• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5480 -
  • ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۰ ارديبهشت

روايت جذاب رويا مهبودي از رسيدن به طلاي مچ‌اندازي آسيا در گفت‌وگو با «اعتماد»:

در مهماني خانوادگي مچ ده نفر از پسرهاي فاميل را خواباندم

به خاطر اينكه بخشي از آرنج‌مان معلوم بود مدتي اين رشته را ممنوع كردند!

علي ولي‌اللهي

رويا مهبودي تبديل به اولين زن ايراني شد كه در مسابقات مچ‌اندازي قهرماني آسيا موفق به كسب نشان طلا شد. مهبودي در حالي به اين نشان ارزشمند رسيد كه با موانع زيادي مواجه بوده. از سختي‌هاي راه‌اندازي رشته مچ‌اندازي زنان و ممنوعيت عجيبي كه در ابتداي دولت سيزدهم براي اين رشته در سطح زنان وضع شد تا قرار نگرفتن نامش در ليست اعزامي‌ها به مسابقات آسيايي. اما رويا مهبودي با وجود همه اين سختي‌ها مسير موفقيت را به خوبي طي كرد و در فينال آسيا موفق شد رقيب ديرينه‌اش را شكست دهد و با آن ژست جذاب بعد از خواباندن مچ حريف عنوان قهرماني را به دست آورد. رويا مهبودي در اين مصاحبه با زباني گرم و صميمي و بي‌پيرايه پاسخ سوالات روزنامه اعتماد را داد كه در ادامه مي‌خوانيد. 

   اصلا چطور شد به مسابقات اعزام شديد؟ گويا مشكلاتي در اين زمينه وجود داشت.
قرار بود بعد از انجام مسابقه كشوري امتيازبندي كنند براي انتخابي تيم ملي. قبلش يك مسابقه بود به نام مستريونيورس. من به دليل شرايط خاصي كه داشتم نتوانستم در اين مسابقات شركت كنم. زماني كه در مسابقات كشوري در هر دو دست مدال طلا كسب كردم، كميته فني امتيازات مسترز يونيورس را هم در امتيازات نهايي دخيل كرد. يعني هر كس در اين مسابقات شركت مي‌كرد مي‌توانست عضو تيم ملي شود. من اطلاعي نداشتم از اين جريان. به ما گفتند بياييد براي اردوي تيم ملي. وقتي رفتيم آنجا فقط سه نفر را انتخاب كرده بودند. يعني كساني كه رفته بودند مسترزيونيورس و گفتند فقط اينها مي‌توانند در آسيايي شركت كنند. بقيه هركس مي‌خواهد در مسابقات شركت كند خودش بايد هزينه شركت در مسابقات را بدهد! من مشكل پاسپورت داشتم و آن را حل كردم اما به من گفتند چون امتيازت كم است و در مسترز نبودي نمي‌تواني باشي. 


  بعد چه شد؟
آمدم فدراسيون و گفتم من 6 سال است در مچ‌اندازي فعالم و هر سال در مسابقات كشوري اول شدم و فقط يك مسترز يونيورس نتوانستم شركت كنم. گفتم همين الان اگر بين قهرمان‌هاي آن مسابقات و من يك رقابت بگذاريد من بهترين‌هاي شما را شكست مي‌دهم، چون از خودم مطمئنم و مي‌دانم، مي‌توانم مدال بياورم. اين واقعا حق ما ورزشكارها نيست كه به خاطر 4 امتياز كمتر تيم ملي نباشيم. با آقاي نصيرزاده رييس فدراسيون كه حرف زدم يك آقايي بود آنجا به اسم فزونخواه. ايشان گفت خانم مهبودي بايد برود، چون الان اينجاست و توي فدراسيون است و دارد براي رفتن تلاش مي‌كند. گفت اگر او از خودش مطمئن نبود اينجا نبود. بنده خدا ضامن ما شد و يك نامه از ما گرفت و گفت بايد ايشان اعزام شود. از آنجايي كه خدا مي‌خواست ما اعزام شديم و آنجا هم موفق شديم رو سفيد برگرديم.
  پس هزينه اعزام شما را فدراسيون داد؟ 
بله فدراسيون داد. ديگر قبول كردند با خودشان باشد.
  اشاره كرديد 6 سال است مچ‌اندازي كار مي‌كنيد. درست است؟
از سال 95 تا الان 6 دوره برگزار شده كه من فقط سال اول چون اطلاعي نداشتم و اطلاع‌رساني نشده بود نتوانستم شركت كنم. از دفعه بعد كه شركت كردم هم دست راست هم دست چپ توانستم مقام اول را به دست بياورم.
  چه شد به سمت اين رشته كشيده شديد؟
من در راهنمايي هندبال كار مي‌كردم. آنجا يك مربي داشتيم كه گفت تو قدرت دست خيلي بالايي داري. مي‌تواني در رشته‌هاي قدرتي شركت كني. مرا براي پرتاب وزنه و نيزه معرفي كرد. آنجا هم كه رفتم مقام اول را به دست آوردم. ولي به خاطر شرايط زندگي نتوانستم آن رشته‌ها را ادامه دهم. تا اينكه در رسانه‌ها ديدم مسابقات مچ‌اندازي آقايان برگزار مي‌شود. خيلي علاقه‌مند بودم. هميشه دوست داشتم در ايران براي خانم‌ها هم باشد تا بتوانيم شركت كنيم. باز هم با توكل و ياري خدا در ايران هم راه افتاد. البته شرايط سخت بود براي ما. اعزامي نداشت، اجازه نمي‌دادند در مسابقات آسيايي شركت كنيم، به خاطر حجاب و اين چيزها مسائلي وجود داشت ولي خدا را شكر در نهايت توانستيم موفق شويم به مسابقات آسيايي راه پيدا كنيم. سال اول به مسابقات آسيايي قزاقستان رفتيم كه آنجا در دست راست سوم شدم و در دست چپ دوم شدم و توانستيم براي اولين‌بار ايران را در آسيا صاحب مدال كنيم. همين جور ادامه پيدا كرد و علاقه‌مند شديم.
  مچ‌اندازي در ذهن خيلي‌ها يك رشته مردانه به حساب مي‌آيد. واكنش‌ها به فعاليت و موفقيت شما در اين رشته چطور بوده؟
تا الان كسي را نديدم كه مخالفتي داشته باشد. جز خانواده، غريبه‌ها هم همين كه مي‌فهمند اين رشته در ايران فعال است و من هم در اين رشته موفقيت كسب كردم خيلي خوشحال مي‌شوند. هميشه هم مي‌خواستم و از خدا درخواست مي‌كردم و يكي از آرزوهام اين بود كه اين ورزش واقعا ديده شود. يك جورهايي مثل فوتبال كه تلويزيون نشان مي‌دهد و پوشش رسانه‌اي قوي دارد، مچ‌اندازي هم ديده شود. باز هم فكر مي‌كنم خدا به ياري ما آمد و توانستيم اين رشته را نمايان كنيم.
  معمولا دوستان و آشنايان دور هم جمع مي‌شوند گاهي مچ‌اندازي مي‌كنند. آيا براي شما پيش آمده كه اهل فاميل بخواهند با شما مچ بيندازند؟
 (باخنده) اتفاقا هم فاميل‌هاي شوهري هم فاميل‌هاي خودم دور هم كه جمع مي‌شويم خيلي دوست دارند با من مچ بيندازند. مي‌گويند ما تا به حال با يك قهرمان مچ نينداختيم و خيلي دوست داريم اين كار را كنيم (با خنده) يك بار در مهماني بوديم آقاپسرهاي فاميل كه فكر كنم ده نفر بودند يكي يكي با من مچ انداختند و من مچ همه‌شان را خواباندم. با همسرم هم يكي، دو بار تمرين كردم، دستش آسيب ديد و الان هر سري به او مي‌گويم بيا با من تمرين كن، مي‌گويد من دستم درد مي‌كند و نمي‌آيد. (با خنده) 
  اوايل دولت جديد وزارت ورزش اين رشته را براي زنان ممنوع كرد. مشكل چه بود؟
ما خيلي پيگير بوديم ولي اجازه نمي‌دادند كار كنيم. حتي اجازه نمي‌دادند در باشگاه هم تمرين كنيم! يكي مثل من شرايط سختي را تجربه مي‌كرد. من ميزم را برمي‌داشتم، مي‌رفتم در پارك در شرايط بسيار سخت آنجا با بچه‌ها تمرين مي‌كردم. متاسفانه يكسري مشكلات به خاطر حجاب و به خاطر مسائلي كه در كشور ما هست اين وضعيت را در يك برهه به وجود آورد.
  مچ‌اندازي كه خيلي لباس پوشيده‌اي دارد.
پوشيده است ولي مساله مربوط به نمايان شدن مقداري از مچ دست و بخش كوچكي از آرنج مي‌شود. ماجرا از اين قرار است كه موقع مچ‌اندازي بايد يك مقدار از سر آستين دست بيايد پايين كه سر دست ديده شود. يعني مچ دست بايد صاف باشد. به خاطر پوشيدگي سر دست از اين ناحيه مشكل داشتيم. در آسيايي هم مي‌گويند آرنج بايد پيدا باشد. مي‌گفتند لباس شما جلوي ديد داور را مي‌گيرد. ولي با رايزني‌هايي كه شد خدا را شكر اين مشكل حل شد. الان اوضاع خيلي بهتر شده. قبلا خيلي اذيت مي‌كردند. مثلا يك خانمي بود به نام مرزوقي. مي‌آمد بخشنامه را نسبت به بخشنامه فدراسيون جهاني و آسيايي تغيير مي‌داد تا اذيت كند. مثلا براي خودش رده سني درست مي‌كرد در حالي كه اصلا در جهاني اين چيزها وجود نداشت. مثلا مي‌گفت از 18 ساله تا 30 ساله مسابقه بدهند. بعد نمي‌گفت تكليف ما كه تمرين كرده بوديم چه مي‌شود؟ خيلي اذيت شديم ولي خدا را شكر حل شد. خانم دكتر شاه محمدي واقعا دلسوزانه دارد زحمت مي‌كشد. از همين جا من خيلي تشكر مي‌كنم از ايشان.
  اين قهرماني‌ها و موفقيت در آسيا عايدي مالي هم براي شما داشته؟
متاسفانه نه. هركس مي‌آيد يكي، دو بار تمرين مي‌كند و در كلاس‌هايش ثبت‌نام مي‌كند و مي‌بيند هزينه‌اش به چه شكلي است، نمي‌ماند و مي‌رود. مگر اينكه يكي مثل ما باشد كه عشق و علاقه‌اش را داشته باشد كه بتواند بماند. تا الان متاسفانه نه درآمدي داشتم از اين راه نه كسي حمايتم كرده.
  فدراسيون بابت قهرماني به شما پاداش داد؟
قرار بود در بزرگسال 300 دلار بدهند كه ندادند! در پيشكسوتان هم قرار بود 300 دلار بدهند كه 200 دلار دادند. متاسفانه هيات استان خودمان هم اصلا تقدير و تشكر نكرد. فعلا كه منتظريم، ببينيم چه مي‌كنند ولي انگار چيزي در بساط‌شان نيست. 
  وزارت ورزش؟
فعلا نه! خبري نيست.
  تمرينات شما به چه شكلي است؟
ما علاوه بر بدنسازي، يكسري تمرينات خاص براي مچ‌اندازي داريم. يكسري دستگيره‌ها و دم و دستگاه‌هايي دارد كه بايد در اختيارمان باشد. ما كلي هزينه كرديم بابت همين دستگاه‌ها. مكمل بايد كنار دست‌مان باشد، چون واقعا ورزشي است كه آسيب‌زاست. اگر مكمل كنار دست‌مان نباشد آسيب مي‌بينيم. اگر مبتدي باشي امكان شكستن دست هست. همين مربي گرفتن‌مان مشكل است. ما هنوز مربي زن نداريم. از تجربيات مربيان آقا استفاده مي‌كنيم، چون آنها بيشتر از ما شركت كردند. آنها 18 دوره است مسابقه مي‌دهند ما 6 دوره. 
  از قهرماني و آن لحظه‌اي كه مچ حريف را خوابانديد براي ما تعريف كنيد. خيلي ژست خاص و جالبي گرفتيد. 
اولين سالي كه رفتم قزاقستان همين خانم حريفم بود. با اينكه مبتدي بودم و تجربه نداشتم او را شكست دادم ولي قبول نكردند! با همان رايزني‌هاي خودشان و سرداوران كه از خودشان بودند در حق من خيلي نامردي كردند. گفتند اينها ميزبان هستند و اين خانم قهرمان جهان است و تو نبايد روي حرف او حرف بزني. خيلي ناراحت شدم. هنگام برگشت با خودم گفتم شايد اين خواست خدا بوده كه اينجا ببازم و دفعه بعد با قدرت بيشتري برگردم. اين سري كه رفتم ديدم در مسابقه آخر او جلويم نشسته. وقتي شكستش دادم اصلا غيرقابل توصيف بود. واقعا خيلي توي دلم بود كه بتوانم شكستش بدهم. از خودم هم مطمئن بودم كه مي‌برم. وقتي هم مچ دستش را خواباندم آنقدر ذوق داشتم كه آن شكلي بلند شدم. 


 هم فاميل‌هاي شوهري هم فاميل‌هاي خودم دور هم كه جمع مي‌شويم خيلي دوست دارند با من مچ بيندازند. مي‌گويند ما تا به حال با يك قهرمان مچ نينداختيم و خيلي دوست داريم اين كار را كنيم (با خنده) يك بار در مهماني بوديم آقاپسرهاي فاميل كه فكر كنم ده نفر بودند يكي يكي با من مچ انداختند و من مچ همه‌شان را خواباندم. همسرم هم يكي، دو بار تمرين كردم با او، دستش آسيب ديد و الان هر سري به او مي‌گويم بيا با من تمرين كن، مي‌گويد من دستم درد مي‌كند و نمي‌آيد

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون