نگاهي به نواهاي نوروزي در كشورهاي فارسيزبان
دميدن در شاديانهها و آرزوها
كارشناساني از ايران، افغانستان و تاجيكستان از تاثير تحولات زيستي مردم بر حال و هواي ترانههاي نوروزي ميگويند
سيمين سليماني
روزنامه نگار
موسيقي در زندگي ايرانيان نقش و جايگاه ويژهاي داشته و دارد. جشنها، آيينها و حتي سوگوارهها با موسيقي عجين هستند. نوروز باستاني نيز همراه آييني با موسيقي و نواي خاص بوده كه البته در حال حاضر اگرچه كاركرد خود را نسبت به گذشته از دست داده اما همچنان رگههايي از آن در برخي نواحي پيداست. در اين گزارش به موسيقي نوروزي و كاركردهاي آن، جايگاه و نقش آن در گذشته و اكنون پرداختيم.
در بخش نخست اين گزارش به سراغ جهانگير نصري اشرفي رفتيم. نصري اشرفي، پژوهشگر در زمينه قومشناسي و موسيقيشناسي است؛ او آثار مكتوبي را نيز در اين زمينه منتشر كرده است. از جمله آثار او ميتوان به «نمايش و موسيقي در ايران»، «تاريخ هنر ايران»، «خنياگران نوروزي» و «فرهنگ واژگان طبري» اشاره كرد. نصري اشرفي در زمينه نوروزخواني تحقيقات گستردهاي داشته و از او درباره موسيقي نوروز و گستره آن پرسيديم. در اين گفتوگو ايران فرهنگي مدنظر بوده و منظور جغرافيا و مرزهاي سياسي كنوني نيست. در آغاز موضوعِ جايگاه و نقش نوروزخواني مطرح شد، به نوروزخواني در زمانه ملوكالطوايفي و پس از آن اشاره شد. در ادامه به بررسي كاركردهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي نوروزخواني و همچنين تغيير كاركرد آن در روزگار كنوني پرداخته شد و در نهايت موسيقي و كلام به كار رفته در نوروزخواني مورد بررسي قرار گرفت.
در بخش دوم اين گزارش به سراغ مهدي حسين موحد بلخي، فعال فرهنگي افغانستاني و مدير بنياد اميرخسرو بلخي در ايران رفتيم. از او درباره موسيقيهايي كه در ايام نوروز در افغانستان به كار برده ميشود و تغييراتي كه به واسطه شرايط سياسي و اجتماعي اين كشور از گذشته تاكنون داشته پرسيديم. در بخش پاياني اين گزارش نيز با نورمحمد سيدزاده، محقق و پژوهشگر و از فعالان فرهنگي تاجيكستاني درباره ويژگيهاي موسيقي نوروز در كشور تاجيكستان صحبت كرديم.
كاركردهاي اجتماعي و سياسي نوروزخواني
جهانگير نصري اشرفي
مراسم آييني نوروز يا نوروزخواني در تمام حوزههاي فرهنگي ايران، چه در آسياي مركزي، چه در آناتولي و در جغرافياي فعلي ايران و در قفقاز و ماوراي قفقاز برگزار ميشده است. اگر جسته و گريخته ترانهها و آهنگهاي فولكلور درباره نوروز ساخته شده در بخش جداگانه هست و ميتوان گفت كه اين آهنگها روزآمد هستند و تثبيت يا جاودانه نميشوند به دليل اينكه بهروز هستند. گاهي در طول قرنها براي نوروز اشعاري گفته يا خوانده ميشده، بعضي از آنها شهرت پيدا ميكرده و بعضي هم فقط چند دهه در بين اذهان ميماندند و بعد از بين ميرفتند اما آيين نوروزخواني به نوعي داراي تقدس بود؛ بنابراين تمام جوانب و عناصر اين آيين هميشه ماندگار است. اينكه ميگوييم يك موسيقي از دوران باستان به ما رسيده كه البته تعداد آن معدود است، به اين معني نيست كه هيچ تغييري نكرده يا بهروز نشده چرا كه موسيقي هم مثل همه عناصر فرهنگي يك موجود زنده به شمار ميرود و طبيعتا دچار تغييرات ميشود. اما نكتهاي كه مهم است اينكه نوروز به دليل اهميت ماهوي و كاركردي كه در زندگي اجتماعي و اقتصادي مردم از جامعه دامدار تا جامعه كشاورز دارد و همچنين به دليل كاركرد فرهنگي تواماني كه داشته بنابراين به شكل آيينهاي نوروزي تجلي پيدا كرده است. همه آيينها به دليل مقدس بودن از پازلهاي مختلفي تشكيل ميشوند كه اين مساله تا پايان دوره ملوكالطوايفي وجود داشته كه در ايران سالهاي ۱۳۴۰ يا ۵۰ است كه در اين دوره، تقدس ياد شده وجود داشته است. در روزگار حاضر ديگر نوروزخواني قدسيت خود را تا حد زيادي از دست داده و بيشتر جنبه جشن و شادماني دارد و امروز بيشتر به عنوان جشني بزرگ تلقي ميشود.
در آيينها، موسيقيها تثبيت شده است. در آيين نوروزي هم اين اتفاق افتاده يعني به دليل ماهيت آييني نوروز، موسيقي وجه و پازل بسيار مهمي به شمار ميرفته است. موسيقيهاي نوروزخواني داراي مفاهيم متعدد بوده، در واقع موسيقي نوروز و آيينهاي نوروزي داراي مفاهيم گسترده حكمي، اجتماعي، فرهنگي، تغزلي، ثنا، حمد و هر آنچه انواع موسيقيها دارند، است. موسيقي نوروزخواني همه اينها را در خود جاي داده كه اين موضوع بسيار مهمي است. دليل هم اين است كه نوروز از آيينهايي نبوده كه يك سويه باشد و از يك منشأ سرچشمه گرفته كه آن منشأ هم كاركرد اجتماعي داشته، هم كاركرد سياسي، هم كاركرد تغزلي و فلسفي و هم كاركرد وحداني ديني؛ همه اين كاركردها را نوروز به خودي خود در قديم داشته است براي مثال در آستانه نوروز مردم بايد مالياتهاي خود را پرداخت ميكردند كه رهبران قومي نيز بتوانند هدايا، خراج يا ماليات خود را بدهند، علاوه بر آن نوروز در زماني اتفاق ميافتد كه طبيعت وجه خشن خود را از دست ميدهد و به وجهي تعديل شده كه به آن دوره اعتدالي ميگويند، ميرسد. اميد به سفرههاي مردم از عوام و خواص برميگردد، دام از پستوها بيرون ميآيد، برفها آب ميشود، كشاورزي آغاز ميشود. در سنت نوروزخواني، نوروزخوان براساس يك سنت موظف بوده تمام اخبار و اطلاعات را به مثابه يك رسانه بگويد، اين هم به نوعي يك وجه سياسي - اجتماعي محسوب ميشود و همه اينها در نوروزخواني جايگاه داشته است. هر نوروزخوانياي را كه در هر جايي ضبط كردهايم، ميبينيم كه از جنگهاي سال گذشته، اتفاقات، رخدادها، سيل، زلزله، بيماريها و... در آن ياد شده است.
