• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4490 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۲۴ مهر

درباره نمايشگاه «دور سيب خط بكش يا بي‌سايگي» در گالري دستان

وزنه‌اي براي ذهن پراكنده عصر ما

حيدر زاهدي

 

 

نمايشگاه «دور سيب خط بكش يا بي‌سايگي» از پنجم تا بيست‌وششم مهر ماه 1398 در گالري دستان(بيرون دستان، وي‌گالري) برقرار است و البته پيش از اين در گالري «امروز» اصفهان نيز برگزار شده بود. نمايشگاهي كه با كيوريتوي آيدين خانكشي‌پور و همكاري دو گالري و بعضي از اهالي شناخته شده فضاي هنرهاي تجسمي ايران به عنوان سومين پروژه از رخداد جست‌وجو بر پا شده است. رخداد جست‌وجو خويش‌كاري‌اش را بر طبقه‌بندي و كنار هم گذاشتن خرده‌گرايش‌هاي موجود در هنر امروز ايران قرار داده است. آيدين خانكشي‌پور در توضيح اين نوع جست‌وجو، آن را رخدادي يك‌باره نمي‌داند بلكه آن را روندي ادامه‌دار مي‌داند و چنين مي‌نويسد:«زمان بستر انجام [جست‌وجو] است. زمان به معناي امكان ديدن بيشتر امكانات موجود. امكانات، افرادند. امكانات توليدات افراد است. پس هيچ نتيجه‌ لحظه‌اي قطعي و زودبازده در اين رخداد حاصل نخواهد شد!» ما نيز در ادامه، خط‌مشي كلي رخداد جست‌وجو همچنين آنچه در اين نمايشگاه به خصوص مطمح نظر است را بررسي خواهيم كرد.

 

در حواشي متني رخداد و نمايشگاه

آنچه در متن آغازين كه به رخداد جست‌وجو پرداخته، بيش از همه جلب نظر مي‌كند توجه به نوع بيان مطلب است. به زبان ديگر، متن ساده‌نويسي نشده و آنچه در كليت آن مرجح است، بازگو كردن و بيان حق مطلب است. اين روزها بسياري متن‌هاي ساده يا كم مايه مي‌بينيم كه دليل سادگي‌شان را مناسب براي درك عمومي بودن ذكر مي‌كنند. اما مگر نه اين است كه اين دو بازتوليدكننده هم هستند، متن‌هاي موجود و درك عمومي، مگر نه اين است كه همين به اصطلاح ساده‌نويسي كه به خاطر دور نشدن از درك عمومي كلام را به اين روزگار نشيب در مي‌آورد، خود موجب سطحي‌تر شدن درك عمومي مي‌شود. اما به گمان بنده، اينها همه بهانه است، مشكل از درك عمومي نيست، مشكل از نويسنده زبان نابلد است. متاسفانه بسياري از فارسي‌زبانان خاصه اهالي علوم و فلسفه، زبان را از مترجمان نيم‌بند ياد گرفته‌اند و شوربختانه بسياري از اين مترجم‌هاي عزيز هم كمتر از زبان مبدا به زبان مقصد مسلط هستند. اين مي‌شود كه فارسي بلد نيستيم و هر متني اگر كمي پيچيده شود مورد عتاب و خطاب مخاطب واقع مي‌شود كه چرا سخت و بدفهم است. در همين زمينه است كه اسطوره‌هايي از اين دست حاصل مي‌شود كه اگر كسي مطلب را فهميده باشد، ساده بيان خواهد كرد غافل از آنكه گاهي اساسا مايه متن، تن به ساده‌نويسي و سطحي شدن نمي‌دهد.مطلب فوق‌الذكر خود از دلايلي است كه نمايشگاه را وزنه‌اي مي‌كند براي ذهن بي‌حوصله عصر ما. البته بيان بالا دال بر بي‌اشكالي متن نمايشگاه نيست. اين متن داراي ايراداتي هست كه خواندن را به دشواري مي‌اندازد اما همين كه رسم غلط سطحي‌سازي و كم‌مايه‌نويسي را كه در اين روزگار وافر است، پيشه نكرده خود شايسته ستايش و تمجيد است.اما از اينها گذشته اگر بخواهيم به مدعاي متن رسيدگي كنيم كه خبر از معرفي و طبقه‌بندي مي‌دهد و مي‌گويد:«طبقه‌بندي خرده‌گرايش‌هاي موجود در هنر امروز حلقه مفقود تمام داشته‌هاي ماست. زيست ما، تصميمات ما، اشتباهات ما، تفكرات ما و تربيت تاريخي ما خالي از طبقه‌بندي است. آنچه با همه نظري كه در هنر ديروز و امروز به غرب داشته‌ايم، فرا نگرفته‌ايم!» بايد گفت كه تصميم به طبقه‌بندي بسيار بايسته و لازم است اما ما امروز فاقد آن نيستيم و حتي اگر بپذيريم كه امروز با قلتي در اين باره مواجه هستيم، نخست آنكه زيست و تفكر و تاريخ ما فاقد طبقه‌بندي نيست و دوم آنكه نيازي نبود هرگز طبقه‌بندي از غرب وارد شود چراكه طبقه‌بندي بيش از شرقي و غربي از ملزومات هر شناختي در آدمي است. سر منشأ طبقه‌بندي را اگر جدا كردن دو قطب خوب و بد بدانيم، اقوال بسياري آغازش را به زرتشت ايراني نسبت مي‌دهند، اين را هم اگر به حساب نياوريم و دست‌كم ارسطو را چون نقطه‌اي مبرهن در امر طبقه‌بندي در نظر بگيريم، نخستين متوني از ارسطو كه به اروپاي فعلي راه ‌يافته همين ترجمه‌هاي ابن‌سينا و ابن‌رشد بود كه خود بر ترجمه‌هاي كندي و فارابي تكيه داشت. لذا كافي است كه به تقسيمات ابن‌سينا در شفا نظري بيندازيم (جمله، فن، مقاله، فصل) تا نيازي به رجوع به جاي ديگر نباشد. از اينها گذشته مگر در اواخر قرن سيزدهم شمسي 4 جريان موازي نقاشي آكادميك، نگارگري جديد، نقاشي قهوه‌خانه و نقاشي نوگرا در كنار هم برقرار نبودند. آيا مي‌توان انديشيد كه اينها آگاه يا قائل به طبقه‌بندي نبوده‌اند؟ پس از اينها جريان‌هاي ناشي از گالري آپادانا، جنبش خروس‌جنگي، مكتب سقاخانه و ديگر جريان‌هاي هنري معاصر آيا همگي به دور از طبقه‌بندي و غريبه با نزديكي‌هاي فرمي و... بوده‌اند؟مخلص كلام آنكه طبقه‌بندي گرايش‌ها و خرده‌گرايش‌هاي هنر معاصر ايران، كاري بس مهم است كه بارها به اشكال متفاوت و از زواياي مختلف انجام شده و باز هم بايد بشود اما به قول خود خانكشي‌پور نبايد با ناديده گرفتن همه آنچه گذشته، فرار به جلو كرد. حقيقت مطلب آن است همان طور كه دلوز در مقاله «افلاطون و وانموده» اشاره دارد، چگونگي طبقه‌بندي بسيار كمتر از نتايج آن اهميت دارد؛ اينكه چه كسي طبقه‌بندي را انجام مي‌دهد و با طبقه‌بندي خود چه مراكز قدرتي را به وجود مي‌آورد يا منحل مي‌كند.

