• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5148 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۲۳ بهمن

استاد مقني با نيم قرن سابقه كار در قنات در گفت‌و‌گو با «اعتماد»:

چاه‌هاي مجاز و غيرمجاز بلاي جان قنات‌‌ها شدند

فاطمه باباخاني

استاد حسين ‌هاتفي هستم پسر استاد قاسم مقني، آقا بابام احمد مقني، پدر احمد مي‌شود قاسم مقني. پدر قاسم مي‌شود شفيع مقني، ننه بزرگم و آقا بابام مي‌گفتند نسل اندر نسل ما مقني بوده. مقني‌گري را از هفت سالگي شروع كردم. بعضي‌ها فكر مي‌كنند چاخان مي‌كنم و مي‌گويند بچه هفت ساله را بايد با ماشين ببرند و بياورند. در هفت سالگي دلو بالا مي‌كشيدم، آن زمان مزدم 9 ريال مي‌شد، اولين قنات‌‌هايي كه كار كردم قنات قاسم‌آباد بود كه 25 سال درگيرش بودم و تا الان كه 64 ساله‌ام همچنان به اين كار مشغولم، در كنارش كشاورزي هم مي‌كنم.  استاد حسين ‌‌هاتفي اينها را كه مي‌گويد اندكي در صندلي چوبي‌اش در اقامتگاه خانه سلامت اردكان جابه‌جا مي‌شود، دست‌ها را روي پايش مي‌گذارد. لايه لايه رگه‌هاي سفيد روي دستش پيداست و انگشت اشاره دست چپش دچار كوفتگي است، از پالتوي مشكي‌اش صفحه زرد ساعت فلزي‌اش بيرون زده و عقربه دقيقه‌شمار روي 5 اندكي جابه‌جا مي‌شود تا خودش را به 6 برساند، همين زمان محمدعلي‌‌ هاتفي، پسرش در قناتي در همان حوالي براي خبرنگاران درباره سيستم كار و احياي قنات توضيح مي‌دهد و براي‌شان مي‌گويد لباس سفيد مقني‌‌ها حكم كفن را دارد، اينكه آنها مي‌دانند هر فرو رفتن مي‌تواند به مرگ منجر شود. اين طرف حسين ‌‌هاتفي در اقامتگاه، قنات‌هايي كه احيا و مرمت كرده را مي‌شمرد؛ قنات حسين‌آباد، احمدآباد، اكبرآباد، چهل‌گده، مرز عبدالله، صادق‌آباد، ‌‌‌‌هاشم‌آباد، تقي‌آباد (اين قنات در زردوك است، قديمي‌ترين منطقه اردكان كه در آن بناهاي 800 ساله فرو ريخته وجود دارد)، زمان‌آباد، قاسم‌آباد، مهدي‌آباد، علي‌آباد (حاجي صفرعلي)، كمال‌آباد، زين‌آباد، طاهر‌آباد، حسن‌آباد ضيايي (محمد آقاي ضيايي كه سرمايه‌دار بوده 60 قنات درآورده و قنات حسن‌آباد دو طبقه است)، جعفر خان‌، كچيپ. يك بار هم تهران آمدم و در افسريه روي قناتي كه متعلق به ارتش بود، كار كردم.‌‌ هاتفي دوباره برمي‌گردد به گذشته‌، به آن زمان كه قد كشيده و ديگر كارش كشيدن دلو نبود‌، در عوض مي‌رفت تا ته زمين. آنجا گاهي زمزمه‌خواني هم مي‌كرد (رفيقا بد نكن تا بد نبيني، رفيقا خوب بكن تا خوب ببيني) پدر اما مي‌گفت پسر نوحه بخوان به جاي زمزمه‌خواني! پيش مي‌آمد كه يك هفته مي‌رفتند و در قنات مي‌ماندند. اگر قنات دور بود، يك ماه هم مي‌ماندند، يك نفر آب و نان مي‌آورد، آنها در قنات بوكن مي‌كندند (فضاهاي خالي براي استراحت و خواب در قنات) . غذاي‌شان هم لتير بود يا گشنيزو (پياز را با روغن تفت داده و نان جو خشك را در آن تليت مي‌كردند)، با جمع كردن سفره، مقني‌‌ها خدا را به واسطه اين ناز و نعمت‌‌هاي گوناگون شكر مي‌كردند و دوباره مي‌رفتند در دل زمين.
چاه گرگ و قنات آهوي بيابان
سال 1358 تازه 22 ساله شده بود ولي آنقدر زمين را فرو رفته و بالا‌ آمده بود كه بداند اوضاع دارد عوض مي‌شود. خودش مي‌گويد: در سنه 58 هنوز اوضاع قنات‌ها خوب بود، همه روان بودند و آب داشتند. اما همين وقت كارشناس‌‌هاي اداره آب جاي مقني‌‌ها را گرفتند. فياض از يزد و حاج عباس نصيري اشكذر و زارچ از مقني‌باشي‌‌هايي بودند كه همان وقت با چاه مخالفت مي‌كردند، اما هيچ كس گوش نكرد. از سال 59 روند خشك شدن قنات‌‌ها شروع شد، قنات علي‌آباد كه پايين زردوك بود آبش ته كشيد، قنات عيش‌آباد، قنات‌‌ هاشم‌آباد، قنات تقي‌آباد، قنات مرز عبدالله، قنات قاسم‌آباد، قنات مهدي‌آباد، قنات تمال، قنات حسن‌آباد همه مردند . مرز انارك، مرز فلاحي هم آب داشتند اما چهل و يك دو سال است به خاطر زدن چاه‌هاي عميق خشك شده‌اند. اينجا كه مي‌رسد انگار گلوي استاد حسين ‌‌هاتفي هم خشك مي‌شود، جرعه‌اي آب مي‌خورد و ادامه مي‌دهد: ما قنات داريم 1000 سال، 900 سال كه خشك شده است. قنات‌هاي تقي‌آباد و زمان‌آباد ما هم خشك شده‌اند. نمي‌دانم چه طرحي بود، كارشناسان اداره آب مي‌گفتند خشكسالي است و چاه علم كردند. ده‌ها چاه زدند و آب زير زمين را كشيدند و اين باعث شده قنات خشك شود. قنات وقتي خشك شد و آبش پايين رفت ديگر چه كاري مي‌شود كرد؟ ما فقط غصه و افسوس مي‌خوريم كه قنات‌ها خشك شده چه در اردكان ما، چه در شهرستان ميبد، يزد، مهريز، خرانق، خواف، تربت حيدريه، شيراز و سراسر كشور، به قول بزرگان شهرستان اردكان، همه جا همين آش و همين كاسه. از نظر استاد حسين ‌‌هاتفي قنات مثل آهوي بيابان است و چاه‌ها مانند شير و گرگ كه دنبالش مي‌كنند، بالاخره هم گيرش مي‌اندازند و جانش را مي‌گيرند. فرق ندارد اين چاه مجاز باشد يا غيرمجاز. قنات‌‌ها معمولا 30 تا 40 متر عمق دارند و نهايتا به 80 متر مي‌رسند اما چاه‌ها 150 تا 200 متر هستند، همين است كه به گفته اين استاد مقني، همانند شيري گرسنه آب را به درون خود مي‌كشند. قديم‌تر كه كارشناسان نظرشان مهم بود نمي‌گذاشتند چاه بزنند، آنها حتي اجازه نمي‌دادند در قنات‌‌هايي كه گودي و بلندي داشتند، قنات گود را زير ديگر قنات‌‌ها بكنند و سطح آن را بالا مي‌آوردند. در يك بيابان چندين قنات وجود داشت مثلا حسن‌آباد ضيايي، ‌اكبرآباد، چهار بازار، علي‌آباد، مهدي‌آباد، تقي‌آباد، ‌‌هاشم‌آباد، صادق‌‌آباد، عيش‌آباد كه همه در يك مسير بودند اما اين موضوع باعث نمي‌شد حتي يكي از آنها خشك شود.  