• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4478 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۱۰ مهر

نگاهي به «استخوان‌هاي خورشيدي» نوشته‌ مايك مك‌كورمك

روح سرگردان ايرلندي

ساسان فقيه

مايك مك‌كورمك، نويسنده‌ ايرلندي كه در سال ۱۹۹۶ جايزه‌ ادبي روني را به خانه برده بود در سال ۲۰۱۶ با رمان «استخوان‌هاي خورشيدي» پس از بيست سال دوباره به چهره‌ درخشان ادبيات ايرلند بدل شد؛ رماني كه به واسطه‌ زبان و نحوه‌ روايتش، خيلي‌ها را ياد جيمز جويس انداخته است. درست همان‌طور كه روزنامه وال استريت ژورنال در مقاله‌اي با عنوان «بهترين كتاب جديد» در تاريخ سه نوامبر ۲۰۱۷ از شباهت اين رمان جريان سيال ذهن و روايت ماركوس كانوي با مونولوگ‌هاي مولي بلوم در رمان اوليس جيمز جويس ياد مي‌كند.

رمان «استخوان‌هاي خورشيدي» جريان سيال ذهن يك مرد ايرلندي ميانسال به نام ماركوس كانوي است. ماركوس كانوي مهندسي است كه فوت شده و حالا در ميانه‌ روز لابه‌لاي صداي ناقوس آنجلوس به آشپزخانه‌ خانه‌اش برگشته و دارد داستان را براي مخاطب روايت مي‌كند. اما مخاطب در مواجهه با اين اثر از ابتدا نمي‌داند اين روح آقاي كانوي است. رمان «استخوان‌هاي خورشيدي» مثل يك دايره است، وقتي داستان را تمام مي‌كنيد و به انتها مي‌رسيد تازه متوجه تمام تفاوت‌هاي فرمي آن مي‌شويد و دوباره برمي‌گرديد به ابتداي داستان، لابه‌لاي صداي ناقوس كليسا و دل‌تان مي‌خواهد باز هم از ابتدا با علم به الزامات فرمي اثر، دوباره بخوانيدش. دوباره گوش بسپريد به آقاي كانوي كه پشت ميز آشپزخانه‌اش نشسته و دارد وقايع زندگي‌اش را بازخواني مي‌كند. زندگي‌اي كه در آن همه چيز در جريان سيالي از اكنون به گذشته نقب مي‌زند و شما را در ملغمه‌اي از تناقض‌ها غوطه‌ور مي‌كند؛ نظم و هرج و مرج، عشق و زوال عشق. آقاي كانوي در بازيابي خاطراتش، به نوعي «مردانگي معاصر ايرلندي» را واكاوي مي‌كند، چراكه در خاطراتش در مورد نقش‌هاي مختلفي كه به عنوان يك همسر، پدر، پسر، برادر، همكار و همسايه با آنها روبه‌رو شده، حرف مي‌زند.

اين رمان يكي از بهترين نمونه‌هايي است كه در آن، فرم به اقتضاي محتوا به اين شكل درآمده است. اين رمان بدون نقطه است، به نوعي مي‌توان آن را يك جمله به حساب آورد و با زباني تغزلي كه دايما بين شعر و نثر در نوسان است، كلمات را مثل رودي در طول اثر جاري مي‌كند. شايد تنها چيزي كه در ابتدا، مخاطب را به سوي فضايي ماورايي رهنمون مي‌كند، همين فرم متفاوت اثر است. شايد به خاطر همين فرم است كه در انتها مخاطب نه‌تنها از كشفي كه كرده، متعجب نمي‌شود بلكه گويي دوباره به نقطه‌ ابتداي اثر مي‌رسد، جايي كه روح آقاي كانوي ميانه‌ صداي ناقوس كليسا، پشت ميز آشپزخانه‌اش نشسته است.

رمان «استخوان‌هاي خورشيدي» به همت نشر نيماژ و ترجمه‌ آرمين كاظميان منتشر شده است. اثري كه مسلما به واسطه‌ تفاوت‌هاي فرمي‌اش در ترجمه چالش‌هاي غريبي را پيش روي مترجم قرار مي‌دهد. آثاري كه از زبان انگليسي - ايرلندي ترجمه مي‌شوند و در آنها از نام اماكن بسيار و شخصيت‌هاي زيادي ياد مي‌شود و نيز به واسطه‌ گويش عاميانه‌ ايرلندي اغلب مترجم را دچار مشكل مي‌كند. اين مساله را مي‌توان در كنار ويژگي فرمي اين اثر قرار داد، اينكه رمان «استخوان‌هاي خورشيدي» فاقد نقطه است و تعداد بسيار كمي ويرگول در متن آن وجود دارد؛ به نوعي مي‌توان اثر را رماني در يك جمله معرفي كرد، رماني كه به واسطه‌ اين ويژگي‌اش دچار چندخوانشي مي‌شود و اينكه مترجم بايد طوري اثر را به زبان مقصد برگرداند كه خوانش‌ها در اين بين گم نشوند. مسلما وقتي اين رمان فاقد نقطه است، حروف ربط نقش اساسي در اتصال جملات بازي مي‌كنند و خب معادل‌سازي اين حروف ربط و پاساژهايي كه براي اتصال پاراگراف‌ها وجود دارد، چالشي بزرگ براي مترجم محسوب مي‌شود. تمام اين ويژگي‌ها را بايد در كنار جريان سيال ذهن بودن اين رمان قرار داد كه به ‌‌ذات، ترجمه‌ اثر را سخت مي‌كند و زبان آن كه بين شعر و نثر توامان در نوسان است. با وجود تمام اين چالش‌ها بايد جسارت مترجم را براي پذيرفتن اين چالش‌ها در اولين اثرش ستود. اثري كه به جرات در زبان مقصد (فارسي) به رماني خواندني و تاثيرگذار بدل شده است. مخاطب فارسي نيز به واسطه‌ اين ترجمه مي‌تواند همراه روح آقاي كانوي، لابه‌لاي صداي ناقوس‌ها در زمان به پرواز در‌آيد و از گذشته‌ او بشنود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون