كه تصويرش براي امضاي طومار و پلاكاردي با مضمون «#نه_به پتروشيمي_ميانكاله» به سرعت در شبكههاي اجتماعي چرخيد. «هديه تهراني ابتدا در تجمعهاي حقوق حيواناتيها شركت ميكرد ولي به سرعت فعاليتهايش سمت و سوي مرتبط با تنوع زيستي و حيات وحش گرفت كه شاخصترين آنها خريد آغلها براي آزادسازي اراضي پارك ملي توران بود.»
حر منصوری هم مانند حميدرضا مهمترين مولفه هديه تهراني در كار را دقيق بودن ميداند و عجله نكردن.«شاخصه مهم در فعاليتهايش عجله نكردن، برخوردهاي غيرهيجاني و برنامهريزي دقيق است كه همه كساني كه او را ميشناسند از آن ميگويند. شجاعتش هم مثال زدني است. براي هر گونه واكنشي به هر موضوعي ابعاد مختلف موضوع را در نظر ميگيرد و همين باعث شده در برابر چيزي كه نوشته مجبور به پسروي نشود. هر چند اين اتفاق براي شخصيتهاي هنري بسيار اتفاق افتاده كه چيزي گفته و در فاصله كمي از موضعشان كوتاه آمده و عقبنشيني كردهاند. او خيلي با احتياط برخورد ميكند و همين باعث ميشود بهترين تصميم را بگيرد و واكنش درستي نشان بدهد. گرچه اين موضوع گاهي زمان ميبرد و براي برخي حوصله سر بر ميشود ولي در نهايت بهترين بازخورد را ميگيرد. به نظر من مهم است كه داوطلب محيط زيست ابعاد مختلف را بسنجد و بعد موثرين فعاليت را انجام بدهد.»
نه راه پس داشتم و نه راه پيش
آنقدر اين وسواس زياد است كه حتي در گرفتن يك عكس و امضا كردن بر سر يك موضوع نيز وسواس زيادي هديه تهراني به خرج ميدهد، موضوعي كه به گفته حر منصوري كه همه او را با عنوان «ديدهبان ميانكاله» ميشناسند ميتواند الگويي براي ساير كنشگران محيط زيست باشد. «20 اسفند 1400 مراسم كلنگزني پتروشيمي با حضور نماينده بهشهر و وزير كشور برگزار شد، از همان روز صبح استوريها و تصاوير مختلف و مستندات در اختيار رييس سازمان حفاظت محيط زيست قرار گرفت. فعاليتهاي ما هر چقدر جلو رفت فهميديم فردي كه قصد مقابله با او را داريم فردي صاحب نفوذ است كه تخلفهايي هم دارد. با فرا رسيدن سال نو فعاليتهاي ما خيلي جديتر شد و خوشبختانه رسانههاي داخلي واكنشهاي خوبي نشان دادند. ما خبرنگارها را به منطقه ميبرديم تا خبر و مصاحبه تهيه كنند. دوم و سوم فروردين پليس فتا و دادگستري بارها من را خواستند و دادستان بهشهر مرا تهديد كرد. توضيح ميدادم كه كنشهاي ما قانوني است و ارتباط ما با رسانههاي داخلي است و مستنداتي داريم كه پشتيبان ماست اما مورد تمسخر قرار ميگرفتم و تهديد ميشدم. هر چقدر مصاحبهها و پيگيريهايم بيشتر ميشد فشار روي من افزايش پيدا ميكرد تا اينكه از يك زماني احساس كردم نميتوانم ادامه دهم و ظن اين بود كه هر لحظه بازداشت شوم، خانم تهراني از طريقي از اين موضوع شد. مادرم شرايط جسمي نامساعدي پيدا كرد، فشار خون بالا گرفت و داروها به خاطر استرسي كه داشت جواب نميداد. من نه راه پس داشتم و نه پيش. مساله مهم بود و مادرم هم برايم عزيز بود و از طرف خانواده هم تحت فشار بودم كه بايد مراقب مادرم باشد، در شرايطي كه پدرم را هم سال قبل از دست داده بودم.»
اين لحظه كه حر نميداند چه تصميمي بگيرد، همان زماني است كه هديه تهراني وارد كارزار ميشود. «خانم تهراني به منطقه و نزد خانوادهام آمد. او به مادرم گفت نميگذاريم حر مصاحبه كند و نوك پيكان باشد، در عوض ما كار را پيش ميبريم و از هنرمندان ميخواهم كه از حر حمايت كنند. حضور او به خاطر علاقه زيادي كه مادرم به اين هنرمند داشت باعث شد حال مادرم شود. من هم در رسانهها كمتر مصاحبه ميكردم. در عوض خبرنگارها را پيش مرتعدارها ميبردم و مطالب و مستندات را در اختيارشان قرار ميدادم.»
همين زمان بود كه عكسهاي هديه تهراني و درخواستش براي توقف پتروشيمي منتشر شد
« با امضاي كمپين توسط هديه تهراني و عكسهاي كه از او منتشر شد، رسانهها روي او تمركز كردند. برخي ميگفتند او در اين زمينه تخصص ندارد اما هديه تهراني از 25 - 24 اسفند مطالب و مستندات را ميخواند و در جريان ديدگاههاي كارشناسي قرار ميگرفت. بدون دانستن اصل موضوع هديه تهراني امكان نداشت وارد اين مساله شود. خاطرم هست جلسات متعددي را با شورا و اعضاي مرتعدار در اقصي نقاط منطقه انجام داد. در اين جلسات او تنها شنونده بود تا دقيقا متوجه شود موضوع ازچه قرار است. از 13 فروردين به بعد بيشتر رسانهها روي او تمركز كردند، با كمك او پتروشيمي به يك مساله ملي بدل شد و همه رسانهها روزانه به آن پرداختند كه نتيجه مثبتي را توانستيم بگيريم و سازمان حفاظت محيط زيست بعد از چند ماه توانست با پشتوانه پيگيري مطالبهگري مدني و عمومي مردم جلوي ادامه كار احداث پتروشيمي را بگيرد هر چند فشارها براي انجام كار ادامه دارد.»
هديه تهراني از همان سال 1375 كه با فيلم «سلطان» مسعود كيميايي به جامعه ايران معرفي شد تا آخرين تصاويري كه از او داريم و مربوط به رفتنش بر سر مزار آيدا رستمي، پزشك كشته شده در جريان اعتراضات اخير ميشود، همواره در مركز توجه بوده است. او را زماني يكي از پولسازترين بازيگران ايراني ميدانستند و بسياري از او به عنوان شخصيتي متفاوت در ميان هنرپيشگان زن به واسطه نقشهايش ياد كرده و ميكنند. هنرمندي كه در فيلمهاي شاخص سينماي ايران بازي كرده و توانسته است استانداردهاي فعاليت اجتماعي را نيز بالا ببرد.