تمام اين كاركردها كه به آن اشاره شد، مربوط به دوران ملوكالطوايفي بود اما حالا ديگر جنبه موسيقايي و شاد آن مهم است، جنبههاي روايي، فلسفي و فكري از اين سنت گرفته شده و تبديل به يك فستيوال شاد يا سرورآميز شده است. در كل سلسله جبال البرز كه هفت يا هشت قوم مهم كومشيها، طبريها، گيويها، استرآباديها، ديلميها و الموتيها كه زندگي ميكردند اكنون فقط در مازندران است كه به صورت كم و بيش در كوهستانها ميتوانيد نوروزخوانها را كه از تعداد انگشتان دست كمترند، ببينيد كه آنها هم خيلي فعال نيستند و فقط در روستاي خودشان هستند. در صورتي كه هر نوروزخوان وقتي شروع به كار ميكرد و سال نو ميشد حداقل براي ۵۰۰ آبادي نوروزخواني ميكرد. اين چند نفر باقي مانده همچنان كاركردهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي را در نوروزخواني زنده نگه داشتهاند ولي بهطور كلي در روزگار كنوني صدها نوروزخوان داريم كه اگرچه نوروزخواني ميكنند ولي در واقع شكل بازآرايي شده، تلفيقي و به نوعي الهام از نوروزخوانيهاي اصيل است. اكثر موزيسينها و آوازخوانهايي كه موسيقي محلي در فستيوالها و جشنوارهها و سالنهاي كنسرت اجرا ميكنند، يك بخش نوروزخواني هم اجرا ميكنند ولي بيشتر بخش شاد آن را اجرا ميكنند. يعني تمركز بر قسمتي كه نشاط آور بوده و تغزل داشته، دارند.
ما نوروزخواني را جزو فرهنگهاي بنيادي تلقي ميكنيم، در سنت خنياگري متن و موسيقي با هم تاثير آميختهاي دارند و از هم جداييناپذيرند. به دليل اينكه هيچ شاعري نميآمد درباره نوروز شعر بگويد و بعد نوروزخوان آن شعر را بخواند يا يك موسيقيدان و موزيسين نميآمد آهنگي بسازد و بگويد براي اين آهنگ يك شعر بساز. اصلا به خنياگران شعرخوان ميگفتند كه البته شعر در اينجا يك كلمه عربي نيست، يك واژه عام در آسياي غربي هست كه ساميها، عربها و ما نيز از آن استفاده ميكرديم. شايد ريشه ايراني هم داشته باشد ولي آن بحث ديگري است. فقط ميخواستم بگويم كه ما به آنها شعرخوان نيز ميگفتيم. در بوشهر به آنها شروِهخوان ميگويند. در هرمزگان به آنها شِروه خوان ميگويند. در كومش استان سمنان به آنها شيرخوان ميگويند. در بلوچستان به آنها شاعر ميگويند. درواقع خنياگران نوروزي يك شعر را هم ميسُرايند و هم ميخوانند. اينها تلفيق شده و با هم است و هيچ کدام بر ديگري برتري ندارد.
در سنتهاي خنياگري در ايران شاخهها و مكتبهاي متعددي داشتيم. ابزار خنياگر حافظه سيال و ذهني او بوده و در واقع ظرفيتهاي صداپردازانهاي كه داشته، ميتوانسته بلافاصله شعر بگويد و آن را بخواند. موسيقي مربوط به آن بر گرفته از سنتهاي موسيقايي ايران است كه آن دو بخش دارد؛ بخشي از آن سنت ملي موسيقايي و بخش ديگر قومي موسيقايي است. اتفاقا اين آيين از معدود آيينها در كل فضاهاي ايران فرهنگي به شمار ميرود كه خنياگر ظرفيتي را در آن ايجاد كرد براي اينكه بتواند تأثيرگذارتر و دلنشينتر آن را اجرا کند و با توجه به جنبههاي مفهومي و چند وجهي آن، بتواند براي شنونده تنوع ايجاد كند تا مخاطب احساس خستگي نكند. در بسياري از آيينها مثل آيين سحرخواني يا صبحخواني كه از دوره زرتشت تا دوره اسلامي كه اكنون نيز هست، يك آواز وجود دارد و لحن و ساختار يكي است. در حالي كه در نوروزخواني خنياگر با هوشمندي تمام از تنوع و ظرفيت موسيقي ايراني استفاده ميكند. از جمله موضوعات مختلفي مانند سياست، جنگ، حوادث، اتفاقات، بيماريها، خوشيها، شاديها، آرزو براي روزهاي بهتر و موضوعات بسيار زيادي در نوروزخوانيها وجود دارد. يك نوروزخوان به مدت سه يا چهار ساعت اجرا ميكند اگر بخواهد همه اين چهار ساعت را با يك لحن آوازي بخواند، خستهكننده است بنابراين خنياگر با هوشمندي خود از تمام دانش موسيقايياش استفاده ميكند و به طور كلي لحنهاي گوناگون در نوروزخواني شنيده ميشود.
نوروزخوانها وقتي كه به داستانهايي مثل آدم و حوا ميرسند كه از بخشهاي اساطيري نوروزخواني از نظر مفهومي است، در اين داستان لحن ملايمي ميشنويد و به اصطلاح موزيسينها، اين بخشها ريتم سنگيني دارد. اين ويژگي يعني دارا بودن تنوع لحني و ساختاري و... در بين دهها آيين كه همه ما با آن مواجه شدهايم تنها در آيين نوروزخواني است. اين ويژگي در نوروزخوانيهاي گيلكي، مازندراني، در آسياي مركزي، در تاجيكستان و... وجود دارد حتي در بخش فارسي زبان ازبكستان نيز همين اتفاق ميافتد، در هرات افغانستان نيز همين اتفاق ميافتد كه آنها ميآيند از تمام نسخههاي افغاني براي ارايه مفهوم استفاده ميكنند. اين شكلگيري بسيار پيچيده و جالب و ارزشمند است براي ارايه درست و شورانگيز نوروزخوانيها. بنابراين ما در نوروزخواني قالب مقام، لحن يا رديف واحدي نداريم. نوروزخوان اين امكان را ايجاد كرده كه از تركيب تمام لحنها در موقعيتهاي مفهومي مختلف استفاده كند كه به نوعي هماهنگ با مضموني باشند كه ارايه ميكنند. به نظر من نوروزخواني از معدود آيينهايي است كه لحنهاي گوناگون و متنوعي را در اجراي اين آيين استفاده ميكنند.
در اين روزگار هنرمندان افغان در ترانههايشان آرزوي آبادي وطن دارند
مهدي حسين موحد بلخي
صحبت درباره جشن نوروزي و فلسفه آن در افغانستان بسيار مفصل است، از آنجايي كه بناست درباره موسيقي اين آيين صحبت كنيم، نمونههايي از آهنگهاي نوروزي كه توسط آوازخوانان و اساتيد بزرگ موسيقي افغانستان ساخته و پرداخته شده، ياد ميكنم. در ميان اين آهنگها از بيشترين آهنگهايي كه در افغانستان مرسوم است و در جهان امروز با آن آشنا هستند و توسط «استاد غلامحسين» پدر استاد مرحوم سرآهنگ خوانده و ساخته شد، نام ميبرم. تاريخچه اين آهنگ به صد سال گذشته برميگردد كه با مطلع «بيا بريم به مزار ملا ممدجان» آغاز ميشود. اين اثر يك آهنگ و اثر معمولي نيست. فرهنگ و جشن نوروز را بيشتر به نمايش ميگذارد و آن را به نوعي زنده ميكند. آهنگهايي كه در چند دهه قبل توسط ديگر هنرمندان مشهور افغانستان خوانده شده بودند؛ مثل آهنگ «اي ساربان» از احمد ظاهر و بعضي از آوازخوانان مطرح نيز از كارهايي است كه همچنان مخاطب دارد. آهنگي هم توسط شمسالدين مسرور از آوازخوانهاي مشهور افغانستان خوانده شده است به نام «سيرگل سرخ بر مزار جان است» اين آهنگ در افغانستان بسيار مطرح است.
در اينجا به عنوان نمونه از همان اهنگ «بيا بريم به مزار ملا ممدجان» ميگويم چرا كه اكثر ايرانيها هم آن را بسيار شنيدهاند؛ اين آهنگ درباره عاشق دلباختهاي است كه چند صد سال قبل در شهر بلخ زندگي ميكرده و معشوق نيز در نقطه ديگري از افغانستان و خراسان بزرگ بوده كه اين شعر و ابيات با موسيقيهاي آن زمان ساخته شده بود و بعد استاد غلامحسين خان آن را در قالب موسيقي درآورده و آهنگي را ميسازد كه بعد از او بسياري از هنرمندان عرصه موسيقي اين آهنگ را ميخوانند و در بين مردم و تاريخ افغانستان، اين اثر به عنوان آهنگ ملي و فولكلور مردم افغانستان شهرت مييابد. برپايي جشن باستاني كه از گذشته به ميله گل سرخ در ميان مردم افغانستان مشهور است از مهمترين مراسم نوروزي افغانستان به شمار ميرود كه در شهر مزارشريف در شمال اين كشور برگزار ميشود. دليل اينكه به آن ميله گل سرخ ميگويند اين است كه دشتهاي بلخ در اين فصل غرق گل سرخ ميشوند و حتي بام خانهها را گلهاي سرخ شقايق در برميگيرد. داستان اين آهنگ يعني ملا ممد جان نيز در واقع اشاره دارد به داستان دختري عاشق كه نذر ميكند در ايام نوروز به مزار شريف برود و اگر به نذر خود برسد و وصال آنها صورت بگيرد، در ايام گل سرخ يا همان ميله گل سرخ به مزار شريف برود و مرقد را خاكروبي كند. آهنگ ملا ممدجان يكي از آن آهنگهايي است كه همچنان شنيدني است و اشاره به همان ميله گل سرخ و ديد و بازديدها و رسوم نوروزي در افغانستان دارد.
اما ترانههاي نوروزي در چند دهه اخير دستخوش تغيير شده، ديگر از آن نشاط و شادابي آن چنان خبري نيست و بيشتر هنرمندان نوروز را بهانهاي قرار دادهاند تا ترانههايي براي آبادي وطن بخوانند. در همين شرايط حساس تاريخي و مشكلاتي كه بر سر مردم افغانستان و امنيت افغانستان است، ترانهها نيز به همين شكل ديگرگون شده است. مثلا از هنرمندان معروف افغانستان ميخواند: «روز نوروز است خداجان ملك ما ويران شده / آسمان اين جهان برسرم ويران شده» در چنين ترانهها معمولا هنرمندان آرزوي آبادي وطن و شكوايه از شرايط حاضر را دارند. متأسفانه آن ترانههاي شاد ديگر آن چنان وجود ندارند، بلكه طوري شده كه آهنگها و اشعاري كه حالا خوانده ميشوند حكايت از غربت هنرمندان و مفهوم «اي كاش» را دارند اينكه كاش دوباره آن ترانههاي شاد و آن روزگار شاد به ديار و وطن ما برگردد و جشنهاي باستاني به قوت و شكوه قبل در افغانستان برگزار شود ما هم آرزو داريم به زودي مشكلات برطرف شوند و دوباره همان شادخوانيها و جشنها برپا شوند. اصل موسيقي ما، ادبيات ما، تاريخ ما، فرهنگ ما، جشن ما و نوروز ما فارسي زبانان همه يكي بوده و هست. انشاءالله كه مشكلات در ايران و افغانستان برطرف شوند و مردم ايران سربلند و سرفراز باشند و اين ناخوشيهايي كه مردم افغانستان تجربه ميكنند را هيچگاه مردم و كشور ايران نبيند. اميدوارم جشن نوروزي كه جشن تاريخي و جشن بشر است و خاستگاه آن ايران قديم است، مجدد احيا شود با همان شكوه و عظمت قبل.
كرني، ساز دعوت مردم به جشن نوروز در تاجيكستان
نورمحمد سيدزاده
در تاجيكستان مثل كشورهاي فارسي زبان از جمله ايران و افغانستان، موسيقيهاي مختلف و متنوعي وجود دارد چرا كه ما از يك فرهنگ عمومي فارسي و ايراني نشات و ريشه گرفتهايم. موسيقيها و سرودهاي مختلف در بين مردم اجرا ميشوند. در اينجا كه كرني يا كرنا به عنوان دعوت به مكانهاي مذهبي از جمله حرم امام رضا نواخته ميشود، در تاجيكستان براي مراسم شادي و عروسي و به خصوص براي دعوت مردم به جشن نوروز نواخته ميشود. وقتي كه نوروز فرا ميرسد، در تمام منطقه جشنهاي مختلف برپاست و اولين كار، نواختن كرني است و كاراكترهاي بابا دهقان و خانم نوروزي به عنوان نماد شدكار (زمين شيارشده) به روي صحنه ميآيند و برنامههاي شادي مثل سرود و ترانه را اجرا ميكنند. كرني علاوه بر اينكه براي دعوت به مراسم نوروز در نوروزگاهها نواخته ميشود، براي دعوت مردم به مراسم جشن، شادي، سرور، ختنه سوران، عروسي نيز به كار ميرود. خصوصا وقتي در شهرستانها نواخته ميشود، نشان ميدهد كه در آن منطقه مراسم عروسي يا مراسم نوروزي در حال برگزاري است.
جشنهاي نوروزي تاجيكها، جشنهايي بسيار شاد هستند كه تقريبا مثل ايران برگزار ميشوند و جالبتر از همه اينكه سرود و ترانههاي عيدانه بيشتر نواخته ميشوند. اين سرودها در بخشهاي مختلفي اجرا ميشوند؛ يكي از آن بخشها، مراسم گلگرداني است كه نورسان و كودكان با روييدن اولين گلهاي بهاري مثل سيهگوش و بايچيچك، آنها را جمع ميكنند و پشت درِ خانه مردمان قرار داده و در ميزنند، آمدن بهار را به آنها تبريك ميگويند و كدبانوي آن خانه هم براي آنها تخم مرغهاي رنگي، شيريني و نان ميدهد و ترانه زيباي نوروزي گل گرداني كه توسط آواز خوانان تاجيكي از جمله قربان علي رحمان، سروده شده است، اجرا ميشود؛ «گل گردانيم جمله گل گردانيم/ در خانه شما، ما ميهمانيم»
سرود ديگر اين مراسم جفت براران است كه به صورت نمادين، آغازگر كشت و كار است. در اين مراسم، مردم منطقه جمع ميشوند و به صورت نمادين، با گاو و يوغ زمين را شخم ميزنند، بعد از آن فرد موي سفيد يا همان ريش سفيد روستا ميآيد و روي زمين بذر ميپاشد و شروع به آغاز كار ميكنند و به شاخ گاوها هم كمي كره و روغن زرد ميمالند كه سالي پر چرب و خوبي باشد.
سرود بعدي كه بسيار مهم بوده و رمز و نماد نوروز است، سرود سمنو است كه در تاجيكستان به آن سُمن ميگويند كه همان مراسم سُمنك پزان است كه مراسم بسيار جالبي است. سبزهها را سبز ميكنند، خانمها از سر شب ديگ را بار ميگذارند و تا صبح بالاي آن دعا و سرود سُمنك ميخوانند: «سُمنك در جوش، ما كفچه زنيم/ ديگران در خواب، ما دفچه زنيم» اين ترانهاي زيباست كه در تاجيكستان و مناطق تاجيكنشين ازبكستان از جمله نمنگان، فرغانه، سمرقند و... به جا آورده ميشود. جشن نوروز در قياس با ايران كه جشن داخل خانه است، در تاجيكستان جزو جشنهاي بيرون از خانه است، جشن سرود و ترانه بوده و شامل مسابقات و محفلهاي مختلف از جمله شعرخواني است. مثلا بچهها مراسم و بازيهاي مختلف انجام ميدهند. تخم مرغهاي رنگي به هم پرتاب ميكنند و مراسم خروس جنگي دارند و مراسم مختلفي ديگري داير ميشود كه سرود و ترانه نيز جزئي از آنهاست. ادبيات فارسي زبانان از جمله تاجيكستان، ايران و افغانستان بسيار رنگارنگ و متنوع است و تمام مراسم و اعياد ما در آن نمايان است كه از جمله آنها بهار است. بهار از دوران رودكي كه بنيانگذار ادبيات فارسي تاجيكي به شمار ميآيد كه بهترين ترانه آن؛ «آمد بهار خرم با رنگ و بوي طيب/ با صد هزار نزهت و آرايش عجيب» تا امروز تمام شاعران ما از اين دست اشعار سرودهاند. در اين مراسم اين اشعار خوانده ميشوند و ترانهها ساخته ميشوند كه اين زيبايي نوروز را دوچندان ميكند. چرا كه بخشي از نوروز، شعر و ترانه است و با خون مردم عجين شده و همزمان با مردم پيش ميرود.
بهار نماد زنده شدن طبيعت است و زماني كه بهار ميآيد جامعه زنده شده و تغيير و تحول صورت ميگيرد در برابر اينكه زمين سبز شده، درختان شكوفه ميدهند و به مردم نيز اميد ميبخشد و مردم نيز لباسهاي نو ميپوشند و آماده نوروز ميشوند. در ايران مراسم درختكاري دارند و آماده خانهتكاني ميشوند و اين مراسم در مدارس و دانشگاهها نيز صورت ميگيرد و تمامي اينها در سرودها و ترانههاي مردم نيز انعكاس يافته و قسمتي مثل آمد بهار يا بهار ميآيد را در ميان دوبيتي، رباعي و تكبيتي تكرار ميكنند و ميخوانند و از اين راه، مردم را به شادي و اميد دعوت ميكنند. زماني در شوروي و میان روسها اين مراسم زنده شد.
در گذشته ما به ايران و دو يا سه كشور فارسي زبان اكتفا ميكرديم كه جشن نوروز را داير ميكردند. ولي خوشبختانه امروزه جغرافياي نوروز گسترش يافته؛ از خليج فارس شروع شده، آسياي مركزي، كشورهاي عربي؛ بالكان و چين. طبق آمار اخيري كه در مطبوعات چاپ شده بيش از ششصد و شصت ميليون نفر در اين روز جشن ميگيرند. قزاقها، آذريها و كردهاي عراق جشن ميگيرند. به اين دليل كه جشني است كه در عمق دل و ديده مردم جا گرفته است و نشان ميدهد كه جغرافياي فرهنگي ايراني، فارسي در دنيا گسترش پيدا كرده و نوروز به عنوان نماد همبستگي و اتحاد همه ملتهاي منطقه جايگاه خود را پيدا كرده است.
از آهنگهاي متداول در افغانستان كه توسط «استاد غلامحسين» پدر استاد مرحوم سرآهنگ خوانده و ساخته شد، آهنگي است با مطلع «بيا بريم به مزار ملا ممدجان» كه تاريخچه آن به 100 سال گذشته برميگردد.
جشنهاي نوروزي تاجيكها، جشنهايي بسيار شاد هستند كه تقريبا مثل ايران برگزار ميشوند... در مراسم گلگرداني، كودكان با روييدن اولين گلهاي بهاري، آنها را جمع ميكنند و پشت درِ خانه مردمان قرار داده و در ميزنند و...
در كل سلسله جبال البرز كه هفت يا هشت قوم مهم كومشيها، طبريها، گيويها، استرآباديها، ديلميها و الموتيها زندگي ميكردند اكنون فقط در مازندران است كه به صورت كم و بيش در كوهستانها ميتوانيد نوروزخوانها را كه از تعداد انگشتان دست كمترند، ببينيد كه آنها هم خيلي فعال نيستند و فقط در روستاي خودشان هستند. در صورتي كه هر نوروزخوان در سال نو ميشد حداقل براي ۵۰۰ آبادي نوروزخواني ميكرد