استاد حسين ‌‌هاتفي نگاهي به دست‌‌هايش مي‌اندازد، دست‌‌هايي كه بيش از نيم قرن در كار قنات‌‌هايي بوده كه هر كدام برايش حكم فرزندي داشتند. همان قنات‌‌ها كه امروز اغلب‌شان خشك شده‌اند، سرش را كه بلند مي‌كند دوباره سراغ چاه‌ها مي‌رود و مي‌گويد: در بيابان‌‌هاي اردكان شروع كردند به چاه زدن براي كوره‌هاي آجرپزي و همين باعث شد قنات چند صد ساله خشك شود. در كشون (دشت) چاه زدند و آب پايين رفت، آنها با همين كارشان آب زير قنات را گرفتند و يكي‌يكي‌شان را خشك كردند. دولت بعدتر كمك‌‌هاي زيادي كرد كه قنات احيا شود، كمك بلاعوض هم مي‌داد، روستايي اگر مي‌گفت دستش تنگ است باز دولت كمك مي‌كرد ولي چه فايده قنات‌‌ها خشك شده و دست ما هم به جايي بند نبود. من حاكم دادگر نيستم كه بگويم مقصر كيست. آنها كه اين كار را انجام دادند و آنها كه پروانه صادر كردند، خودشان مي‌دانند. ما يكي گله هم از اداره آب داريم. قنات كه خشك شد گفتم كنار همين قنات‌مان به ما پروانه چاه بدهيد، گفتند در بيابان ممنوع است آن وقت در دهنه هريش پروانه چاه دادند كه شن بشورند. من مي‌خواهم از آقايي كه اين كار را كرده بپرسم آيا درخت پسته و صيفي‌جاتي كه مردم مي‌خورند ارزشش بيشتر است يا اينكه شن و ماسه‌اي كه مي‌خواستند بشورند؟ شن و ماسه شستن و كوره آجرپزي آب شيرين مي‌خواهد يا درخت پسته؟ هنوز هم آنجا دارند شن و ماسه مي‌شورند. شما در ميراث پدر ما و حريم ما چاه زديد اما چطور مي‌شود كه درخت پسته ما، صيفي‌جات ما مثل زردك و روناس آب تلخ بخورند؟‌ برادر عزيز آب شيرين را دادي شن شستند، قنات ما را هم خشك كردي آيا اين درست است؟
اگر  كاردان  نيستيد،  مسووليت  نپذيريد
محمدعلي ‌‌هاتفي پسر استاد حسين همين وقت با گروه خبرنگاران به خانه سلامت مي‌رسد. پسري بلند بالا كه خود در حوزه قنات، استادي است. استاد حسين هر قدر تلاش كرد پسر را از اين كار منصرف كند، به گوش او نرفت. مي‌گويد: در قنات از بين مي‌رويد، پسرم‌ بلند قد دارد و قد بلند در اين كار ناچاق است (مشكل است) و بدن خرد مي‌شود. سه تا دختر دارم كه الحمدلله رب‌العالمين همه درس خواندند. آنقدر از درس خوشم مي‌آمد اما تا ششم بيشتر نتوانستم ادامه دهم. پدرم گفت بايد كمك دستم باشي. آن سال‌ها يادم است يك چراغ موشي داشتيم كه نفت مي‌كرديم و با آن درس مي‌خواندم. من سختي زيادي در قنات كشيدم، به خاطر همين است كه اين روزها كه به بيابان نگاه مي‌كنم اشك از چشم‌هايم در مي‌آيد، اينكه چرا اين قنات‌ها خشك شد؟ چرا به جاي آب قنات كه مثل شير مادر است بايد آب چاه به زمين‌مان بدهيم؟ اين حرف‌هايي كه مي‌زنم نه فيلمساز هستم، نه جك‌گو، نه دروغگو. داستان قنات، داستان نسل به نسل آدم‌‌هايي است كه هزار سال برايش زحمت كشيده‌اند، آن هم چه زحمتي، چه زجري. مگر شوخي دارد قنات! آنها را با بيل و كلنگ و چراغ موشي كنده‌اند. آن وقت كنار همين زحمت هزار ساله چاه حفاري مي‌كنند و با يك سر قلم كوچك مي‌گويند اين قنات فوت شد برويد چاه بزنيد. مثل اينكه شما ليسانس و دكترا بگيريد بعد بگويند رفوزه شده‌ايد.  