 

در باب هم ‌نشيني بصري مجموعه

از 11 هنرمند مجموعه مي‌توان 8 تن را به نسل معاصر هنرمندان ايراني نسبت داد و 3 تن ديگر را يك يا دو نسل قديم‌تر دانست. پرواضح است كه پرداختن به اين آثار و هنرمندان كاري است كه نيازمند فضايي گشاده‌تر است و از حوصله متن حاضر خارج. اما اين هم‌نشيني كه بر محوري بيش و كم فرماليستي و كمپوزسيوني حاصل شده است همان قدر كه در كنار هم هماهنگ مي‌نمايد همان قدر هم نمايانگر پتانسيل‌هاي ديگري براي انتخاب اثر است. در واقع مي‌توان با مشاهده كارها در همين مجموعه كه حول محور خرده‌گرايش عدم پراكنش رفتار نقاشانه يا طراحانه در تصوير همچنين تمركز بر ابژه شكل گرفته است بر خرده‌گرايش‌هاي ديگري نيز تمركز كرد كه خود مي‌توانستند، محوري براي هم‌نشيني هر يك از اعضا با فهرستي از ديگر هنرمندان نسل معاصر يا چند نسل پيشين باشد. اتفاقا همين موضوع فراخواني براي تشخيص اين خرده‌گرايش‌هاست همچنين نشانگر اينكه تقسيم‌بندي و طبقه‌بندي دست‌كم در حوزه هنر معاصر به سادگي به نقطه سرانجامي نخواهد رسيد.سر آخر آنكه رخداد جست‌وجو، بي‌عيب و نقص نيست اما مهمي را بر ما آشكار مي‌كند و آن اينكه جست‌وجو در هنر و طبقه‌بندي آن پاياني ندارد و حتي در اين روزها كه نوميدي از هر سو زبانه مي‌كشد، مرگي براي هنر متصور نيست. آيدين خانكشي‌پور هر چند به آنچه مي‌خواهد هنوز به كمال نرسيده است، او هنوز طبقه‌بندي جامع و مانعي براي هنر معاصر ايران ارايه نداده اما بايد به خاطر داشت كه او گام‌هاي محكمي در اين راه برداشته و البته همچنان براي تكميل پروژه خود بسيار زمان خواهد داشت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون