محدوديتها و اميدها
مينو خالقي
خبرهاي خوش پيروزي زنان ورزشكار ايران در صحنههاي بينالمللي، يكايك از راه ميرسد. قهرماني غرورآفرين دختران فوتسال ايران در جام ملتهاي آسيا و پيروزي دختران جوان كاراتهكا با به دست آوردن مدالهاي متعدد جهاني؛ پيروزيهايي كه هر يك همچون مدال المپيكي كيمياي ايران يا افتخارآفريني زهرا نعمتي و سارا سادات خادمالشريعه و بسياري زنان ايراني، بيش از حس افتخارِ يك موفقيت، روزنههاي اميد را براي زنان و دختران جوان ميهنمان ميگشايد.
جالب آنكه محدوديتهاي ورزش زنان ايران، چه در بحث امكانات و تجهيزات و چه در عرصه تبليغات محيطي و اخبار و عدم حمايت صدا و سيماي ملي ايران و همچنين محروميتها از حقوق مسلم ورزشي به عناوين عرف و فرهنگ، هيچگاه دختران كشورمان را خسته و نااميد نكرده است. چه بسا آنجا كه ديدگاهها و حمايتها مضيقتر شد، تلاش و توان و همت زنانمان افزون شد و اين سدها را همچون موانعي يافتند كه اگر نتوانند از روي آنها بپرند، حتما آنها را دور خواهند زد. طي سالهاي اخير ورزش قهرماني زنان در ايران، در يك فرآيند رو به رشد سكوهاي بيشتر در رشتههاي متعدد را به خود اختصاص داده و اين موضوع نويد بخش پتانسيل بالا و عدم ايستايي زنان ايران در پسِ موانع ساختاري و عرفي است. با توجه به نياز گسترده فيزيولوژيك زنان به ورزش و سلامت جسمي و با در نظر گرفتن ساختار كم تحرك فضاهاي اجتماعي و شغلي زنان، سرمايهگذاري و امعان نظر به ورزش زنان چه در بخش همگاني و چه قهرماني، نه تنها مهم بلكه براي سلامتي نسلهاي آتي ضروري است. مسلما جفاي بسيار خواهد بود كه وقت و همّ زنانمان بيش از توجه به تعالي ورزشهاي حرفهاي و سلامت و شادابي روح و جسم، معطوف به محدوديتهاي عرفي ناشي از بيبرنامگيها شود و مسائلي همچون، «ورود زنان به ورزشگاهها»، معضل فكري و اجتماعي آنان شود. بايد با برنامهريزي منسجم، سريع و ميانبخشي و خصوصا با همكاري نهادهاي نظامي و انتظامي، امكان بهرهمندي زنان از تماشاي مستقيم مسابقات ورزشي فراهم شود و اين كلاف سردرگم با چارهانديشي نهادهاي اجتماعي و فرهنگي و زيرساختهاي فيزيكي ورزشگاهها، هرچه سريعتر باز شود. ميتوانم بگويم بهترين پاسخ به شرايطِ نابرابر موجود براي ورزش زنان را خود آنان با پيروزيهاي باور نكردني و بينظيرشان در صحنه بينالمللي دادهاند و اولويت توجه به ورزش زنان را در مقام عمل نمايان ساختهاند. اكنون زمان پيگيريهاي مجدانه وزارت ورزش و جوانان و نهادهاي متولي امر، در بهبود شرايط محيطي ورزش بانوان و بهرهمندي آنان از امكان ورود به ورزشگاههاست. به راستي سبب تاسف خواهد بود كه انرژي و توان و مطالبات مهم در بحث ورزش زنان، مصروف مسائل حاشيهاي شده و حركت در متن و تحقق آرزوها با سدهايي همچون عدم اجازه ورود به ورزشگاهها، به يأس و دلمردگي و حتي عصبانيت منتهي شود. به نظر ميرسد توجه هرچه سريعتر به تمهيد زيرساختهاي سختافزاري و نرمافزاري موجود در بحث ورود زنان به ورزشگاهها و همچنين تخصيص بودجه مناسب در ورزش قهرماني زنان، مشوق اميد و شادابي بانوان در عرصههاي گوناگون ورزشي خواهد بود.