مي‌گويند خشك شدن قنات‌‌ها به خاطر خشكسالي است، اما من كه مي‌دانم از اين خبرها نيست. قديم‌ها هم خشكسالي بود، يك وقتي سه، چهار سال باران نمي‌آمد يا كم مي‌آمد. تاريخ اردكان ما نشان مي‌دهد كه هميشه اين منطقه كم باران بوده. عمر قنات ما هزار سال است. كساني با تصميم‌شان اين زجر و زحمت كه مردم طي هزار سال انجام داده بودند را به هدر دادند. قنات كه خشك شد، مي‌شود شغال‌دان. خدا مي‌داند چند دفعه براي قنات‌ها گريه كردم. تنها كه هستم گريه مي‌كنم، الان هم رويم نمي‌شود والا گريه مي‌كردم. اينكه زحمت هزار ساله به باد رفته است. من مي‌گويم برادران عزيز كه در كار آب هستيد، عزيران ما، سروران ما، نور چشم ما، شما اگر وارد به اين كار نيستيد مسووليت نپذيريد. اين قنات‌ها خشك شده و شما هم خوشحال نيستيد اما چرا بايد در اردكان ما‌، زارچ ما‌، اشكذر ما اين همه قنات خشك شود؟ قنات آب حيات مردم است. هر موجودي از آن استفاده مي‌برد، عمر چاه 10 سال است عمر قنات هزار سال. حرف من اين نيست كه خودم كارشناسي كنم رزق و روزي من دست خداست، يك‌بار در عمق 80 متري وقتي به سنگي رسيدم در شكاف آن به دو كرم برخورد كردم، گفتم خدا در عمق 80 متري روزي اين كرم را داده چه رسد به روي زمين. حرف من اين است كه مهندسان بايد جواب پس بدهند، اگر نمي‌دانستند بگويند نمي‌دانستيم، اگر نمي‌دانند از استاد مقني بپرسند. اگر نپرسيد شما ضرر مي‌كنيد. به جاي قنات چاه زدن يعني زن پدر، جاي مادر باشد، در حالي كه مادر را دل بسوزد، دايه دامن. مقني‌‌ها نسل به نسل از استادشان كشيدن تراز را آموخته‌اند. آنها نه تنها سهم انسان بلكه سهم حيوانات را هم در نظر مي‌گرفتند و براي‌شان پاياب مي‌كندند. هر حيواني كه به پاياب مي‌آمد هيچ كس حق آزارش را نداشت. براي زردشتي‌‌ها هم پاياب مي‌زديم. در ذهن من و همه مقني‌‌ها اين دانش هست كه مي‌توان از آن استفاده كرد و اگر نپرسيد شما ضرر كرده‌ايد.  استاد حسين ‌‌هاتفي با همه نامرادي‌‌هايي كه به قنات رفته هنوز اميدوار است، اينكه مابقي قنات‌‌ها زنده بمانند قنات‌‌هايي كه در مشهد، بجنورد، قوچان، تهران، كاشان، سمنان، عقدا، شيراز، زاهدان، زابل و دور تا دور ايران به مردم زندگي مي‌بخشند. درخواست او اين است كه اداره آب وقتي قصد دارد چاه بزند نظر يك كارشناس مقني را هم بپرسد. مقني كسي است كه علم دارد، علمي ‌كه چون درياست. استاد حسين مي‌گويد: عمر ما گذشته و نسل بعد از ما بايد اينها را بداند. من خيلي خوشحال مي‌شوم وقتي كه مردم مي‌آيند به اردكان و از قنات مي‌پرسند. از اينكه مي‌خواهند بدانند مقني‌‌ها در اين هزار سال چه كردند تا اردكان، اردكان شد. 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون