كوتاه درباره كتاب اشتياق به جهل
ندانستن و دانستن
معصومه اسماعيلي
رناتا سالكل در كتاب اشتياق به جهل (چيزهايي كه تصميم ميگيريم ندانيم و چرايي آن) تصويري از ارتباط جهل و پيوند آن با دانش را براي خوانندگان ترسيم ميكند. او با بهرهگيري از فلسفه، روانشناسي، نظريه اجتماعي و... به خواننده نشان میدهد چرا ما عمدا تصميم ميگيريم كه نميدانيم. از نظر وي جهل اشكال و انواع متنوعي دارد و لزوما آسيبزننده نيست. او نشان ميدهد كه كل افراد در زيستِ روزمره خود دست به انتخاب گونههاي متنوعي از جهل و ناداني ميزنند تا با جهل خودخواسته از خود محافظت كنند. اين اشكال جهل در سطوح مختلف جامعه و روان بشر ميتوانند محركي براي كشف حقيقت و كمكردن آسيبهاي رواني در قالب اضطرابها و ناراحتيها باشند. «به دو شيوه ميتوان به جهل انديشيد. معنايي كه ما از اين واژه منظور ميكنيم، به فقدان دانش يا فقدان ميل به دانستن مربوط ميشود؛ در عين حال معناي دوم معطوف به روابط است، مثلا ما تصميم ميگيريم رفتار يا فرد خاصي را ناديده بگيريم يا از توجه به آن سر باز زنيم. اما تفاوت بنياديني بين عمل ناديده گرفتن چيزي و وضعيت ناآگاهي واقعي از آن وجود دارد، هرچند اين دو بسيار شبيه و حتي يكسان به نظر ميرسند. ناديده گرفتن چيزي يعني انكار كردن اهميتش يا خود وجودش. در مقابل، جاهل بودن به چيزي شامل فقدان آگاهي از حضور يا معناي واقعي يا حتي احتمالي آن در جهان است.» (متن كتاب) كتاب حاضر از هفت فصل تشكيل شده و سالكل در قالبي موجز و مستند به مساله «اشتياق به جهل» در افراد ميپردازد. در نگاهي دقيق سالكل تلاش مختصر و مفيدي براي ارايه تصويري روشن از جهل از طريق بررسي نمونه و پژوهشهاي متنوع در پيرامون رفتارهاي مختلف در جامعه غربي معاصر دارد. رناتا سالكل نويسنده كتاب (متولد ۱۹۶۲) فيلسوف، جامعهشناس و نظريهپرداز حقوقي اهل اسلووني است. او در سال ۲۰۱۰ برنده عنوان «زن دانشمند سال اسلووني» شد. كتابهاي او تاكنون به پانزده زبان ترجمه شدهاند كه برخي از آنها از اين قرارند: غنيمتهاي آزادي: روانكاوي و فمينيسم پس از افول سوسياليسم، نگاه خيره و صدا به مثابه ابژههاي عشق (بههمراه اسلاوي ژيژك)، تحريفاتي در باب عشق و نفرت و درباره اضطراب. كتاب اشتياق به جهل محتوايي جامعهشناسانه دارد. نويسنده با مثالهاي كارآمدي از روابط مردم با يكديگر و جوامع را نشان ميدهد كه آدمي تا چه حد به اين جهل خويشتن آگاهي داشته و تا چه اندازه اين جهل خودخواسته براي آنان سودمند است. رناتا سالكل معتقد است: اشكال جمعي جهل در دنياي توسعهيافته متداول است. در عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات سخت ميتوان فقدان دانش را تصديق كرد زيرا در دهههاي اخير جوامع با پديده آيكياسازي مواجه هستند و بهطور كلي همه كس استاد همهچيز فرض ميشوند. موتورهاي جستوجو مانند گوگل سبب شده كه اقرار به ندانستن افراد ناممكن شود. كافي است به رسانههاي اجتماعي نگاهي كنيد تا ببينيد افراد چگونه در هر موضوعي متخصص شده و بيوقفه نظر ميدهند. اين وجه منفي پديده آيكياسازي در جوامع امروزي است. در فصل دوم از جنگ و تاثيرات رواني آن بر مردم گفته ميشود، از مردم جنگزدهاي كه با تلاشي مذبوحانه براي ادامه دادن به زندگي، خاطرات تلخ خود را سركوب ميكنند. اما بايد بدانيم كه دروغ آگاهانه، فريبي تعمدي است اما انكار، مقاومتي ناخواسته است و نبايد اين دو را با هم اشتباه گرفت. زيرا استراتژي به ياد نياوردن تعمدي به همان ترتيبي عمل ميكند كه جهل خودخواسته موثر است. مانند حرف زدن از سوگ و رنج وحشتناك يا زماني كه افراد در چنگ اضطرابند، اغلب اوقات جهل، هرچند موقتي اما مكانيزم دفاعي كارآمدي است. به قول فرويد: حقيقت پنهان ميتواند از طريق نفي شنيده شود. يعني نفي نخستين نشانه اين است كه كسي بفهمد چيزي سركوب شده است. در فصل پنجم كتاب رناتا سالكل درباره رابطه عشق و جهل ميگويد: وقتي كسي را ابژه ميل خود ميكنيم يا از آن تصويري آرماني ميسازيم، خيلي وقتها پاي جهل در ميان است. به همين خاطر است اگر بگوييم عشق كور است بيراه نگفتهايم. در ادامه از عشق، نفرت و جهل از ژاك لكان نقل ميكند كه ما در عشق چيزي را ميدهيم كه نداريم و به دنبالش هستيم و در ديگران چيزي را ميبينيم كه ندارند. ما يك فانتري خلق ميكنيم براي رفع و رجوع كمبود ديگري و وقتي اين فانتزي را از دست ميدهيم، نفرت را جايگزين عشق ميكنيم كه اين هم خود مسلتزم جهل است. نويسنده در فصلهاي بعد از ژنتيك و رازهاي بدن، انكار بيماري، ترس ناديده گرفته شدن و توهم كلان داده صحبت ميكند. در طول زندگي، سركوب روانشناختي به ما كمك ميكند چيزي را كه پذيرفتن يا درك آگاهانه آن دشوار است را به كناري برانيم اما جهل خودخواسته اين طور است كه انگار همه اطلاعاتي كه براي درك چيزي لازم است را در اختيار داريم. اما برايمان اهميتي ندارد. زيرا به واسطه اين نوع از جهل حس قدرت داريم و تقريبا خود را شكستناپذير ميدانيم. زيرا ميل به ندانستن، چشمپوشي از چيزهاي دردناك همان استراتژي است كه با اشتياقي همچون جستوجوي دانش براي حفظ بقاي بشر اهميت دارد. جهل و تجاهل نقش مهمي در زندگي روزمره ما دارند. به ويژه در چگونگي ساخت روابط همچون زندگي عاطفي و تربيت فرزندانمان و... به قول كنفسیوس: دانش راستين به آگاهي از ميزان جهل خويش وابسته است.