درنگي بر نسبتِ اين روزهاي خانه هنرمندان ايران با اهالي هنر
... و خانهام ديگرازآن مننيست
شورش تسليمي
پسرم! اگر از خود اختياري ميداشتم
سودايي اينچنين را ميپذيرفتم
اما من ديگر نه منم
و خانهام ديگر از آنِ من نيست
- لوركا / شاملو
حالا بعد از گذشت نزديك به بيست روز از كنارهگيري مجيد رجبي معمار از مديرعاملي خانه هنرمندان ايران و پذيرش استعفاي اين مدير ميانهروي هنري كشور، كمكم با هرج و مرجهاي شكلگرفته و برو بياهاي فراوان در اين خانه اميد هنرمندان، دلايل اين استعفا ابعاد روشنتري به خود مي گيرد. مجيد رجبي معمار در پي استعفاي خود در آخرين جلسه شوراي عالي خانه و مصاحبههاي بعد از آن استعفا در آخرين ساعات قرن گذشته، دلايل بسياري را براي اين تصميم عنوان كرد كه عمدهترين آن مشكلات مالي خانه هنرمندان به خصوص بعد از دوران كرونا عنوان شد اما نكته مهم آنجاست كه او دلايل ديگري را نيز در اتخاذ اين تصميم بيتاثير ندانست و متاسفانه هيچگاه آن دلايل به شكل جدي از نظر رسانهها و كارشناسان بررسي نشد و مورد مطالعه و تحليل قرار نگرفت.
دليل اول، مشكلات مالي
در اين سال ها همانطوركه بارها و بارها و طي مصاحبههاي مسوولان مختلف اين نهاد غيردولتي به آن اشاره شد، خانهاي كه داشت هويت مستقل مالي خود از نهادهاي دولتي را از راه فروش آثار هنري، اجاره گالريها و فضاهاي هنري، مشاركت در فروش تئاترها و كرايه رستوران ها و فروشگاه ها و حتي جذب اسپانسر به دست ميآورد، ناگهان بهواسطه مواجهه با بحران جهاني كرونا و فشار تحريمهاي داخلي، منابع مالي مستقل خود را كمكم از دست داد و كار به جايي رسيد كه نه تنها براي برگزاري برنامههاي هنري كه حتي براي پرداخت حقوق پرسنل خود در مجموعههاي خانه هنرمندان و تماشاخانه ايرانشهر نيز دچار مشكل شد.
بحرانهاي مالي خانه هنرمندان و تماشاخانه ايرانشهر به جايي رسيد كه بعد از گلايههاي شديد اهالي هنر و مسوولان خانه هنرمندان، پاي معاون اول رييسجمهور قبلي و شهرداري وقت هم بيش از پيش به اين موضوع باز شد و در بين بذل و بخششها و حيف و ميلهاي بودجههاي فرهنگي، قطراتي از فهرست گهگاه نامربوط بودجه عريض و طويل فرهنگي و هنري اين كشور به اهالي واقعي آن رسيد تا چراغ اين خانه اميد هنرمندان ايران همچنان روشن بماند اما با روي كار آمدن دولت و شهرداري جديد نه تنها اين بودجهها و حمايتهاي اندك به اهالي فرهنگ و هنر به صفر تمايل پيدا كرد كه شنيدهها حاكي از آن است كه از سويي نامههاي شوراي عالي و مديرعامل خانه هنرمندان به رياست محترم جمهوري به بخش مراجعات مردمي رييسجمهور پاراف و بعدها با پيگيريهاي مختلف صرفا به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ارجاع ميشود و از سوي ديگر كمكهاي مصوب شوراي شهر تهران به خانه هنرمندان و خانهها و انجمنهاي تشكيلدهنده آن توسط شهرداري تهران در بودجه سال 1401 بهطور كامل قطع ميشود. اينجاست كه استعفاي مجيد رجبي معمار تحت فشار بيامان مالي و بيتوجهي عامدانه يا سهوي مسوولان دولتي، ما را بهشدت به ياد داستان معروف «دايره گچي قفقازي» نمايشنامهنويس شهير آلماني يعني برتولت برشت مياندازد. جايي كه قاضي براي شناسايي مادر واقعي كودكي كه هركدام خود را مادر اصلي او قلمداد ميكنند، دستور ميدهد هر دو مادر يكي از دستهاي كودك را گرفته و به دو سو بكشند و در نهايت هر كس كودك را از آن خود كند،مادر واقعي بچه است ولي بعد از رهايي دست كودك توسط يكي از آن مادران، قاضي مادر شكستخورده را مادر واقعي قلمداد ميكند. پيداست مجيد رجبي معمار در بيتوجهي مسوولان دولتي به مقوله فرهنگ و هنر و همچنين اين مجموعه خوشنام هنري كشور، ترجيح داده دست خانهاي را كه بيش از 6 سال مديريت كلان فرهنگي و هنري آن را به دوش كشيده همچون قهرمان داستان «دايره گچي قفقازي رها كند تا مجموعه موردعلاقهاش حداقل به خاطر او بيش از اين مورد آسيب قرار نگيرد. با اين حال از برخي از مصاحبههاي او و اشاره به وجود دلايل ديگر براي استعفايش نيز نبايد به راحتي گذشت. چرا كه اين اشاره او پاي دايههاي مهربانتر از مادر را هم به بازي سهمخواهي و كشيدن دستهاي خانه هنرمندان ايران باز و شباهت قضيه به ماجراي دايره گچي را آشكارتر ميكند.
دليل دوم، شوراي عالي خانه هنرمندان ايران
اين شورا كه در حكم هياتمديره اين مجموعه فرهنگي و هنري نقش خود را ايفا ميكند، شامل 12 به علاوه يك عضو است كه 12 خانه و انجمن هنري (از جمله خانه سينما، خانه تئاتر، خانه موسيقي، انجمن نقاشان، انجمن خوشنويسان، انجمن مجسمهسازان، انجمن گرافيك، انجمن تصويرگران، انجمن سفالگران، انجمن عكاسان، انجمن شاعران و انجمن معماران) و نماينده شهردار تهران، اعضاي اين هياتمديره را تشكيل ميدهند. جالبتر اينكه آقاي مهندس زاكاني شهردار تهران تا همين 12 ارديبهشت پيش رو از معرفي نماينده خود به خانه هنرمندان ايران به رغم نامهنگاريهاي مختلف مديرعامل سابق اين مجموعه اجتناب كرده بود و به محض رفتن مجيد رجبي معمار و رها كردن خانه هنرمندان، آقاي امين توكلزاده معاون اجتماعي و فرهنگي شهرداري تهران را به عنوان نماينده خود به اين شورا معرفي ميكند! يك بررسي و تامل ساده در ساختار خانه هنرمندان گوياي اين مساله است كه بيشترين ضعف اين مجموعه فرهنگي و هنري در اصل غير دولتي اما تغيير حالت داده شده به نيمه دولتي، در بدنه و تصميمات اشتباه همين هياتمديره يا شوراي عالي در طول حيات اين مجموعه است كه طي سالهاي گذشته يا از روي سهلانگاري يا مماشات با نهادهاي مختلف يا در راستاي سهمخواهيهاي مختلف، مجموعهاي فاخر، قدرتمند و با پشتوانه مردمي را جولانگاه آزمون و خطاهاي هنرمندان منتخب يا غيرمنتخبي كرده (گفتني است كه برخي از اعضاي شوراي عالي خانه هنرمندان به دلايل مختلف سالهاست كه انتخاباتي برگزار نكرده و به شكل غيرمجاز و صرفا به دلايل رانتهاي فرهنگي همچنان بر اريكه تصميمگيري براي اهالي هنر تكيه زدهاند و خود را به غلط نمايندگان همصنفهاي خود قلمدا دميكنند) كه به عواقب تصميمات دمدمي و غيرتخصصي ايشان در حوزههاي مديريتي، خانه هنرمندان ايران و تماشاخانه ايرانشهر را به روزگار فعلي كشانده است. شنيدهها حاكي از آن است كه همين اواخر يكي از اعضاي هياترييسه پيشين و يكي از بازرسين پيشين شوراي عالي اين مجموعه با وجود مشكلات مالي خانه هنرمندان ايران در بحبوحه گرفتاريهاي مالي خانه، اين مجموعه را در مظان اتهام قرار داده بود و با نامهنگاريهاي بيحساب و كتابشان موجب قطع موقتي بودجههاي اين مجموعه شده بود. بعد از حسابرسيها و كذب ادعايشان مشخص شد كه مدتهاست خود آنها انتخاباتشان را برگزار نكرده و بعد از كتمان و ناديده گرفته شدن تخلفات خود و عيان شدن اين مساله، عملا از شوراي عالي خانه هنرمندان كنار گذاشته شدند ولي حلاوت حضور در اين هياتمديره آنها را بر آن داشت تا در قالب صنفي كه هنوز مورد حمايت تمامي همصنفانشان قرار نگرفته و هنوز تكليف انجمن قبلي در شوراي عالي اين مجموعه مشخص نشده (!)، بار ديگر با تغيير جايگاه و سكوت منفعلانه ديگر اعضا و پادرميانيهاي برخي ديگر از هنرمندان به شكلي ديگر به شوراي عالي خانه راه پيدا كنند. براساس اساسنامه خانه هنرمندان ايران صرفنظر از مجمع عمومي اين مجموعه كه برخلاف بسياري از انجمنها همه ساله به شكل منظم برگزار شده، بسياري از انجمنها در برگزاري مجامع خود، سهوا يا عمدا با تاخيرهايي روبرو هستند كه متاسفانه منجر به زير سوال رفتن هويت حقوقي برخي از اين اعضا شده و دامنه عدم برگزاري اين مجامع به هيات مديرهها و نمايندگان تك تك اين انجمنها در شوراي عالي هم رسيده است.
اطلاعات متناقض
آقاي ايرج راد رييس شوراي عالي خانه هنرمندان، يكي از موسسين اين خانه، عضو هميشگي شوراي عالي و عضو هميشگي هياتمديره خانه تئاتر در اين سالها در يك بلاتكليفي عجيب، به رغم صراحت مجيد رجبي معمار بر استعفاي خود در پايان سال 1400، هر هفته طي مصاحبههايي به ادامه و عدم ادامه فعاليت مديرعامل خانه ميپردازد و به دور از هر دورانديشي ساده مديريتي هر بار اطلاعات متناقضي را از اين شورا به جامعه خبرنگاران و هنردوستان بيرون ارايه ميدهد. در نهايت مجيد رجبي معمار در اول ارديبهشت از خانه هنرمندان ايران ميرود و در ادامه اين بلاتكليفيها، مصاحبهها براي تعيين مديرعامل هر هفته به هفته بعد ادامه پيدا ميكند تا سرانجام در يك تصميم موقت حميدرضا نوربخش، مديرعامل فعلي خانه موسيقي و نايبرييس شوراي عالي، سرپرستي اين مجموعه فرهنگي و هنري را تا انتخاب مديرعامل به عهده ميگيرد. همه اين 12 عضو هنري منتخب و غير منتخب شوراي عالي خانه هنرمندان ايران را كه سوابق چگونگي عضويت هر يك از آنها به خوبي قابل رصد و قابل پيگيري خواهد بود و صد البته قابليت پرداختي جديتر خواهد داشت، اضافه كنيد به نماينده انتصابي شهردار تهران... هياتمديره ناتوان كه بودجه و مكانهاي انجمنهايشان هم در يد اختيار تصميمات همين شهردار و شهرداري است، چه دست بالايي را در مراودات و معادلات اين مجموعه فرهنگي و اصطلاحا غيردولتي خواهد داشت!
هياتمديره يا صرفا گروهي ناظر
اين نوشتار بيشك در رثاي مديريت مجيد رجبي معمار نيست كه بيشك ضعفهاي مديريتي او نيز قابل رصد و پيگيري است و بارها بسياري از ايرادات او در نشستهاي مختلف، نقدها و يادداشتهاي گوناگون در رسانهها مطرح شده است ولي رد پاي داستان كنارهگيري اين مدير را -كه در ابتدا تا حدودي منسوب به شهرداري بود و در ادامه محبوب اهالي هنر قرار گرفت- ميتوان لابهلاي همين ضعف مديريتي هياتمديره خانه هنرمندان ايران دنبال كرد. هياتمديرهاي كه اكثر اعضاي آن به دور از شناخت وظايف قانوني يك عضو هياتمديره در يك موسسه، به دور از كوچكترين تلاش براي جذب حتي يك حامي مالي (بر اساس مصاحبههاي پيشين مجيد رجبي معمار)، تنها در نقش ناظر و ناظم در گوشهاي از گود نشسته و بر حسب ادراكات خود از فضاي مديريتي صرفا از دور فرمان «لنگش كن» صادر ميكنند و برخي به دور از كوچكترين سواد و تجربه مديريتي به دنبال بهرهبرداري از جايگاه حقوقي خود براي معرفي بيشتر خود و كسب منفعت و اعتبار هستند. كمشدن نامهاي بزرگي همچون ابراهيم حقيقي، دكتر محمد سرير، استاد غلامحسين نامي، سيفالله صمديان، نبودن استاد غلامحسين اميرخاني در بيشتر جلسات شوراي عالي و هنرمندان مطرح و باسابقه، باعث شده تك و توك چهرههاي مطرح و كارآمد حاضر در اين شورا در اقليت قرار گرفته و جا براي تصميمات لحظهاي و ناپخته در اين هياتمديره بيش از پيش خودنمايي كند. تصميماتي كه در ماتريس پيچيده و چندضلعي از سطوح مختلف قدرت و لابي در هياتمديره خانه هنرمندان ايران، اين مجموعه فرهنگي و اين نگين هنري و مردمي خوشنام و بيستودو، سه ساله كشور، خود را همچون كودك گرفتار در داستان «دايره گچي قفقازي» برتولت برشت در چنگال بازوهايي ببيند كه هر كدام گوشهاي از اين مجموعه را به سمت خود ميكشد. در همين چند روز گذشته، لابهلاي مصاحبهها و نشت اطلاعات، نام دو، سه نفري در گوشه و كنار اين مجموعه به عنوان مديرعامل آينده خانه هنرمندان ايران شنيده ميشود كه متاسفانه به رغم بسياري از شايستگيهاي برخي از آنها و البته شكستهاي موجود در سوابق و پروندههاي قطور يا نازك مديريتيشان، گزينههاي كاملي براي عهدهدار شدن اين مسووليت نيستند. مسووليتي كه عبارت از هدايت مجموعهاي مردمي است كه به كمترين حاشيه هنري و بيشترين تعامل با تمامي هنرمندان، سازمانها و نهادهاي هنري و غيرهنري و نظارتي و ... نيازمند است. بيشك انتخاب غلط، احساسي و سريع مديرعامل اين مجموعه بينالمللي نه تنها عواقب ناگواري را براي اين مجموعه به دنبال خواهد داشت بلكه خوشنامي اين مجموعه را هم به مرور زير سوال خواهد برد.
به مفاهيم «خانه» و «هنرمند» توجه كنيم
در نهايت اينكه آنجا خانه هنرمندان ايران است و دومين و آخرين پسوندهاي اين مجموعه مداوم بايد در برابر چشمان اعضاي پيشكسوت يا اعضاي جوان و گاهي جوياي نام هياتمديره اين مجموعه قرار بگيرد كه اين خانه، مدعيهاي لايقي به نام تكتك هنرمندان اين مرز و بوم را به عنوان صاحبان واقعي خود يدك ميكشد. پس بر شماست در برهه حساس و خطير فرهنگي و هنري كشور كه عدهاي از روي جهل يا عمد و به غلط تيشه به ريشههاي هنري اين كشور ميزنند، همانند نص صريح اساسنامه خانه هنرمندان، به دور از هر بازي حزبي و جناحي و به دور از حب و بغضها و رقابتهاي هنري، با درايت و تاملي بيشتر، مديران كارآزمودهاي را انتخاب كنيد تا در سايه تواناييهاي مديريتي آنها و به دور از كمترين حاشيهاي، خانه هنرمندان ايران و تماشاخانه ايران شهر پرفروغتري را شاهد باشيم چرا كه در غير اين صورت قطعا هنرمنداني كه شما نمايندگان آنها نيستيد(!)، خطاها و ضعفهاي مديريتي شما را بيش از پيش عيان خواهند كرد.
شهردار تهران تا همین 12 اردیبهشت پیش رو از معرفی نماینده خود به خانه هنرمندان ایران بهرغم نامهنگاریهای مختلف مدیرعامل سابق این مجموعه اجتناب کرده بود و به محض رفتن مجید رجبی معمار و رها کردن خانه هنرمندان، آقای امین توکلزاده معاون اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران را به عنوان نماینده خود به این شورا معرفی میکند!
كمشدن نامهای بزرگی همچون ابراهیم حقیقی، دکتر محمد سریر، استاد غلامحسین نامی، سیفالله صمدیان، نبودن استاد غلامحسین امیرخانی در بیشتر جلسات شورای عالی و هنرمندان مطرح و باسابقه، باعث شده تک و توک چهرههای مطرح و کارآمد حاضر در این شورا در اقلیت قرار گرفته و جا برای تصمیمات لحظهای و ناپخته در این هیات مدیره بیش از پیش خودنمایی کند.
برخی از اعضای شورای عالی خانه هنرمندان به دلایل مختلف سالهاست که انتخاباتی برگزار نکرده و به شکل غیرمجاز و صرفا به دلایل رانتهای فرهنگی همچنان بر اریکه تصمیمگیری برای اهالی هنر تکیه زدهاند و خود را به غلط نمایندگان همصنفهای خود قلمدا د میکنند.