دومينوي نزول محبوبيت مرد پرتغالي
كيروش
مشتهاي گره كرده
و چند داستان ديگر
علي ولياللهي
روند دومينوي از دست رفتن محبوبيت كيروش، يا لااقل بخش زيادي از محبوبيتش، سرعت بالايي به خود گرفته. مرد پرتغالي در فاصله دوماهه تا آغاز جام ملتهاي آسيا وارد جنگي بيسابقه با رسانهها شده كه عاقبتش معلوم نيست به كجا ختم خواهد شد. در اين ميان شايد بتوان چند اتفاق برجسته را از همه كنشهاي سرمربي تيم ملي و همكارانش جدا كرد و به عنوان نقطه عطف بررسي كرد. بعد از جام جهاني و آن مصاحبه آتشين كيروش عليه برانكو، وضعيت تقريبا آرام بود و همه در فضايي نسبتا دوستانه، هرچند به ظاهر، مشغول كار خودشان بودند كه به ناگاه دعواي كادر فني تيم ملي و تيم اميد و اظهارنظر عجيب و بيادبانه دستيار كيروش باعث بروز التهاب در فضاي ورزش شد. مكدرموت خطاب به استيلي گفت: «به نظر ميرسد آقاي استيلي تيم ملي را با سيرك اشتباه گرفته است! اگر شما به دنبال استفاده از خرس براي سيرك هستيد بهتر است خرسهايي را كه در ميانمار جا گذاشتهايد استفاده كنيد! » اين صحبتها بلافاصله با واكنش منفي از سوي پيشكسوتان فوتبال ايران مواجه شد و همگان انتظار داشتند كيروش در اولين فرصت تلاش كند حرفهاي دستيارش را اصلاح و جو را تلطيف كند اما كيروش نه تنها اين كار را نكرد بلكه به نوعي از درموت حمايت هم كرد.
در اين ميان پرسپوليس، بزرگترين رقيب عشقي كيروش نزد هواداران (البته به زعم خودش) توانست در كمال شگفتي به فينال ليگ قهرمانان آسيا راه پيدا كند و همين امر باعث شد توجهات از كيروش و جنجالهاي هميشگياش برود سمت قرمزپوشان پايتخت. از وزير و وكيل گرفته تا رييس فيفا و رييس AFC و رييس فدراسيون فوتبال خودمان چشم دوختند به فينال باشگاههاي آسيا. اما اتفاق آنجايي رخ داد كه كيروش ترجيح داد در روزي كه همه بزرگان فوتبال دنيا در ورزشگاه آزادي براي تماشاي فينال ليگ قهرمانان آسيا حضور دارند، دستيارانش را به آزادي بفرستد و خودش يك روز بعد راهي تهران شود؛ تصميمي كه انتقادات زيادي را به همراه داشت. در كنار بيتوجهي كيروش به بزرگترين مسابقه فوتبال آسيا در سال جاري، مشتهاي گره كرده لوپز، مربي دروازهبانان تيم ملي بعد از باخت قرمزها مقابل كاشيما حسابي خبرساز شد. البته لوپز ادعا كرد كه ميخواسته به زيكو علامت بدهد اما بعد از مدتي مشخص شد كه او كاملا از باخت نماينده فوتبال كشورمان خوشحال شده بوده؛ شعفي كه احتمالا در آن سر دنيا در وجود كيروش هم وجود داشته اما كسي نبوده تا تصاويرش را ضبط كند.
فينال ليگ قهرمانان آسيا تمام شد و ارودي تيم ملي براي بازي مقابلترينيداد و توباگو آغاز شد. در همان روزهاي اول اردو بازيكنان با حركتي هماهنگ ارتباط خودشان با مردم را بهطور كامل قطع كردند. بازيكنان تيم ملي صفحاتشان را در فضاي مجازي دياكتيو كردند و مربيان هم پستي به اشتراك گذاشتند با اين مضمون: OUT OF SERVICE. در ابتدا به نظر ميرسيد كه اين اقدام براي تمركز بيشتر و دوري از حواشي انجام شده اما بعد معلوم شد كه اين خودش يك حاشيه جديد براي تيم ملي است؛ وقتي معلوم شد كه مليپوشان در اعتراض به عدم توجه و نگرفتن مطالبات و پاداششان دست به اعتراض همگاني زدهاند؛ ايدهاي كه ريشهاش را بايد در تفكرات سرمربي تيم جستوجو كرد. اعتراض مالي بازيكناني كه رقمهاي ميلياردي قراردادهايشان باعث شده جزو متمولين اين سرزمين باشند، گرچه كاملا به حق است، اما در شرايطي كه وضعيت اقتصادي مردم خوب نيست، موجي از گلايه را روانه اردوي تيم ملي كرد. خيليها معتقد بودند كه اين كار نشانه فاصله گرفتن بازيكنان تيم ملي از مردم عادي است. از همان روزها هم ديگر هيچكدام از اعضاي تيم ملي، چه سرمربي چه دستياران و چه بازيكنان، با اصحاب رسانه گفتوگويي نداشتند و به نوعي خبرنگاران ايراني را بايكوت كردند.
روز بازي ايران وترينيداد و توباگو روز عجيبي براي فوتبال ايران بود. در حالي كه تيم ملي آخرين بازياش را قبل از اعزام به مسابقات جام ملتها در ورزشگاه آزادي برگزار ميكرد و بليت بازي هم رايگان بود و انتظار ميرفت هواداران براي بدرقه تيم ملي بيايند، كمتر از 2000 نفر راهي آزادي شدند تا مشخص شود كه خيلي از هواداران دل خوشي از تيم ملي ندارند و فاصلهاي كه منتقدين ميگفتند بين مردم و تيم به وجود آمده، يك واقعيت محض است. بازي سرد ايران و حريف كونكاكافياش با نتيجه 1 بر صفر به سود ايران تمام شد. اين بازي چنان خوابآور بود كه حتي سلطانيفر و تاج هم نتوانستند در مقابلش مقاومت كنند و دوربينها نشان ميداد كه جايگاه ويژه استاديوم تبديل به يك خوابگاه گرم و نرم شده. اما اين سرماي بازي با اتفاقات بعدش حسابي داغ شد. اوسيانو كروز دستيار كيروش در واكنش به سوال خبرنگار ورزش3 كه از لوپز در مورد خوشحالياش بعد از باخت پرسپوليس مقابل كاشيما پرسيده بود، با فحاشي به او حمله و درگيري فيزيكي ايجاد كرد. كروز حتي هنگام خروج از ورزشگاه هم با ديدن همان خبرنگار ميخواسته از اتوبوس پياده شود و دوباره خبرنگار را كتك بزند كه بازيكنان اجازه نميدهند! اين درگيري باعث شد كه صبر بسياري از منتقدين كيروش تمام شود و او را با شديدترين حملات مورد انتقاد قرار دهند. از آن طرف كيروش هم كه دست به بيانيه نوشتنش خوب است بدون توجه به اتفاقات بعد از بازي، هيچ واكنشي از خودش نشان نداد. انگار نه انگار!
تنها كسي از مراجع ذيصلاح كه در مورد حمله كروز به آن خبرنگار واكنش نشان داد، مهدي تاج بود كه گفت اين مساله مورد بررسي قرار خواهد گرفت و با خاطيان برخورد خواهد شد؛ مردي كه او را بايد يكي از عناصر اصلي دومينوي تلخ حواشي تيم ملي دانست؛ كسي كه در روزهاي اخير چنان درگير ماجراي بازنشستگي و حفظ جايگاهش بود كه درنيافت در مجموعههاي تحت امرش چه اتفاقاتي در حال رخ دادن است. تاج نه در مورد حرفهاي درموت، نه در مورد بايكوت خبرنگاران، نه در مورد عدم حضور كيروش در فينال ACL و نه در مورد اعتراض بازيكنان واكنش مشخصي نشان نداد و باعث شد حواشي بيشتر و بيشتر شود.
اتفاقاتي كه در چند وقت اخير رخ داده، از آن دست رخدادهايي است كه ديگر برگشتي ندارد. خيليها بازي ايران وترينيداد را آخرين حضور كيروش در ورزشگاه آزادي ميدانند. از آن طرف هنوز هستند طرفداراني كه از كيروش حمايت ميكنند و حتي اگر به رفتار او نقد داشته باشند ميگويند تا بعد از جام ملتها صبر كنيم كه حسرت 43 سالهمان تمام شود؛ حسرتي كه تبديل به پتكي در دستان كي روش شده و هر جا كم ميآورد آن را به سر فوتبال ايران ميكوبد. رفتار غيرمنطقي كيروش اين اواخر باعث به وجود آمدن يك دوقطبي بزرگ در فوتبال ايران شده. اين دو قطبي جاي هيچ گونه نقدي را باز نميگذارد؛ چرا كه همه را تبديل به موافقان و مخالفان كيروش ميكند و انگار هيچ كس نيست كه بتواند خارج از اين دو طيف قرار بگيرد و حرفي بزند. اين فضا البته بسيار نزديك به ذهنيت خود كيروش است. مرد پرتغالي در اين 8 سال حضور در تيم ملي نشان داده به هيچ عنوان آدم دموكراتي نيست و كارهايش را به شكل سلبي پيش ميبرد نه ايجابي. كيروش شايد از لحاظ فني يكي از بهترين مربياني باشد كه در چهل سال اخير به ايران آمده اما كاراكتريسلطهجو و تماميتخواه دارد. او نميتواند ببيند كه كسي جز خودش در مركز توجهات قرار دارد. او در تيمش نيز به همين شيوه كار ميكند و به هيچ بازيكني اجازه ستاره شدن نميدهد. تيم ملي ما حتي كاپيتان واقعي هم ندارد. كاپيتان در تيم كيروش صرفا براي انجام مناسبات انتخاب ميشود و گرنه همين اشكان دژاگه كه در بازي باترينيداد بازوبند را به بازو بست، اصلا مشخص نيست در جام ملتها بازي ميكند يا نه. همانطور كه در جام جهاني بازي نكرد. بهطور خلاصه ميتوان گفت كه كيروش شاگردانش را «كوچكهاي شايسته » ميخواهد؛ زنبورهاي كارگري كه در زمين بايد فقط دستورات سرمربي را به خشكترين شكل ممكن انجام دهند. بازيكنان تيم ملي نبايد از خودشان هيچگونه خلاقيتي به خرج بدهند و در زمين نبايد از محدوده مشخص شده برايشان خارج شوند. كيروش و دستيارانش همين ديد را نسبت به كليت فوتبال ايران هم دارند. مشخص است كه كادر فني به هيچ عنوان هيچ كسي را واجد صلاحيت اظهارنظر درباره تيم ملي نميدانند.
ما كمتر از دو ماه ديگر تا جام ملتها فاصله داريم. فضاي دوقطبي به وجود آمده در فوتبال ايران اصلا حس مناسبي به هواداران نميدهد. همه يكديگر را متهم ميكنند. طرفداران باقيمانده كيروش ديگران را به وطنفروشي و مخالفين كيروش كه روز به روز بيشتر ميشوند هواداران كيروش را به اجنبيپرستي متهم ميكنند. منتقدين هم از هر دو طيف مورد لطف و عنايت قرار ميگيرند! اين وضعيتي است كه كيروش در به وجود آمدنش نقش اساسي داشته. مردي كه با نتايج خوبش در جام جهاني بسياري از راههاي انتقادي نسبت به خودش را بسته و به قول معروف هزينه نقدش را بالا برده. همين است كه الان خيليها از جمله عادل فردوسيپور ترجيح ميدهند كه سكوت كنند و مته به خشخاش نگذارند تا ببينند تيم در جام ملتها چه نتيجهاي ميگيرد. در واقع ميتوان گفت كه خيليها از رويارويي با كسي كه هيچ حد و مرزي براي خودش نميشناسد و هر كاري كه دلش بخواهد انجام ميدهد، هراس دارند؛ چرا كه ممكن است شاهد الصاق بدترين برچسبها روي خودشان باشند.